eitaa logo
مجموعه فرهنگی آیت الله جنتی(ره)
366 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
838 ویدیو
54 فایل
کانال رسمی کتابخانه، سالن مطالعه و سالن ورزشی ایه ا... ملاهاشم جنتی . اصفهان .خ آتشگاه . لادان. تلفن: ۳۷۷۳۰۰۲۹
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✅دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی كار می كردند :كه یكی از آنها ازدواج كرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود . شب كه می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می كردند یك روز برادر مجرد با خودش فكر كرد و گفت :‌ (( درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم . من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می كند )) بنابراین شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت .در همین حال برادری كه ازدواج كرده بود با خودش فكر كرد و گفت:(( درست نیست كه ما همه چیزرا نصف كنیم.من سر و سامان گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نكرده و باید آینده اش تأمین شود . )) بنابراین شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت . سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند كه چرا ذخیره گندمشان همیشه با یكدیگر مساوی است . تا آن كه در یك شب تاریك دو برادر در راه انبارها به یكدیگر برخوردند . آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن كه سخنی بر لب بیاورند كیسه هایشان را زمین گذاشتند و یكدیگر را در آغوش گرفتند. 🌾خوبی هیچوقت در دنیا و آخرت از بین نمی رود... از "خوب" به "بد"رفتن به فاصله لذت پريدن از يک نهر باريک است اما براي برگشتن بايد از اقيانوس گذشت @ketabjanati
ﻣﺮﺩﯼ ﻗﻮﯼ ﻫﯿﮑﻞ ﺩﺭ ﭼﻮﺏ ﺑﺮﯼ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﺷﺪ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺧﻮﺏ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﺪ . ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ۱۸ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺮﯾﺪ، ﮐﺎﺭﻓﺮﻣﺎﯾﺶ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺗﺒﺮﯾﮏ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﮐﺎﺭ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﮐﺮﺩ . ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﯿﺰﻩ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩ، ﻭﻟﯽ ۱۵ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺮﯾﺪ . ﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩ، ﺍﻣﺎ ﻓﻘﻂ ۱۰ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺮﯾﺪ . ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺵ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺿﻌﯿﻒ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﭘﯿﺶ ﮐﺎﺭﻓﺮﻣﺎﯾﺶ ﺭﻓﺖ، ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺗﻼﺵ ﻣﻦ ﮐﻨﻢ، ﺩﺭﺧﺖ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﻣﯽ ﺑﺮﻡ ! ﮐﺎﺭﻓﺮﻣﺎﯾﺶ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﮐﯽ ﺗﺒﺮﺕ ﺭﺍ ﺗﯿﺰ ﮐﺮﺩﯼ؟ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ : ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻭﻗﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ، ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺪﺕ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﺮﯾﺪﻥ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩﻡ ! ﺭﺍﺯ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻫﻤﻴﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﻫﺎﻱ ﻇﺮﻳﻒ ﺍﺳﺖ، ﻓﻜﺮ، ﺟﺴﻢ، ﺭﻭﺡ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺷﻮﻧﺪ. پس ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﻭﺯ ﺭﺳﺎﻧﯽ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻭﻗﺖ ﺻﺮﻑ ﮐﻨید. " قبل از پاسخ دادن به سوالات ديگران مدتي سكوت كن تا پاسخ بهتري بيابي سكوتت در خاطر هيچكس نخواهد ماند؛ اما پاسخ ات را هميشه به خاطر خواهند سپرد. @ketabjanati‌
