eitaa logo
کتابخانه بچه های آسمان
631 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
119 ویدیو
21 فایل
کتابخانه تخصصی کودک بچه های آسمان «اولین کتابخانه تخصصی کودک مستقل در کشور» افتتاح: پاییز ۱۳۹۱ - مشهد مقدس مشهد، آموزگار۸۰، کوچه اول سمت راست ۰۵۱۳۵۰۹۳۴۳۸ ساعت کاری: شنبه تا چهارشنبه ساعت ۱۵ تا ۱۹ 🌸ان‌شاءالله 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
این بازی با کشیدن چند نقطه بر روی کاغذآغاز می‌شود. بازیکنان به نوبت بازی می‌کنند. در هر نوبت، یک خط بین دو نقطه (و یااز یک نقطه به خودش) کشیده می‌شود و یک نقطهٔ تازه روی خط گذاشته می‌شود. بازیکنان با قانون‌های زیر محدود شده‌اند: 1- خط‌ها می‌توانند مستقیم یا منحنی باشند، اما نباید خودشان یا خط‌های دیگر را قطع کنند. 2- نقطه ی جدید نباید روی یکی از نقطه‌های انتهایی خط جدید قرار داده شود. بنابراین هر نقطه ی جدید، خط را به دو پاره‌خط کوتاه تقسیم می‌کند. 3-هیچ نقطه‌ای نباید به بیش از سه خط متصل باشد. در این قانون، خطی که از یک نقطه به خودش کشیده می‌شود به عنوان دو اتصال شمرده می‌شود. همچنین نقطه‌های تازه که روی یک خط کشیده می‌شوند، از پیش دارای دو اتصال در نظر گرفته می‌شوند. نکته: بازیکن‌ها می‌توانند قبل از بازی باهم قرار بگذارند که بازیکنی که آخرین حرکت را بکند برنده ‌شود و یا بازیکنی که آخرین حرکت را انجام دهد ببازد. پایان بازی زمانیست که دیگر نتوان خطی بین دو نقطه ایجاد نمود. منبع: پرتال کودک و نوجوان @ketabkhanehkoodak
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام. . یه بار هم بازی فکری برای کوچولوها بگیم دیگه!😊 . احتمالا با محصولات باکیفیت آشنا هستین. «جورواجورچین» محصول تقریبا جدیدشونه که واقعا برای بچه های کوچیک فوق العاده است. ایمنی و کیفیتش که عالی، کاربرد خلاقانه ش هم عالی تر! . خودشون گفتن یک و نیم سال به بالا؛ اما از نظر ما برای ۷-۸ ماه به بالا کاربرد داره! . لگوبازی، ساخت پازل حیوانات، و ساخت حیوانات عجیب و غریب! . (به رسم معمول بگیم ما خودمون از همینا برای بچه هامون بُردیم و راضی هستیم!😄) . هم سایت دارن، هم صفحه ی اینستاگرام. @bafarzandan . پ.ن: اگر فعلا امکان خریدش رو ندارین، میتونین ازش ایده بگیرین و روی لگوهایی که تو خونه دارین، اجراش کنین. . @ketabkhanehkoodak
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
کتابخانه بچه های آسمان
به نام خدای روزی دهنده سلام. در ادامه ی گفتگویی که با هم آغاز کردیم، پس از طرح موضوع اصلی، به بحران
به نام خدای یکتا سلام. فرض را بر این می گذارم که مخاطبان عزیز، سؤالات مطرح شده در بخش های قبل را مورد تفکر و تأمل قرار داده اند. اکنون؛ در مواجهه با اولین گروه از مخاطبان، فرض مي كنم با دوستاني مواجه هستم كه با درنظر گرفتن شرايط واقعي اقتصادي، قصد فرزندآوري بيشتر از دوتا . ⏬⏬⏬
