کتابــ کدهــ تسنیمــ
📗کتاب تن تن و سنباد (رمان نوجوان) 📖 «تنتن و سندباد» داستان بلند تخيّلي و هيجانانگيزي است كه در آن
📚تَن تَن و سَندباد
📝پرفسور که سرحالتر از بقیه بود گفت: «از کی کمک میخواهی تنتن؟ در حال حاضر در یکی از ساحلهای دورافتادهی مشرقزمین هستیم.» سوپرمن زودتر از بقیهی افراد سرپا شد و گفت: «پس ما غرق شدیم؟! اَی سندباد لعنتی! تو قصد جان ما را کرده بودی. بهزودی جواب تو را خواهم داد.» کاپیتان هادوک گفت: «دیگر از این حرفهای گندهگندهی تو خسته شدهام. نمیخواهد این قدر برای سندباد نقشه بکشی. چرا این همه حرف میزنی! نمیتوانی ساکت باشی؟!» تنتن گفت: «آرام باش کاپیتان! اگر سوپرمن را از دست بدهیم دیگر هیچ چیز نداریم. در حال حاضر، تنها کسی که میتواند ما را نجات بدهد، سوپرمن است.»
✍نویسنده: محمد میرکیایی
🏞تصویرگر: محمد حسین صلواتیان
🗒تعداد صفحات: ۱۶۰
🔺#ویژه_گروه_نوجوان
🍏قیمت: ۹۵/۰۰۰ تومان
_____________🪴
📚@ketabkadeh_tasnim
📗پیامبر هزار و یک درخت
از #مجموعه_مثل_ما_مثل_ماه 📚
#پیامبران_اولوالعزم_۱
📝نوح نگاهی به ماروت کرد و به چشمان او خیره شد. ماروت در نگاهش خواند تو که آدم خوبی بودی. همسایه ماروت سرش را چرخاند و از جمع جدا شد. او ته دلش نگران بود، نمیتوانست آبی را که میان آتش جوشیده بود فراموش کند. نوح سالها همسایهی او بود و هرگز از او بدی ندیده و دروغی نشنیده بود ، پدرش هم حتی یک کلمه از او بد نگفته بود. نوح را دوست داشت؛ ولی فکر میکرد کارهایش خندهدار است. ساختن کشتی مسخرهترین کاری بود که در عمرش دیده بود آن هم وسط صحرا؛ اما اگر همان طور که او میگفت آن قدر باران میبارید که کشتی بالای آب میایستاد چه؟
حتما خانهها میرفتند زیر آب.
عقب عقب رفت. دوست نداشت کنار کسانی باشد که ناسزا میگفتند و حرفهای زشت بر زبان میآوردند. قدم تند کرد. به طرف خانهاش رفت. در راه که به خانه باز میگشت صدایی شنید؛ ولی کسی را ندید.
✍نویسنده: مسلم ناصری
🪴#ویژه_گروه_نوجوان
💰قیمت: ۷۵/۰۰۰ تومان
🌹با تخفیف ۷۰/۰۰۰ تومان
🗞 انتشارات :جمال
📚@ketabkadeh_tasnim