نورالدین پسر ایران-19.pdf
279.6K
📘 کتاب بسیار زیبای
« #نورالدین پسر ایران »
🔹 قسمت ۱۹
@ketabkhanehmodafean
نورالدین پسر ایران-20.pdf
554.1K
📘 کتاب بسیار زیبای
« #نورالدین پسر ایران »
🔹 قسمت ۲۰
@ketabkhanehmodafean
نورالدین پسر ایران-21.pdf
2M
📘 کتاب بسیار زیبای
« #نورالدین پسر ایران »
🔹 قسمت ۲۱
@ketabkhanehmodafean
نورالدین پسر ایران- 22.pdf
1.82M
📘 کتاب بسیار زیبای
« #نورالدین پسر ایران »
🔹 قسمت ۲۲
@ketabkhanehmodafean
نورالدین پسر ایران-23-آخر.pdf
3.86M
📘 کتاب بسیار زیبای
« #نورالدین پسر ایران »
🔹 قسمت ۲۳ ( آخر )
@ketabkhanehmodafean
کتاب هواپیما است، قطار است، جاده است.
کتاب هدف است، مقصد است، سفر است؛
آن ها خانه ی امن هستند ...
#کتاب_بخوانیم
📚#انسان250ساله
.....بنابراین میبینیم با اینکه فشار و اختناق زیاد بود ، در عین حال ، این حرکات هم انجام می گرفت- همانگونه که طبری نقل می کند- و شاید به همین دلیل است که مؤلّفِ کتابِ « جهـاد الشیعه »۱ با آنکه یک نویسندهٔ غیرشیعی است و نسبت به امام سجـاد(علیه السلام) نظراتِ واقع بینانه ای ندارد ، اما حقیقتی را درک کرده و آن ، این است که می گوید :
« گروهِ شیعیان پس از شهـ🌹ـادتِ حسین(علیه السلام) مانند یک تشکیلاتِ منظمی درآمدند که اعتقادات و روابطِ سیاسی ، آنان را با یکدیگر پیوند می داد و دارای اجتماعات و رهبرانی بودند و همچنین دارای نیروهای نظـامی بودند.
☝ و جمعیتِ توّابین نخسـتین مظهرِ این تشکیلات هستند.»
⏪پس احساس میکنیم با وجودِ اینکه تشکیلاتِ شیعی در اثر حادثهٔ عاشورا دچارِ ضعف شده بود ، اما حرکاتِ شیعی در قبالِ این ضعف مشغولِ فعالیت بود که مجدّداً آن تشکیلات را به وضعِ اول درآورد ، تا اینکه واقعهٔ حـرّه پیش آمد.
👈 بنظرِ من واقعهٔ حـرّه در تاریخِ تشیّع ، مقطعِ بسیار عظیمی است که ضربتِ بزرگی را وارد آورد.
🔰 واقعهٔ حـرّه دقیقا در سال ۶۳ هجری اتفاق افتاده است. جریان بطورِ خلاصه به این صورت است که در سالِ ۶۲هجری ،جوانِ کم تجربه ای از بنی امیه والیِ مدینه شد.
🌴 او فکر کرد برای بدست آوردنِ دلِ شیعیانِ مدینه خوب است عده ای از آنها را برای مسافرت و دیدار با یزید دعوت کند و همین کار را کرد .
♻ عده ای از سرانِ مسلمانان و بعضی از صحابه و بزرگانِ مدینه را - که غالباً از علاقه مندان به امام سجاد(علیه السلام) بودند - برای رفتن به شام دعوت کرد که بروند با یزید مأنوس شوند و این اختلافات کم شود.
♦اینان به شام رفتند و با یزید ملاقات کردند و چند روزی مهمانِ او بودند و پذیرایی شدند.
💰 سپس یزید به هرکدام از آنها مبالغِ زیادی پول - در حدّ۵۰هزار درهم و ۱۰۰هزار درهم - داد و اینها به مدینه برگشتند...
ادامه دارد...✏
۱۳۲
۱-سمیرة مختار اللیثی
@ketabkhanehmodafean
📚#انسان250ساله
✏....نمونهٔ دیگر ، عبدالله بن عفیف اَزدیّ که مردِ نابینایی است ؛ در همان مراحلِ اولیهٔ ورودِ اُسـرا به کوفه از خود عکس العمل نشان می دهد که منجر به شهـ🌷ـادتش می شود.
و از این قبیل افراد چه در شام و چه در کوفه پیدا می شدند که هنگامِ برخورد با اسـرا نسبت به آنها اظهارِ علاقه و ارادت می کردند یا گریه می کردند یا همدیگر را ملامت می کردند
☝ و چنین حوادثی در مجلسِ یزید و در مجلس إبن زیاد نیز پیش آمده است.
