eitaa logo
کتاب فاطمیون
808 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
380 ویدیو
209 فایل
☘️بسم الله الرحمن الرحیم☘️ شما نهضت کتابخوانی باید راه‌ بیندازید، واقعاً کتاب بخوانید، مطالعه کنید. امام خامنه ای عزیز کانال مطالعاتی کتاب فاطمیون #ارتباط_با_ما 09127819822 @Eshq_Agahi_Masouliyat
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
هدایت شده از کتاب فاطمیون
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم وَلتَكُن مِنكُم أُمَّةٌ يَدعونَ إِلَى الخَيرِ 🍃شماره کارت تشکیلات فرهنگی مطالعاتی و جهادی فاطمیون جهت دریافت نذورات و مبالغ هدیه عزیزان به نام برادر امیر کریمی تقدیم میگردد: 6063731065114804 🍃هدیه های شما جهت تأمین پذیرایی عملیات های فرهنگی اجتماعی فاطمیون و هدایای فرهنگی هزینه میشود. 🌷یاد امام و شهدا صلوات https://eitaa.com/ketabfa https://eitaa.com/TFatemiyon
هدایت شده از کتاب فاطمیون
🟢 آبان ماه 1403 🔵 🟢 آموزش های عقیدتی سیاسی 🔵فقط جلد اول، فصل سوم مطالعه شود 👇 🌐 https://eitaa.com/ketabfa
هدایت شده از کتاب فاطمیون
✨﷽✨ 📖پی دی اف متن کتاب تقدیم می شود https://eitaa.com/ketabfa/3538 ✅کتاب آموزش های عقیدتی سیاسی جلد اول فصل سوم 🌏شماره دوره: بیست و چهارم 🌏زمان دوره: آبان ماه 1403 🌍عنوان کتاب: 🌍موضوع کتاب: آموزش های عقیدتی سیاسی 🌏مخاطبین کتاب: همۀ مردم عزیز به ویژه جوانان و به خصوص ارکان بسیج، مسجد و هیأت 🌏زمان اعلام سؤالات: پایان آبان ماه 1403 در کانال کتاب فاطمیون 💠در پایان ماه تعداد محدودی سؤال ساده در همین کانال طرح خواهد شد و به 5 نفر از عزیزان هدیه ای ناقابل تقدیم میشود. هدایای این گروه کمک هزینه خرید کتاب می باشد و از محل امور خیریه تأمین میشود. 🌐 https://eitaa.com/ketabfa
هدایت شده از کتاب فاطمیون
1.کتاب آموزشی مصباح.pdf
10.44M
🍃 دوره 24 مطالعاتی فاطمیون 📖 جلد 1 🔴توجه فقط فصل سوم مطالعه شود. https://eitaa.com/ketabfa
140308122.pdf
1.66M
🌏 92 ✅سی و هشتمین بیانات امام خامنه ای عزیز در سال 1403 را مطالعه کنیم. (بیانات در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان1403/08/12) 🌐 https://eitaa.com/ketabfa 🌐 https://farsi.khamenei.ir/speech
🌷 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
💠کتاب ناتا رمانی نوشته زهرا باقری است که در نشر شهید کاظمی منتشر شده است. این داستان روایتی تاریخی از دوران صدر اسلام است و زندگی بردگی و کنیزی شخصیتی را نشان می‌دهد که در نهایت به همسایگی اهل بیت (ع) می‌رسد. 📚برای شنیدن روزانۀ کتاب صوتی ناتا به کانال کتاب فاطمیون بپیوندید👇 https://eitaa.com/ketabfa
💠زهرا باقری در رمان ناتا، داستانی از زندگی کنیزان و زنان در صدر اسلام نوشته است. این اثر رمانی تاریخی مذهبی است که زندگی شخصیتی را نشان می‌دهد. از زمانی که به عنوان برده و کنیز از آفریقا به عربستان می‌آید و رخدادهایی که در طول این مدت برایش اتفاق می‌افتد. علاوه بر این، در این داستان با تحولات اجتماعی ناشی از ظهور اسلام آشنا می‌شویم و مسائل زنان و حقوق بردگان را بررسی می‌کنیم. داستان از دو زاویه دید متفاوت روایت می‌شود و تاثیرات مختلف اسلام را بر قشرهای گوناگون اجتماع ترسیم می‌‌کند. 📚برای شنیدن روزانۀ کتاب صوتی ناتا به کانال کتاب فاطمیون بپیوندید👇 https://eitaa.com/ketabfa
