🍀🍀🍀🍀
🍀💧💧
🍀💧
🍀
🍀💧 ادامه حوادث پس از رحلت پیغمبر(ص) 🍀💧
ابو بكر پس از مدح مهاجران گفت:
و شما اى گروه انصار فضيلت و شرافتتان در اسلام غير قابل انكار است.
خداوند شما را ياران دين خود و پناه فرستاده اش قرار داده، و پيامبر بسوى شما هجرت نموده، و همسران خود را در ميان شما قرار داد،
و پس از مهاجران ابتدايى هيچ كس به مقام شما نمی رسد، پس رأى من اين است كه خليفه از ميان مهاجران و وزير و پيشكار از انصار انتخاب شود.
در اينجا حباب بن منذر انصارى بپاخاسته و گفت:
اى گروه انصار، هر آنچه در دستتان است حفظش كنيد، زيرا ديگران فقط در سايه شما بوده و هيچ كس جرأت مخالفت شما را ندارد،
و همه مردم موافق شمايند؛ و پس از مدح و ثناى انصار افزود:
اگر گروه مهاجرين از خلافت شما سر باز زد، ما نيز به امير بودن آنان رضايت نخواهيم داد، و بايد اميرى از ما و اميرى از آنان انتخاب شود.
در اينجا عمر بپا خاسته و گفت:
هرگز دو شمشير در يك غلاف قرار نگيرد.
و خلق عرب راضى نخواهند شد كه ما شما را به امارت بپذيريم، در حالى كه پيامبرش از قبيله شما نيست،
ولى عرب ناگزير از پذيرش امارت كسى است كه «نبوّت» در ميان آنان بوده، و صاحبان امر نيز از همانها می باشند،
و اين خود برهانى روشن در مقابل مخالفين است، زيرا ما از قبيله پيامبر و عشيره اوئيم، و هر كس كه در اين موضوع با ما مخالفت كند، يا گواه باطل است و يا دوستدار فساد، و يا در عين تمايل به فتنه و آشوب، خود را به هلاكت اندازد...
ادامه دارد....
🍀
🍀💧
🍀💧💧
🍀🍀🍀🍀
🍀💧🍀💧🍀💧🍀
امام صادق عليه السلام:
ما مِنْ عَبْدٍ اَسَرَّ خَيْرا فَذَهَبَتِ الاَْيّامُ اَبَدا حَتّى يُظْهِرَ اللّه ُ لَهُ خَيْرا وَ ما مِنْ عَبْدٍ يُسِرُّ شَرّا فَذَهَبَتِ الاَْيّامُ حَتّى يُظْهِرَ اللّه ُ لَهُ شَرّا؛
هر بنده اى كه خيرى را پنهان كند، با گذشت زمان خداوند خيرى را از او آشكار مى سازد و هر بنده اى كه شرّى را پنهان كند، با گذشت زمان خداوند شرى را از او آشكار مى گرداند.
🍀💧🍀💧🍀💧🍀
🍁🔷🍁🔷🍁🔷🍁
🔷🍁🔷🍁
🍁🔷
🔷🍁 ادامه ی خطبةالبیان
و احفظوا یقینکم فإنّه من تبرّأ منّا بقلبه تبرّأ اللّه منه و رسوله
ألا و إنّه لا یلحقنا سب و لا شتم و لا لعن.
ثمّ قال:
فیا ویل مساکین هذه الامّة و هم شیعتنا و محبّونا و هم عند الناس کفّار و عند اللّه أبرار و عند الناس کاذبون و عند اللّه صادقون و عند الناس ظالمون و عند اللّه مظلومون و عند الناس جائرون و عند اللّه عادلون و عند الناس خاسرون و عند اللّه رابحون فازوا و اللّه بالایمان و خسر المنافقون.
معاشر الناس
إنّما ولیّکم اللّه و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون،
معاشر الناس کأنّی بطائفة منهم یقولون إنّ علی بن أبی طالب یعلم الغیب و هو الربّ الذی یحیی الموتی و یمیت الأحیاء و هو علی کلّ شیء قدیر، کذبوا و ربّ الکعبه،......