در اين حالت، كاملا قابل پذيرش است كه شرايط اقتصادي يك خانواده، ايده آل هاي كذايي، ممكن است در جامعه ي امروز دچار سختي هاي كم و زياد باشد و يا با فرزندِ بیشتر، بيشتر هم بشود. مي پذيرم كه خانواده اي با سه فرزند ممكن است چند وعده كمتر بتواند گوشت تهيه كند يا برنج مرغوب بخورد یا سفر برود یا ... . در ابتدا می پرسم که شما با کدام یک از این گزاره ها موافقید؟ «هر فرد اضافی در خانواده و جامعه، مساوی است با یک عامل مصرف بیشتر» «هر فرد اضافی در خانواده و جامعه، مساوی است با یک فکر بیشتر» «هر فرد اضافی در خانواده و جامعه، مساوی است با یک نیروی کار بیشتر» «هر فرد اضافی در خانواده و جامعه، مساوی است با دو دست بیشتر» . حالا، طبق گروهبندی که در ابتدای بخش اولِ گفتگو داشتیم: . الف. اگر جزو گروه معتقدين به خداوند يكتا باشم، قطعا بحث رزاقيت خداوند و اينكه هر كودكي رزقش را همراه خودش دارد، برايم اهميت ويژه اي پيدا مي كند. . ب. اگر فقط به فكر خانواده ي خودم باشم، طبيعتا آينده ي فرزندانم برايم اهميت دارد. بدون تردید، آينده ي اقتصادي فرزندانم به جمعيت جوان كشور وابسته است. پس ممكن است فرزندان بيشتر براي من سختي هايي داشته باشند اما براي آينده ي اقتصادی خودشان، ضمانت بيشتري وجود خواهد داشت. . ج. اگر به فكر جامعه هستم كه كافيست در مزاياي جامعه ي جوان اندكي مطالعه داشته باشم و توجه كنم كه افراد زيادي در جامعه وجود دارند كه ممكن است وضعيت اقتصادی شبيه من داشته باشند، اما اگر همه ي ما براي سختي كمتر در خانواده، به فرزند كمتر فكر كنيم، جامعه ي جوان و آينده ي بهتر براي جامعه، فقط يك خيال تحقق ناپذير خواهد بود. . د. پيشنهاد ويژه اين است كه براي مدت سه ماه، همه ي دخل و خرج هاي خانواده را يادداشت كنيم. درآمدها، هزينه هاي كم و زياد و ضروري و غيرضروري و حتي بخشش ها و قرض ها و انفاق ها...بعد از سه ماه با دقت در اين ليست، به راحتي مي توانيم به سوالات بخش وضعيت اقتصادي درمورد تفكرات خودمان و خانواده مان پاسخ دهيم. . ه. یکی از اصلی ترین راه های بهبود اوضاع اقتصادی و معیشتی جامعه، دقت در انتخاب دولت و مجلس متخصص و متعهد است. آیا تاکنون هنگام تکمیل برگه ی رأی در انتخابات، به این فکر کرده ام که کسانی را انتخاب کنم که حقیقتا در مسائل اقتصادی متخصص باشند و جامعه را به سمت عدالت اقتصادی و اجتماعی پیش ببرند؟ . و. همیشه به یاد داشته باشیم که در یک جامعه، همه ی اجزا به هم متصلند. اگر وضعیت اقتصادی من خوب نیست، آیا فکر کرده ام علاوه بر کم کاری ها و کاستی های احتمالی دولت و مسئولین مربوطه، خودم چه نقشی داشته ام؟ بر خرید کالای ایرانی مُصر هستم؟ اهل صرفه جویی و قناعت هستم؟ در حیطه ی کاری خودم، وجدان کاری و تعهد لازم را دارم؟ و ... . . به حرف های امروز، خوب فکر کنید. برای هر تصمیمگیری، لازم است سود و زیان ها را لیست کنیم و بسنجیم. ممکن است امروز من، یک زیان برای من و خانواده، اما یک فایده ی برای من، خانواده، جامعه و جهان باشد! . @ketabkhanehkoodak
یا حق سلام. یک بازی ساده و سرعتی! چی لازم داریم؟ چهار تا در قوطی نوشابه یا لگوی کوچک در دو رنگ + یک کاغذ برای چه سنی خوبه؟ احتمالا چهار سال به بالا بتونن!☺️ تصویر خط هایی رو که در شکل میبینین، روی کاغذ بکشین. حالا مهره ها رو روی چهارگوشه ی شکل قرار بدین، به طوری که مهره های هر رنگ روی گوشه های یک قطر باشه. تصمیم بگیرین که بازی قراره چند مرحله باشه‌. تعداد مراحل باید فرد باشه تا بازی برنده داشته باشه. مثلا سه یا پنج! بازی شروع میشه. هر بازیکن در نوبتش، مهره ش رو از روی خط، به یکی از نقاط کناریش منتقل می‌کنه. هر وقت بازیکن مقابل، گیر کنه و نتونه مهره ش رو تکون بده، اون مرحله تموم میشه و بازی از اول! در پایان، بازیکنی که بیشترین تعداد مراحل را امتیاز گرفته باشه، برنده است. به همین راحتی و خوشمزگی!😊 @ketabkhanehkoodak