🔵معرفی کتاب ناتا کتاب ناتا رمانی نوشته زهرا باقری است که در نشر شهید کاظمی منتشر شده است. این داستان روایتی تاریخی از دوران صدر اسلام است و زندگی بردگی و کنیزی شخصیتی را نشان می‌دهد که در نهایت به همسایگی اهل بیت (ع) می‌رسد. 🔵درباره کتاب ناتا زهرا باقری در رمان ناتا، داستانی از زندگی کنیزان و زنان در صدر اسلام نوشته است. این اثر رمانی تاریخی مذهبی است که زندگی شخصیتی را نشان می‌دهد. از زمانی که به عنوان برده و کنیز از آفریقا به عربستان می‌آید و رخدادهایی که در طول این مدت برایش اتفاق می‌افتد. علاوه بر این، در این داستان با تحولات اجتماعی ناشی از ظهور اسلام آشنا می‌شویم و مسائل زنان و حقوق بردگان را بررسی می‌کنیم. داستان از دو زاویه دید متفاوت روایت می‌شود و تاثیرات مختلف اسلام را بر قشرهای گوناگون اجتماع ترسیم می‌‌کند. 🔵کتاب ناتا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم خواندن کتاب ناتا را به تمام علاقه‌مندان به رمان‌های تاریخی و مذهبی پیشنهاد می‌کنیم. 🔵بخشی از کتاب ناتا وقتی کسی به ما نزدیک می‌شد، ابوعمر اشاره می‌کرد راست بایستیم و خودمان را بی هیچ مقاومتی، به دست خریدار بسپاریم. یکی دو تا مشتری که به سراغم آمد، فهمیدم وقتی خریداری نزدیکمان می‌شود، باید چرخی بزنیم، بعد دهانمان را باز کنیم تا دندان‌هایمان را ببینند. دندان خراب، دردسرساز بود. یکی دو بار هم می‌نشستیم و بلند می‌شدیم تا خیالشان راحت باشد که پاهایمان سالم است. مراحل فروش برای مردان سخت‌تر بود. علاوه بر کارهای معمول، ابوعمر تخته‌سنگی بزرگ را آماده کرده بود؛ وقتی خریداری برای مردان پیدا می‌شد، ابوعمر به آن‌ها اشاره می‌کرد که سنگ را بلند کنند و چند قدم راه بروند. دلم برایشان می‌سوخت؛ زبری تخته‌سنگ، سینه‌هاشان را خراش می‌داد و خون جاری می‌شد. در همان ساعات اول حضور در بازار، آن دو خواهر و چهار مرد، به‌فروش رسیدند. حتی فرصت نشد هم‌دیگر را درآغوش بگیریم؛ با نگاه و اشک چشم، از هم خداحافظی کردیم. ابوعمرکه از فروش روز اول خشنود بود، به چادرش رفت و دوباره، به ما اجازه داد روی زمین بنشینیم. این‌بار، اشعث نگهبان ما بود. میان بازار، سکویی بلند بود که گویا مرکز آن به‌حساب می‌آمد. گاهی محل دادخواهی بین دو نفر، یا دو خانواده وگاه، مجلس شعر، رقص یا آواز بود. ساعتی پیش از ظهر، شاعران روی سکو رفتند. با صدای غرّایی شعر می‌خواندند. حواس همهٔ بازار به شاعران بود. ابوعمر و پسرانش هم روی تخته‌سنگ رفتند تا بتوانند آن‌ها را ببینند. نمی‌فهمیدم چه می‌خوانند؛ گاهی صدای هلهلهٔ جمعیت بلند می‌شد و شاعر، با افتخار لبخند می‌زد. حتی یک زن هم روی سکو رفت و با صدایی رسا، چنان شعر می‌خواند که همهٔ مردان حیرت کرده بودند. دوست داشتم بدانم چه می‌گویند. حتی در خیال هم نمی‌توانستم تصور کنم این زبان را یاد بگیرم. در طول این مدت، فقط سلام، بیا، برو، بخواب و ساکت باش را فهمیده بودم. زبانی سخت به نظر می‌آمد. حس می‌کردم موقع ادای بعضی کلمات، حلق ابوعمر زخم می‌شود. مدام او و پسرانش را می‌پاییدم. وقتی حواسشان نبود، دور و برم را خوب نگاه می‌کردم. کاش به جای آن دو خواهر، من را خریده بودند. از وقتی خریدارشان آن‌ها را خرید، به چادری که دقیقاً روبه‌روی من بود رفتند. چند پیرزن داخل چادر بودند؛ می‌دیدم که سینی غذا و نوشیدنی به آن‌جا می‌برند.