Salar Aghili - 11 Setareh (UpMusic).mp3
9.49M
قبول دارین بعضی چیزا🇮🇷
حس غرور به آدم میده😍
⚽️برد شیرین ایران مبارکمون⚽️
🕊بسم رب الشهدا والصدیقین 🕊
🌻زندگینامه ی #شهیدمنوچهرمدق
قسمت پانزدهم:یک آخ هم نگفت...
🌹عملیات نزدیک بود امام گفته بودند خرمشهر باید آزاد بشود.منوچهر آرام شده بود، که بلند شدم. پرسیدم تاحالامن مانعت بوده ام؟؟
گفتم می خواهی بروی، برو. مگر قرار نگذاشته بودیم جلوی هم رانگیریم؟؟
گفت آخر تو هنوز کامل خوب نشده ای!
گفتم نگران من نباش.
فرداصبح رفت. تیپ حضرت رسول تشکیل شده بود. به عنوان آرپی جی زن ومسئول تدارکات گردان حبیب رفت .
🌹 دلواپس بود. چه قدرشهید می آوردند. پشت سرهم مارش عملیات می زدند. به عکس قاب شده ی منوچهر روی تاقچه دست کشید.این عکس راخیلی دوست داشت.ریش های منوچهر راخودش آنکادر می کرد.آن روز از روی شیطنت یک طرف ریش هایش را با تیغ برده بودتا چانه و بعدچون چاره ای نبود همه را از ته زده بود.این عکس را با همه ی اوقات تلخی منوچهر ازش انداخته بود. منوچهر مجبور شد یک ماه مرخصی بگیردوبماندپیش فرشته.روش نمی شد با آن سر و وضع برود سپاه بین بچه ها. اما دیگرنمی شد ازاین کلک هاسوارکند. نمی توانست هیچ جوره اورا نگه دارد پیش خودش .یک باره دلش کنده شد. دعاکرد برای منوچهر اتفاقی نیفتد. می خواست با او زندگی کند... زیاد.....وبرای همیشه..... دعاکرد منوچهر بماند .هرچه می خواست بشود،فقط او بماند....
🌹همان روز ترکش خورده بود.برده بودنش شیراز و بعدهم آورده بودندتهران. خانه ی خاله اش بودیم که زنگ زد.گفتم کجایی؟؟صدات چه قدر نزدیکه!
گفت :من همیشه به تونزدیکم.
گفتم :خانه ای؟؟
گفت :نمی شودچیزی را ازتو قایم کرد.
🌹رفته بود خانه ی پدرم .گوشی را گذاشتم علی رابرداشتم رفتم. منوچهر روی پله ی مرمری کنار باغچه نشسته بود.رنگش زرد بود.نشستم کنارش روی پله همین که آمدیم حرف بزنیم پدرم باپدرومادرمنوچهروعموش همه آمدند و ریختند دورش.
🌹عمو منوچهر را بغل کردوزد روی بازوش. من فقط دیدم منوچهر رنگ به روش نماند.... سست شد.نشست.... همه ترسیدیم که چی شد. زیربغلش راگرفتیم بردیم تو زخمی شده بود. ازجای ترکش بازوش خون آمد و آستینش راخونی کرد.می دانستم نمی خواهدکسی بفهمد.کاپشنش را انداختم روی دوشش. علی راگذاشتیم آن جاورفتیم دکتر. کتفش را موج گرفته بود.دستش حرکت نمی کرد.دکتر گفت دو تامرد میخواهد که نگهت دارند.
🌹آمپول های بزرگی بود که باید می زد به کتفش. منوچهرگفت نه. هیچ کس نباشد. فقط فرشته بماندکافی است!!
پیراهنش رادرآوردوگفت شروع کند....
دستش توی دستم بود. دکتر آمپول می زدو من و منوچهر چشم دوخته بودیم به چشم های هم.... من که تحمل یک تب منوچهررانداشتم باید چه ها می دیدم!!
منوچهر یک آخ نگفت!! فقط صورتش پر از دانه های عرق شده بود.دکتر کارش تمام شد. نشست گفت تودیگر کی هستی؟؟!!! یک داد بزن من آرام شوم. واقعا دردت نیامد؟؟؟
گفت چرا فقط اقرارن..
#ادامه_دارد
📚
@ketabkhanehmodafean
🇮🇷 🇮🇷 امام آمد
🔹حضرت امام خمینی روحیفداه در عاشورای ۱۳۴۲ش به دلیل سخنرانی بر ضد محمدرضا پهلوی ۱۰ ماه زندانی شده بودند. در ۱۳۴۳ش نیز به دلیل سخنرانی بر ضد کاپیتولاسیون ۱۵ سال تبعید شدند که نزدیک به یک سال در ترکیه و سپس ۱۴ سال در عراق بودند. ایشان در چند ماه پایانی تبعید در فرانسه بودند و سرانجام در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ از پاریس به تهران بازگشتند.
🔹گروهی به نام «سازمان كماندویی مبارزه در راه قانون اساسی» با دفتر خبرگزاری آسوشيتدپرس تماس گرفتند و هشدار دادند كه اگر آيتالله خمينی قصد داشته باشد از پاریس به سمت تهران پرواز كند، هواپيمای حامل ایشان را منهدم خواهند كرد.
پس از این تهديدها، امام خمينی قدسسره به نزدیكان و همراهان خود فرمودند: من بیعت خود را از شما برمیدارم. ما بهطرف كار بزرگی میرويم؛ شما هم جانتان را به خطر نیندازيد.
🔹مردم ایران به شوق ورود امام، خيابانها را آب و جارو، و مسير حركت ایشان را پر از گل كردهاند.
سرانجام ساعت نه و بيستوهفت دقيقۀ صبح، امام امت وارد خاک ايران شد.
📌پ.ن:
تصویری از نماز امام خمینی روحیفداه در هواپیما در مسیر فرانسه به سمت تهران
#دهه_فجر
📚
@ketabkhanehmodafean
11.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان کوتاه #احمق_کیست؟
زن: خیر سرمان بعد از مدتها آمدیم بازارخرید! ببین چه اَلم شنگه ای راه میندازی!
مرد: الم شنگه کدام بود زن؟! فقط میخواهیم کمی بخندیم همین
زن: تعارف آمد و نیامد دارد مرد،حالا آمدیم و سکه طلا را برداشت! آن وقت چه خاکی بر سر کنیم؟! هر سکه طلا برابر با صد سکه نقره است،کلی ضرر میکنیم!
مرد: نگران نباش زن،من اطمینان دارم که سکه نقره را برمیدارد
صداپیشگان: نسترن خانم آهنگر- مسعود صفری - کامران شریفی - مسعود عباسی - علیرضا جعفری -احسان فرامرزی
نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی
📚
@ketabkhanehmodafean
9.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان کوتاه
#باهمهبله_باماهمبله
♦️ زن: فریدون،فریدون...کجایی فریدون...
♦️ مرد: هیییییییسسسسسسسسسس...ساکت باش زن، مگر صد بار نگفتم مرا بلند صدا نزن؟! طلبکارهاااااا.....
صداپیشگان: مریم میرزایی - مسعود عباسی - علی حاجی پور- کامران شریفی - مسعود صفری
نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی
📚
@ketabkhanehmodafean
29.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚽️ | 🇮🇷 یکی بود یکی نبود، ایران بوده ...
🇮🇷بمناسبت پیروزی تیم قهرمان ایران🇮🇷
📚
@ketabkhanehmodafean