#انیمیشن #فرزندان_آفتاب 😍
رده سنی: ۱۰+
قسمت چهاردهم
🏹لینک تماشـــ👀ــای انیمیشن:
https://b2n.ir/t79870
ـ---------------------------------------«💥»
🖇⃟🧡¦⇢ #کودک_و_نوجوان
᪥ •📚 ݒیوســــٺــݩ •
➜• @ketabkhanehmodafean
#انیمیشن #فرزندان_آفتاب 😍
رده سنی: ۱۰+
قسمت پانزدهم
🏹لینک تماشـــ👀ــای انیمیشن:
https://b2n.ir/q73730
ـ---------------------------------------«💥»
🖇⃟🧡¦⇢ #کودک_و_نوجوان
᪥ •📚 ݒیوســــٺــݩ •
➜• @ketabkhanehmodafean
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#داستان_نسـل_سـوخـتہ
#قسمت_سـوم
✍مات و مبهوت پشت در خشکم زده بود نیم ساعت دیگه زنگ کلاس بود و من حتی نمی دونستم باید سوار کدوم خط بشم کجا پیاده بشم یا اگر بخوام سوار تاکسی بشم باید
همون طور چند لحظه ایستادم برگشتم سمت در که زنگ بزنم اما دستم بین زمین و آسمون خشک شد حالا چی می خوای به مامان بگی؟اگر بهش بگی چی شده که مامان همین طوری هم کلی غصه توی دلش داره این یکی هم بهش اضافه میشه
دستم رو آوردم پایین رفتم سمت خیابون اصلی پدرم همیشه از کوچه پس کوچه ها می رفت که زودتر برسیم مدرسه و من مسیرهای اصلی رو یاد نگرفته بودم
مردم با عجله در رفت و آمد بودن جلوی هر کسی رو که می گرفتم بهم محل نمی گذاشت. ندید گرفته می شدم. من با اون غرورم
یهو به ذهنم رسید از مغازه دارها بپرسم رفتم توی یه مغازه دو سه دقیقه ای طول کشید اما بالاخره یکی راهنماییم کرد باید کجا بایستم
با عجله رفتم سمت ایستگاه دل توی دلم نبود یه ربع دیگه زنگ رو می زدن و در رو می بستن ...
اتوبوس رسید اما توی هجمه جمعیت رسما بین در گیر کردم و له شدم
به زحمت از لای در نیمه باز کیفم رو کشیدم داخل دستم گز گز می کرد با هر تکان اتوبوس یا یکی روی من می افتاد یا زانوم کنار پله له می شد
توی هر ایستگاه هم با باز شدن در پرت می شدم بیرون
چند بار حس کردم الان بین جمعیت خفه میشم با اون قدهای بلند و هیکل های بزرگ و من
بالاخره یکی به دادم رسید خودش رو حائل من کرد دستش رو تکیه داد به در اتوبوس و من رو کشید کنار توی تکان ها فشار جمعیت می افتاد روی اون دلم سوخته بود و اشکم به مویی بند بود سرم رو آوردم بالا
متشکرم خدا خیرتون بده
اون لبخند زد اما من با تمام وجود می خواستم گریه کنم ...
نیم ساعت بعد از زنگ کلاس رسیدم مدرسه ناظم با ناراحتی بهم نگاه کرد فضلی این چه ساعت مدرسه اومدنه؟ از تو بعیده با شرمندگی سرم رو انداختم پایین چی می تونستم بگم؟ راستش رو می گفتم شخصیت پدرم خورد می شد دروغ می گفتم شخصیت خودم جلوی خدا جوابی جز سکوت نداشتم چند دقیقه بهم نگاه کرد هر کی جای تو بود الان یه پس گردنی ازم خورده بود زود برو سر کلاست برگه ورود به کلاس نوشت و داد دستم دیگه تاخیر نکنی ها
چشم آقا و دویدم سمت راه پله ها
اون روز توی مدرسه اصلا حالم دست خودم نبود با بداخلاقی ها و تندی های پدرم کنار اومده بودم دعوا و بدرفتاریش با مادرم و ما یک طرف این سوژه جدید رو باید چی کار می کردم؟
مدرسه که تعطیل شد پدرم سر کوچه، توی ماشین منتظر بود سعید رو جلوی چشم من سوار کرد اما من وقتی رسیدم خونه پدر و سعید خیلی وقت بود رسیده بودن زنگ در رو که زدم مادرم با نگرانی اومد دم در تا حالا کجا بودی مهران؟ دلم هزار راه رفت
نمی دونستم باید چه جوابی بدم اصلا پدرم برای اینکه من همراهش نبودم چی گفته و چه بهانه ای آورده سرم رو انداختم پایین شرمنده ...