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
به نام خدای دانا سلام. در چند بخش باهم به تفکر و گفتگو نشستیم، درباره ی موضوعی که دارای اهمیت ویژه‌ای می باشد. از ابتدا عرض کردم به دنبال نسخه پیچی یکسان برای همه ی افراد نیستیم، اما در هر زمینه ای اصولی وجود دارد که با توجه به آن، هر فرد می تواند راه درست زندگی اش را انتخاب کند. در این نوشتار پرسؤال، هدف این بود که هر یک از ما دوباره به اصول زندگی فردی و اجتماعی خود بیاندیشیم. . اگر بنا باشد هریک از دلایل احتمالی موجود برای رد فرزندآوری بیشتر را در هر یک از گروه های اعتقادی که در بخش اول طرح شد، بیان شود این نوشتار طولانی و خارج از حوصله خواهد بود. بنابراین در بخش قبل، فقط به عنوان نمونه، یکی از این گروه ها را مورد ارزیابی از طریق سؤال قراردادیم. اکنون نوبت شماست. اگر به همه ی سؤالات اندیشیده باشید و تکلیف خود را از جهت جایگاه و نقشتان در بهترشدن آینده ی خانواده، جامعه و جهان روشن کرده باشید، به آسانی می توانید به انتخاب درست برسید. ⏬⏬⏬
مطلب دیگری که لازم است به آن اشاره شود، دلیل دیگری برای ردّ فرزندآوریِ بیش ازدوتاست، که برخی مخاطبان عزیز به آن اشاره نمودند: بیم از عدم توانایی در تربیت صحیح فرزندان. یعنی اگر من تعداد بیشتری فرزند داشته باشم، از عهده ی تربیت آنها برنخواهم آمد. . اکنون به سؤالات زیر فکر کنید: ۷.۱ معنای تربیت چیست؟ تفاوت تربیت و آموزش چیست؟ ۷.۲ آیا تا به حال از منابع علمی معتبر برای مطالعه در زمینه ی تربیت استفاده کرده ام؟ ۷.۳ زمان آغاز تربیت فرزندان را از چه زمانی می دانم؟ ۷.۴ چقدر با این گزاره ها موافقم: «یک محیط تربیتی خوب و یک مادر و پدر خوب، می توانند فرزندان خوب تربیت کنند. چه یکی چه ده تا.» «بچه ها برای رشد متعادل، نیاز دارند در کنار همسالان خود رشد کنند.» ۷.۵ دلیل این تفکر من که خانواده ی پرجمعیت، از عهده ی تربیت بچه ها برنمی آید چیست؟ آیا فقط حس من این است؟ آیا شاهد مثال بر این مطلب دارم؟ آیا مصداق های من برای این مطلب، زیاد است؟ آیا مثال هایی که این مطلب را نقض می کنند مورد توجه و بررسی قرار داده ام؟ ۷.۶ آیا درباره ی مسائل تربیتی تک فرزندی یا دوفرزندی بررسی و مطالعه داشته ام؟ ۷.۷ حتما مطلع هستید که برای نتیجه گیری دقیق از اطلاعات آماری، بایستی روش های علمی دقیقی به کار گرفته شود. آیا تاکنون مطالعه ی علمی در این زمینه انجام شده است که فرزندان خانواده های کم جمعیت(دو فرزند و کمتر) موفق تر و باتربیت تر از فرزندان خانواده های پرجمعیت هستند یا برعکس؟ ۷.۸ نقش رابطه ی میان فرزندان در تربیت چیست؟ تاثیر روابط عاطفی و معاشرت میان چندفرزند، در رشد اجتماعی و عاطفی آنها چیست؟ ۷.۹ اینکه گفته می شود والدین باید بتوانند برای فرزندان وقت اختصاصی بگذارند، به چه معناست؟ کمیت و کیفیت آن چگونه است؟ آیا با افزایش فرزند، در این مسأله خللی وارد می شود؟ ۷.۱۰ صادقانه فکر کنم من معتقدم که فرزندان زیاد را نمی توان درست تربیت کرد یا من توان و حوصله ی کافی برای این مسأله ندارم؟ . لطفا به این سؤالات هم فکر کنید. در کنار تفکر، از منابع مختلف مطالعه داشته باشید. فرزندآوری، بخش مهمی از زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی ماست که لازم است به آن بیاندیشیم. لازم است به موقع به آن بیاندیشیم! مبادا دیر شود... . @ketabkhanehkoodak