ﻣﺮﺩﻱ ﻛﻪ ﻋﻘﺐ ﺗﺎﻛﺴﻲ ﻛﻨﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻮﻱ ﺳﺮﺭﺳﻴﺪﺵ ﭼﻴﺰﻱ ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﻣﻲﻛﺮﺩ، ﺳﺮﺭﺳﻴﺪﺵ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ‏ «ﻫﺮﭼﻲ ﻣﻲﺩﻭﻭﻳﻴﻢ، ﺑﺎﺯﻡ ﻋﻘﺒﻴﻢ.» ﻛﺴﻲ ﺟﻮﺍﺑﻲ ﻧﺪﺍﺩ. ﻣﺮﺩ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﮔﻔﺖ: ‏ «ﻫﻤﺶ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻣﻲﺩﻭﻭﻳﻴﻢ، ﺑﺎﺯﻡ ﻫﻴﭽﻲ.‏» ﺯﻧﻲ ﻛﻪ ﺟﻠﻮﻱ ﺗﺎﻛﺴﻲ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﮔﻔﺖ: ‏«ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺘﻮﻥ.‏» ﻣﺮﺩ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ‏«ﭼﺮﺍ؟‏» ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ‏«ﭘﺴﺮ ﻣﻦ همش ﺷﺶ ﺳﺎﻟﺸﻪ ﻭلی نمیتونه ﺑﺪﻭﻭئه... ﻫﺮ ﻛﺎﺭی ﻣﻲﻛﻨﻴﻢ ﻧﻤﻲﺗﻮﻧﻪ.‏» ﺩﻳﮕﺮ ﻫﻴﭻ ﻛﺪﺍﻡ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﺩﻳﻢ ﺑﻪ ﺯﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﺮﺩﻡ، ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻮﺩ سروش صحت @ketabjanati
کتاب () 🎖سال‌ها گذشته از جنگ تحمیلی ایران و عراق اما همچنان یاد آن سال‌ها و خاطرات و آسیب‌هایش با ماست. 🎖شهدایی که هنوز پیکرشان مفقود است، جانبازانی که طی این سال‌ها زندگی سختی داشته‌اند و روزبه‌روز بر سختی‌های‌شان افزوده می‌شود، رنج حاصل از جنگ و عوامل دیگری از این دست، باعث می‌شود آن هشت سال از یادها نرود و بخش مهمی از ادبیات را به خودش اختصاص دهد. نویسندگانی که علاقمند به نوشتن و در این حوزه هستند پرتوان ظاهر شده‌اند و آثار ادبی قابل اعتنایی نیز تولید می‌کنند. 🎖 (نویسنده) نیز در اثر جدیدش که بلندی است با عنوان «آتیش‌پاره» پا به این حوزه گذاشته است. 🎖آتیش‌پاره که برای گروه سنی نوشته شده داستان دختری باهوش و جسور به نام زهراست که کارش نامه نوشتن است و دغدغۀ فکری پیرزنی به نام مش‌طلعت را وسیله‌ای قرار داده تا به هدفش برسد. 🎖جعفر از کسانی‌ست که سال‌ها در جبهه بوده‌اند و اسباب سربلندی روستا. او چند باری مجروح می‌شود و مش‌طلعت را دغدغه‌مندتر از پیش می‌کند. در این میان زهرا نیز با دقت و هوشمندی به خواسته‌اش می‌رسد… ۱۹۰ صفحه آیدی مشاوره و سفارش👇 @mosafer_1979 @ketabjanati
🍃🌸🍃🌸 درویشی بود که در کوچه و محله راه می‌رفت و می‌خواند: "هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی" اتفاقاً زنی این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه می‌گوید وقتی شعرش را شنید گفت: من پدر این درویش را در می‌آورم که هر روز مزاحم آسایش ما میشود. زن به خانه رفت و خمیر درست کرد و یک فتیر شیرین پخت و کمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانه‌اش و به همسایه‌ها گفت: من به این درویش ثابت می‌کنم که هرچه کنی به خود نمی‌کنی. کمی دورتر پسری که در کوچه بازی میکرد نزد درویش آمد و گفت: من بازی کرده و خسته و گرسنه‌ام کمی نان به من بده. درویش هم همان فتیر شیرین را به او داد و گفت: "زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور فرزندم ! پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت: درویش! این چه بود که سوختم؟ درویش فوری رفت و زن را خبر کرد. زن دوان‌دوان آمد و دید پسر خودش است که حالش بد شده است! همانطور که توی سرش می‌زد و شیون می‌کرد، گفت: پسرم را با فتیر زهر آلودم مسموم کردم ... آنچه را که امروز به اختیار می‌کاریم فردا به اجبار درو می‌کنیم. پس در حد اختیار، در نحوه‌ی افکار و کردار و گفتارمون بیشتر تامل کنیم! @ketabjanati
🎉 جشن باغ صدری 🎉 ⭕️ مجموعه داستان «جشن باغ صدری» اتفاق تازه­‌ای در ادبیات انقلاب است. اتفاقی که تقریباً بی­‌بدیل است. 📖 این کتاب اما سرشار از است. «عذرا موسوی» داستان را خوب می­‌شناسد اما تلاشی در به رخ کشیدن عناصر داستان ندارد. او عناصر داستانی را در داستان‌هایش به گونه­‌ای به کار می­‌گیرد که بیش از آنکه قوت یکی از عناصر داستانی را بنماید، تمام عناصر داستانی در چینشی منظم در کنار هم روایتگر داستان‌هایی جذاب و ناشنیده باشند. 🔸کتاب جشن باغ صدری کوتاه و گویا و خواندنی ست. که است. 🔸مجموعۀ داستان کوتاه «جشن باغ صدری» پر است از تصاویری آشنا از تاریخی مشترک؛ روان و صمیمی، کوتاه و گویا می‌ارزد به ، به 🎁 📍جشن باغ صدری، یک مجموعه‌ داستان کوتاه است، با حجم تقریباً کم می‌شود کل این کتاب را در یک وعدۀ صبحگاهی، در فاصلۀ میان چای و چاشت خواند؛ اما حجم کم کتاب، باعث نشده که فضاها و شخصیت‌ها کم شود✨ ✍ نویسنده در هر داستان، سراغ یک جنس از فضاها و شخصیت‌ها رفته است. گاهی می‌رود سراغ یک بازمانده از دنیای جدال‌های پیش از انقلاب، گاهی سراغ یک زنِ تحت شکنجه، گاهی سراغ شوق کودکانه یک دختر برای رفتن به جشن شاهانه و... 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 📝 نویسنده:سیده عذرا موسوی 📖 تعداد صفحات: ۷۶ 💳 قیمت:۸.۰۰۰ تومان 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 آیدی مشاوره و سفارش👇 @mosafer_1979 @ketabjanati