اومدم تو پدرم سر سفره نشسته بود سرش رو آورد بالا و نگاه معناداری بهم کرد به زحمت خودم رو کنترل کردم
سلام بابا خسته نباشی ...
جواب سلامم رو نداد لباسم رو عوض کردم دستم رو شستم و نشستم سر سفره دوباره مادرم با نگرانی بهم نگاه کرد کجا بودی مهران؟ چرا با پدرت برنگشتی؟ از پدرت که هر چی می پرسم هیچی نمیگه فقط ساکت نگام می کنه چند لحظه بهش نگاه کردم دل خودم بدجور سوخته بود اما چی می تونستم بگم؟ روی زخم دلش نمک بپاشم یا یه زخم به درد و غصه هاش اضافه کنم؟ از حالت فتح الفتوح کرده پدرم مطمئن بودم این تازه شروع ماجراست و از این به بعد باید خودم برم و برگردم خدایا مهم نیست سر من چی میاد خودت هوای دل مادرم رو داشته باش .
👈نویسنده:شهیدسید طاها ایمانی
⏪ #ادامہ_دارد...
@ketabkhanehmodafean
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•┈••✾☘❣☘✾••┈•
#خونِسلیمانیها...
در تاریخ خواهند نوشت که مسئولی با این رتبه و مقام مثل یک فرد عادی و معمولی در حال انجام کار بانکی خود بود...
مسئولی با سبک زندگی اسلامی که در هیچ جای دنیا مشابهی ندارد...
اما مظلومانه به دست فردی که احتمالا پای رسانهی دشمن مسخ شده است، کشته می شود تا مظلومیت جبهه حق را نمایان کند.❣
و پیام دیگر این است که واقعا در باغ شهادت را نبستند...
(و برای اهلش همیشه باز است)
و نکتهی آخر اینکه تشابه اسمی این مرد خدا با شهید سپهبد سلیمانی، داغمان را مضاعف کرد.
آه از غمی که تازه شود با غمی دگر....
🤲دعای شب قدری که دیروز اجابت شد!
🌷شهادت و دیدار حقتعالی ؛ گوارای وجودت باد🌷
................................
#شهید_عباسعلی_سلیمانی
کانال ما ⬇
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
•┈••✾☘❣☘✾••┈• #خونِسلیمانیها... در تاریخ خواهند نوشت که مسئولی با این رتبه و مقام مثل
▪️◾️◼️⬛️◼️◾️▪️
شهادت آیتالله سلیمانی عضو خبرگان رهبری و خادم دلسوز استان محروم سیستان و بلوچستان به دست یک جنایتکار مسلح را تسلیت عرض میکنیم.
این عزیز بزرگمایه از مجاهدان قدیمی و از یاوران امام راحل و امام خامنهای بود.
شهادتش را خدمت امام زمان (عجلاللهفرجه) و نائب برحقش امام خامنهای عزیز؛ تسلیت عرض میکنیم.
#شهید_عباسعلی_سلیمانی
#آیتالله_شهید_عباسعلی_سلیمانی
🖤 @ketabkhanehmodafean
Haft-ravayat-eshgh.PDF
2.91M
📚عنوان: #هفت_پرده_عشق
✍نویسنده : دکتر جابر عناصری
📖موضوع : ادبیات_اهل بیت
📄تعداد صفحات :۲۴۹ صفحه
📚
@ketabkhanehmodafean