🔷🍁 يقين خود را همچنان نگاه داريد، زيرا قلب هایی که از ما بيزار شود، خدا و پيغمبر از او بيزاری جويند.
آگاه باشيد !
که دشنام و ناسزا و لعن به ما نمی رسد. پس آنگاه فرمود:
ای وای ! بر بينوايان اين امت که شيعيان و پيروان و دوستان مايند.
ايشان در نزد مردم در زمره کافران و در نزد خدا از نيکانند. آنان در نزد مردم از دروغگويانند و در نزد خدا از راستگويان.
آنان در نزد مردم در جرگه ستمکارانند و در نزد خدا از ستمديدگان.
آنان در نزد مردم در گروه جور کنندگانند و در نزد خدا از عدل و داد پيشگان.
آنان در نزد مردم از زيانکارانند و در نزد خدا از سود برندگان.
به خدا سوگند !
آنان رستگارانند و منافقان در زمره زيانکاران.
ای مردم ! جز اين نيست که سزاوار تر به تصرف در کارهای شما، خدا و رسول او و کساني هستند که به خدا و رسول او ايمان آورده اند.
آنها کسانی هستند که نماز را به پا می دارند زکات مال خود را در حال رکوع می پردازند.
ای مردم !
گويا می بينم طايفه ای از ايشان را که می گويند:
علی بن ابی طالب غيب می داند و اوست آن پروردگاری که مردگان را زنده می کند و زندگان را می ميراند. و اوست توانا بر انجام هر کاری.
قسم به پروردگار کعبه، آنان دروغ می گويند....
(40) ادامه دارد...
#خطبة_البيان
@ketabezendagi
🍁🔷
🔷🍁🔷🍁
🍁🔷🍁🔷🍁🔷🍁
🌳🌼 🌳🌼🌳🌼🌳
🌼🌳🌼🌳
🌳🌼
🌳 ادامه ی حوادث بعد از رحلت پیغمر(ص) 🌳
...پس از آن حباب بن منذر ، براى بار دوم، برخاسته و گفت:
اى گروه انصار !
همان كه گفتم، هر چه در دست داريد حفظ كنيد، و به سخنان اين مرد جاهل و يارانش گوش ندهيد كه در اين صورت قدرت را از دست شما می ربايند،
و اگر شراكت در خلافت را نپذيرفتند، آنان را از شهر خود برانيد و توليت امور و تصدّى مقام امارت را خود بدست گيريد،
سوگند بخداى كه شما از اينان به مقام خلافت سزاوارتريد،
زيرا بواسطه همين شمشيرهاى شما بود كه گروه بسيارى به دين اسلام پيوستند، و بدانيد كه منم كه با نظراتم به داد مردم می رسم و آنان نيز مرا يارى می نمايند و هر كس كه گفتار مرا ردّ نمايد بخدا سوگند كه با شمشير بينی اش را بخاك خواهم ماليد.
عمر گفت:
وقتى شخصى مانند حباب مرا پاسخ گفت ديگر مرا با او سخنى نيست، و اين بجهت آن است كه در گذشته مرا با او نزاعى پيش آمد كه رسول خدا ما را از سخن گفتن با يك ديگر منع فرموده بود، و از آن زمان من قسم خوردم كه ديگر با او صحبت نكنم.
سپس عمر به ابو عبيده گفت:
تو با او گفتگو كن.
او نيز برخاسته و ضمن سخنانى، فضائل بسيارى از انصار ذكر نمود. در اين هنگام بشير بن سعد؛ كه بزرگ اوس بود با مشاهده آن اجتماع بر بالين سعد ابن عباده كه بزرگ خزرج بود، حسد ورزيده و به قصد فساد و اخلال امر شروع به سخن نموده
و در ضمن آن به امارت قريش و مهاجرين رضايت داده و همه را بطور عموم، و انصار را خصوصا بر اين امر ترغيب و تحريص نمود.....
ادامه دارد....
🌳🌼
🌼🌳🌼🌳
🌳🌼🌳🌼🌳🌼🌳