وسط شلوغی دنیا وسط این همه قیل و قال 🤯 یه دفعه دلت میگیره 🫠 چند وقت است حالت خوب نیست🚶🏻‍♀ روز ها آمدند و رفتند؛ اما زندگی نکردی! تازه حس میکنی روزمرگی هایت یک جایِ خالی بزرگ دارند.. چیزی کم است از جنس زلالی و لطافت از تبار ناب بودن و اصالت🥲 #در_گوشی_های_عاشقانه 📚🕊@ketabgoharshad

بیاید قلبامون رو با مناجات خمس عشر امام سجاد.ع.نورانی کنیم😍😁

🌸در گوشی های عاشقانه🌸

✨خدایا اشتباهاتی که من کرده ام پیراهن حقارت تنم کرده..!

و دوری از تو لباس بیچارگی را برازنده ام کرده! دل مُرده ام کرده....

میگم بچه ها 😬 این خواب مومن در رمضان تا چه حد عبادت حساب میشه 🤔 من دیگه دارم به معراج میرم 😂😂🤦🏻‍♀ #طنز 📚🕊@ketabgoharshad

اميرالمؤمنين علی(ع): با مهربانی به دیگران است که رحمت خدا فرود می‌آید🍃 📚🕊@ketabgoharshad

‌ یه لحظه فکر کردن به این جمله کافیه تا دلت گرمِ گرم شه (: #انگیزشی 📚🕊@ketabgoharshad

🌸در گوشی های عاشقانه🌸

با برگشتن به سوی تو خودم را نرم نرم کرده ام و با زاری پیش تو خودم را کوچک کرده ام حالا اگه تو هم دست به سرم کنی باید به که رو بیندازم؟🥺✨

اگر تو از پیش خودت ردم کنی دیگه به کجا پناه ببرم؟🥲

آه از این شرمندگی وای از این رسوایی و افسوس از این بدکاری و گناهکاری که من دارم!😔✨

‌ راه؟ راه‌نما؟ راه‌نمایی؟ اونی که بیکار نَشینه، خودمون هواشو داریم! #انگیزشی 📚🕊@ketabgoharshad

درست استفاده کردن از فرصت ها هم هنر خودش رو میخواد😉😎 📚🕊@ketabgoharshad

#کتابخوانی 📚🕊@ketabgoharshad

امشب به کم قانع نباش!✨ _بخش اول @kanoongoharshad

#مناجات درگوشی های عاشقانه 📚🕊@ketabgoharshad

#کتابخوانی 📚🕊@ketabgoharshad

#مناجات درگوشی های عاشقانه 📚🕊@ketabgoharshad

#کتابخوانی 📚🕊@ketabgoharshad

#مناجات درگوشی های عاشقانه 📚🕊@ketabgoharshad

" کتابهایتان را خوب نگه داری کنید زیرا به زودی به آنها نیاز خواهید داشت. امام صادق علیه السلام " #کتابخوانی 📚🕊@ketabgoharshad

رشد ما زمانی آغاز می‌شود که ما ضعف مان را بپذیریم ✨ #انگیزشی 📚🕊@ketabgoharshad

#مناجات درگوشی های عاشقانه 📚🕊@ketabgoharshad

خواندن کتاب باعث رشد مغز میشود🌱 #کتابخوانی 📚🕊@ketabgoharshad

#مناجات درگوشی های عاشقانه 📚🕊@ketabgoharshad

#کتابخوانی 📚🕊@ketabgoharshad

#انگیزشی 📚🕊@ketabgoharshad

#مناجات درگوشی های عاشقانه 📚🕊@ketabgoharshad

📒از زبان دختری که متولد غزه است: 🖌نویسنده: فاطمه‌نامور/ ۱۰ ساله نمی‌دانم می‌توانم فردا زندگی کنم یا نه. نمی‌دانم تا فردا زنده می‌مانم یانه. نمی‌دانم می‌توانم زندگی خوبی داشته باشم یا نه. نمی‌دانم می‌توانم بزرگ شوم یا نه. نمی‌دانم روزی می‌آید که ما در آرامش زندگی کنیم یا نه. هیچ کدام را نمی‌دانم. اسرائیلی‌ها هر روز پروتر می‌شوند. برادرانم شعار مرگ براسرائیل سر می‌دهند. پدر و مادرم را اسرائیلی‌ها شهید کردند برادرم رضوان را هم همین طور. فکر می‌کنم حالا نوبت من است. دلم برایشان تنگ شده است. می‌خواهم شهید شوم تا پیش آن‌ها بروم. از وقتی که آن‌ها شهید شدند، ۵ ماه می‌گذرد و ما ۵ ماه است که در خانه‌ی مادربزرگم زندگی می‌کنیم. من و زکریا مشغول بازی بودیم که مادر بزرگ با گریه وارد خانه شد. گفتیم:چه شده؟ گفت:پدربزرگ!😭😭😭😭 ناگهان بمبی زدند. خانه روی سرمان خراب شد. مادر بزرگ و داداش رضوان زیرآوار ماندند. چه‌طور با این دست و پای زخمی رسیدیم به بیمارستان الشفا نمی‌دانم. برادرم زکریا گفت: ممکنه این جا را هم بزنند. گفتم:ما جایی را نداریم برویم. گفتم: « بهترین کار اینه که ...» هنوز حرفم تمام نشده بود که بیمارستان را هم زدند. زکریار! بابا و مامان، مادربزرگ، پدربزرگ و داداش رضوان آمده‌اند دنبالم، خداحافظ❤️‍🔥 #پیام_های_شما #روز_قدس 🆔 @bibliophil