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
عکس شما را بارها توی کتابم دیده ام هر چه نمی‌دانستم از _ مادر، پدر پرسیده ام مادر به من گفته شما مرد شجاعی بوده‌ای درس است درس زندگی هر چه شما فرموده‌ای بابا همیشه از شما با شوق صحبت میکند نام شما را می‌برد وقتی عبادت می‌کند می گوید ایران، با شما یک کشور آباد شد با رهبری‌های شما از دست غم آزاد شد من هم شما را تا ابد در قلب خود جا داده‌ام در راه حفظ میهنم آماده‌ی آماده‌ام شعر از: منبع: https://ble.ir/khamenei_reyhaneh @ketabkhanehkoodak
هو الشاهد سلام قهرمان! وقتی ثمره ی مکتب امام روح الله، شما هستی، پس آن ابرمرد تاریخ که بود؟.... صبح روز ۱۳ دی ۹۸، ما دهه ی شصتی ها و دهه ی هفتادی ها و دهه ی هشتادی ها... تازه توانستیم اندکی حال مادران و پدرانمان را در صبح تلخ ۱۴ خرداد ۶۸ بفهمیم... سال ها، ۱۴ خرداد به چشمان آرام ولی طوفانی اش، نگاه می کردیم و در غمِ نداشتنش، می گریستیم؛ اما امسال، انگار یک جور دیگری دلتنگش بودیم، جور دیگری عزادارش بودیم، امسال ۱۴ خرداد، ما بچه های نسل دوم و سوم و چهارم انقلاب خمینی کبیر، از همیشه داغدارتر بودیم... داغ شما و داغ امام روح الله در قلبهامان درهم تنیده بود... قهرمان! سردار مهربان! سرباز روح الله! سرباز سیدعلی! سلامِ ما امام ندیده ها را به محضرش برسان... بگو همان «امید» قدیمی شما به ما دبستانی ها، هنوز خون را در رگ های مان جاری می کند و همان «نگاه» مهربان و پرصلابت شما، ما را در مسیر فرزند خلفتان، امام خامنه ای استوار می دارد... امشب؛ در پنج ماهگیِ نبودنت، دلتنگ امام روح الله هستیم... بیشتر از همه ی سال های عمرمان... دعایمان کن قهرمان! @ketabkhanehkoodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام. باز هم آموزش ساخت یک جعبه ی زیبا! ساده و جذاب! می تونه: جامدادی جعبه ی گیره های مو جعبه ی مدادرنگی جاعینکی جادستمالی و... باشه. بسازین و لذت ببرین😍 @ketabkhanehkoodak
کتابخانه بچه های آسمان
سن پیشنهادی مخاطب: ۶ سال به بالا یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود یه عروسک ساز مهربون و عاقل، توی یک کلبه ی باصفا گوشه ی یک جنگل قشنگ زندگی می کرد. این عروسک ساز، که اسمش «آقابابا» بود، عروسکای عجیبی درست می کرد. عروسکایی که راه می رفتن، حرف می زدن و فکر می کردن. آقابابا عروسکهاش رو خیلی دوست داشت. هر کدوم رو یه شکلی می ساخت: یکی کوچیک، یکی بزرگ... یکی کوتاه، یکی بلند... یکی سیاه، یکی سفید، یکی زرد، یکی بنفش... یکی موبلند، یکی موکوتاه... یکی چشم سیاه، یکی چشم آبی، یکی چشم عسلی... ولی همه ی همه ی اونا رو اندازه ی هم دوست داشت. هر کدوم رو که درست می کرد، نوازشش می کرد، توی گوشش اسمشو می‌گفت و میفرستادش توی جنگل، تا پیش بقیه ی عروسکا زندگی کنه! عروسکا، خیلی خوشحال و خوشبخت بودن، چون آقابابا