🔺 بنابراین با اینکه إرعابِ شدیدی در أثرِ این جریان پیش آمده بود ، اما آنچنان نبود که به کلّی نظامِ کارِ دوستانِ أهلبیت را از هم بپاشد و آنها را دچارِ پراکندگی و ضعف بنماید
🔻لکن بعد از گذشتِ مدتی حوادثِ دیگری پیش آمد که این حوادثِ اختناق را بیشتر کرد.
از اینجا می توانیم بفهمیم حدیـثِ
« ارتَدَّ النّاسُ بَعدَ الحُسین » مربوط به دورانِ آن حوادث یا پس از آن حوادث است و یا مربوط به فاصله هایی است که در این بین وجود داشته است.
⏳ در طولِ دورانِ این چندسال - قبل از آنکه آن حادثهٔ مهم و کوبنده بوجود بیاید - شیعیان به ترتیب دادنِ کارهایشان و بازگرداندنِ انسجامِ قبلیِ خودشان دست می زنند.
🔍 در اینجا طبـری چنین نقل می کند :
« فَلَم یَزَلِ القَومَ في جَمعِ آلَةِ الحربِ وَ الإستِعدادِ لِلقِتال»۱
👈 یعنی آن مردم - مقصود شیعیان است - ابزارِ جنگ جمع می کردند و خودشان را برای جنگ آماده می کردند و پنهانی مردم را از شیـعه و غیرشیـعه به خون خواهیِ حسین بن علی(علیه السلام) دعوت می کردند و گروه گروه مردم ، به آنها پاسخِ مثبت می دادند.
☝و این وضعیت همچنان ادامه داشت تا یزید بن معاویه از دنیا رفت.....
ادامه دارد....
۱۳۱
۱-تاریخ طبری /ج۵/ص۵۵۸
@ketabkhanehmodafean
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
#قسمت43
نجواے حضرت زینب سلام الله علیها
غم به جراحت میماند، یکباره میآید اما رفتنش، التیام یافتنش و خوب شدنش با خداست، و در این میانه، نمک روی زخم و استخوان لای زخم و زخم بر زخم، حکایتی دیگر است. حکایتی که نه میشود گفت و نه میتوان نهفت.
حکایت آتشی که میسوزاند، خاکستر میکند اما دود ندارد، یا نباید داشته باشد.
مرگ پیامبر برای تو تنها مرگ یک پدر نبود، حتی مرگ یک پیامبر نبود، مرگ پیام بود، مرگ شمع نبود، مرگ روشنی بود.😭
آنکه گفت «حَسْبُنا کِتابَ اللّه»، کتاب خدا را نمیشناخت. نمیدانست که یکی از دو ثقل به تنهایی، آفرینش را واژگون میکند، نمیفهمید که با یک بال نه تنها نمیتوان پرید که یک بال، و بال گردن میشود و امکان راه رفتن بطئی را هم از انسان سلب میکند.
و نه او که مردم هم نفهمیدند که کتاب بدون امام، کتاب نیست، کاغذ و نوشتهای است بیروح و جان و نفهمیدند که قبله بدون امام قبله نیست و کعبه بدون امام سنگ و خاک است و قرآن بدون امام، خانهی بی صاحبخانه است.
هر کس به خانهی بی صاحبخانه، به میهمانی برود، به یقین گرسنه برمیگردد.
مگر آنکه خیال چپاول داشته باشد و قصد غصب کرده باشد یا کودک و سفیه و مجنون باشد.
تو در مرگ رسول، هدم رساله را میدیدی و در مرگ پیامبر، نابودی پیام را.
و حق با تو بود، آنجا که تو ایستاده بودی، همه چیز پیدا بود. تو از حوادث گذشته و آینده خبر میدادی، انگار که همه را پیش چشم داری.
خداوند آنچه را که به پیامبر و پدر داده بود، به تو نیز داده بود، جز رسالت و امامت.
تو یکبار در پیش پدر آنچنان از عرش و کرسی و ماضی و مستقبل سخن گفتی که پدر شگفتزده به نزد پیامبر شتافت و پاسخ شنید:
- آری، او هم میداند آنچه را که ما میدانیم.
هیچکس هم اگر باور نکند، من یقین دارم که جبرئیل پس از پیامبر نیز دل از این خانه نکند و همچنان رابط عرش و فرش باقی ماند.
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
⚫️اللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظٰالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِحَمَّدٍ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکْ
#ان_شاالله_ادامه_دارد...
✍🏻 #به_قلم_سید_مهدی_شجاعی
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