براشون همه چی آماده کرده بود. خونه های قشنگ، خوردنی های خوشمزه، ... اما گاهی وقتا، یه سؤالهای سختی داشتن که نمی تونستن جوابشو پیدا کنن. هیچکدومشون بلد نبودن به اون سؤالا جواب بدن. مثلا اینکه چطوری باهم مهربون باشن... چطوری به عروسکای جدید دوست داشتن رو یاد بدن... چطوری کنار هم زندگی کنن و همدیگه رو اذیت نکنن... اصلا چه طوری عروسکای خوبی باشن... آقابابا که دید سؤالای عروسکا خیلی زیاده، تصمیم گرفت یه کتاب خیلی خوب بنویسه و جوابها رو توش بذاره. اما آقابابا اگه می خواست همه چی رو برای عروسکا توی کتاب بنویسه، کتابش حالا حالاها تموم نمیشد. پس تصمیم گرفت یه عروسک خیلی خیلی عاقل هم بسازه و همه ی جوابها رو یادش بده. آقابابا، به عروسکِ عاقل که اسمش رو «بابادانا» گذاشته بود، یاد داد که درس های اون کتاب رو برای عروسکا بگه. بابادانا مهربونترین و عاقل‌ترین عروسکی بود که آقابابا تا حالا ساخته بود. از وقتی بابادانا به جنگل، پیش عروسکا رفت، عروسکا خیلی حالشون بهتر شد، جواب سؤالاشون رو پیدا کردن و باهم مهربون تر شدن. بابادانا هم هرروز براشون از کتابِ آقابابا می گفت، قصه های خوب تعریف می کرد و یادشون می داد چطوری خوب زندگی کنن. اما بچه ها! بین عروسکا، چند تا عروسک بد هم بودن. عروسکایی که نه به حرفای بابادانا گوش می دادن و نه آقابابا رو دوست داشتن. اونا دلشون میخواست هرجور دوست دارن، زندگی کنن. فقط خوشحالی خودشون براشون مهم بود. حتی اگر بقیه ی عروسکا اذیت میشدن، اونا براشون مهم نبود. بابادانا خیلی باهاشون حرف میزد، حرفهای آقابابا رو از روی کتاب براشون توضیح میداد. بابادانا بهشون میگفت که چون آقابابا اونا رو ساخته، خیلی خوب می دونه چه چیزایی لازم دارن و‌چطور باید زندگی کنن، پس باید به حرفای آقابابا گوش بدن وگرنه زندگی خودشون و بقیه رو خراب می کنن. اما فایده نداشت. ادامه دارد... @ketabkhanehkoodak
کتابخانه بچه های آسمان
اما فایده نداشت. بقیه ی عروسکا هم که نمی تونستن کاری انجام بدن، از بابادانا کمک خواستن. بابادانا گفت شما خودتون باید قوی بشین و یادبگیرین که اون عروسکا رو شکست بدین. اما عروسکا یا می ترسیدن یا تنبلی می کردن... کم کم تعداد دیگه ای از عروسکا هم به حرفای خوبِ بابادانا بی‌تفاوت شدن. جنگل زیبا، دیگه مثل قبل، زیبا و شاداب نبود. عروسکا همدیگه رو اذیت میکردن و به فکر هم نبودن. دیگه کمتر به حرفای بابادانا گوش می دادن و بعضیا حتی آقابابا و کتاب خوبش رو فراموش کرده بودن. تا اینکه یه روز آقابابا فهمید که اون عروسکای بد، می خوان بابادانا رو اذیت کنن. می خوان بابادانا رو از بین ببرن تا دیگه هیچکس نتونه خوب زندگی کردن رو یاد بگیره. بقیه ی عروسکا هم که شجاعت و حوصله نداشتن از بابادانا دفاع کنن. برای همین، آقابابا به بابادانا گفت که باید به سفر بره. یه سفر طولانی؛ تا روزی که عروسکا بفهمن چقدر به بابادانا احتیاج دارن. تا روزی که بفهمن بدون بابادانا و حرفای آقابابا نمیتونن زندگی خوبی داشته باشن؛ و اینطوری شد که بابادانا رفت... . روزها گذشت و عروسکایی که هنوز بابادانا رو دوست داشتن، دلشون تنگ شده بود و نمیدونستن حالا باید سؤالاشون رو از کی بپرسن. نمی دونستن با عروسکای بدِ جنگل چکار کنن. نمی دونستن چه کار کنن تا بابادانا برگرده پیششون. یک روز یکی از عروسک های قدیمی جنگل، بقیه رو جمع کرد و گفت: «یادتونه اون روزایی که بابادانا پیشمون بود، بهمون چی گفت؟ گفت وقتایی که من نیستم یا میرم سفر، باید سؤالاتون رو از شاگردای خوبِ من بپرسین. عروسکایی که من بهشون خیلی چیزا یاد دادم و میتونن جواب خیلی سؤالاتون رو بدن. به حرف اونا گوش بدین. تو کارهاتون ازشون راهنمایی بخواین.» بقیه ی عروسکا حرف عروسک پیر رو تأیید کردن و همه باهم به سراغ «پیربابا» رفتن. پیربابا عروسک مهربونی بود که از همه ی عروسکا بیشتر درسهای بابادانا رو یاد گرفته بود و از همه بیشتر به فکر عروسکای جنگل بود. پیربابا، به عروسکا گفت: «من راهنمای شما می شم اما یادتون باشه که تا وقتی بابادانا از سفر برنگرده، ما نمی‌تونیم دوباره مثل قبل زندگی خوبی داشته باشیم. ما باید سعی کنیم عروسکای خوبی بشیم و عروسکای بد رو شکست بدیم تا بابادانا دوباره پیشمون بیاد. هر چه قدر ما بیشتر کارهای خوب بکنیم، بابادانا زودتر برمی گرده.» عروسکا از این خبر خوشحال شدن و به پیربابا قول دادن که همیشه به حرفاش گوش بدن تا هم زندگی بهتری داشته باشن و هم بابادانا زودتر برگرده. پایان. @ketabkhanehkoodak
سلام بچه های گل! قصه ی عروسکها رو شنیدین؟! دوست داشتین؟ حالا کمی بهش فکر کنین. اگه شما به جای اون عروسکا بودین چکار میکردین؟ توی اون جنگل، عروسک کوچولوهای زیادی هم بودن. فرض کنین شما یکی از عروسکای جنگلِ قصه هستین و اسمتون «آدی»(پسر) یا «آدیا»(دختر) ست!😊 خب! آدیِ عزیز! آدیای گلم! شما که حالا تو جنگل قصه ی ما هستین، بگین ببینم دوست داشتین بابادانا بره یا پیشتون بمونه؟ اصلا چی شد که بابادانا اومد؟ چی شد که رفت؟ شما اگه آدی یا آدیا بودین، چکار میکردین تا نذارین بابادانا بره؟ وقتی بابادانا رفت، سؤالاتون رو از کی میپرسیدین؟ چکار می کردین که بابادانا زودتر برگرده؟ به این سؤالا فکر کنین عروسکای باهوشِ آقابابا❤️ @ketabkhanehkoodak
والدین عزیز! همانطور که احتمالا متوجه شده اید، این قصه اشاره ی کوتاهی به مفهوم «ولایت فقیه» در زمان غیبت امام زمان عجل الله فرجه دارد. پیشنهاد می شود برای بچه های زیر هشت سال به همین حد از گفتگو(پرسش درباره ی قصه) بسنده کنید و وارد مفاهیم اصلی قصه نشوید. اما برای بچه های بزرگتر، می توانید با اشارات ظریف، ذهن کودک را به سمت مفاهیم اصلی سوق دهید. اما در این صورت هم از القای مستقیم خودداری کرده و اجازه دهید کودک با ذهن خودش، مصداق ها را پیدا کند. . پ.ن: انتخاب دو اسم آدی و آدیا، صرفا جهت قرارگرفتن بچه ها در فضای قصه است و به معنای «تیزبین و ژرف نگر» می باشد.😊 @ketabkhanehkoodak
کرونا هنوز هست... @ketabkhanehkoodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و صد سلام به همه ی خونواده های گل! چه خبر احوال؟! ما که حسابی دلتنگ شماییم. یک بازی قشنگ و ساده آوردیم که همه ی اعضای خونواده میتونن باهاش کیف کنن. ازتون خوااااااهش می کنیم این بازی های خونوادگی رو حتما همه باهم انجام بدین و بذارین بچه ها از کنار شما بودن، لذت ببرن. چی لازم داریم؟ به تعداد بازیکنان بادکنک؛ برای هر بازیکن ۴-۵ تا توپ یا عروسک؛ برای هر بازیکن یک ظرف یا سبد بزرگ. آماده این؟! خوش بگذره.😊 @ketabkhanehkoodak