کتابخانهمدافعانحریمولایت
یادم آمد شب قبل که مهمان داشتیم، حمید از چندساعت قبل ، برنج را خیس کرده بود.. به او گفته بودم: کاش ا
گفتم: این کارو نکن..من راضی نیستم شما به زحمت بیفتی.
🌹گفت:" اتفاقاِ از عمد این کارو میکنم که بقیه هم یاد بگیرن ..دوست ندارم مردی بیرون از خانه چیزی بخوره که خانمش داخل خونه نخورده باشه".
دوست داشت بقیه هم این شکلی محبتشان را به همسرشان ابراز کنند
💓
هیئت که می رفت هرچیزی که می دادند نمیخورد..می آورد خانه که باهم بخوریم..
گاهی اوقات که غذای نذری هیئت زیاد بود با صدای بلند می گفت:" یکی هم بدید ببرم برای خانمم!".
💗
داشت لباس هایش را عوض می کرد که متوجه خیسی پیراهنش شدم..گفتم: مگه داره بارون میاد؟ چرا لباست خیسه؟
🌹گفت:" نه..بارونی در کار نیست..یه میز تنیس گرفتیم بعد از هیئت با بچه ها چنددست بازی کردیم ، عرق کردم..براهمین لباسام خیس شده..به بهانه ی همین بازی کردن هم که شده ، یک سری پاگیر هیئت میشن".
🎊
۴ اردبهشت روز تولد حمید تا غروب کلاس داشتم..از دانشگاه که بیرون آمدم ، طبق معمول سراغ عطرفروشی رفتم ، بعداز خرید عطر هم ، کیکی را هم که از قبل سفارش داده بودم را تحویل گرفتم و راهی خانه شدم..
🎂
یک کیک سبزرنگ طرح قلب که روی آن نوشته بود: حمیدجان تولدت مبارک
خانه که رسیدم حمید وسط پذیرایی پتو انداخته بود و خواب بود.
کیک را روی میز گذاشتم و لامپاتاق را روشن کردم
💡
نگاهم به دستهایش افتاد که بخاطر کار با کابل ها و دکل های مخابرات پاره پاره و خشک شده بود..بخاطر مسئولیتش در قسمت مخابرات سپاه ، همه ی سروکارش با سیم های جنگی زمخت و کابل های فشارقوی بود..
معمولا بیشتر ساعت کاری جلوی آفتاب بود..برای همین صورتش آفتاب سوخته می شد..
وقتی خانه می رسید از شدت خستگی ناهار را که میخورد، از پا می افتاد....
✍ادامه دارد...
🌷۱۴۹
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
🎓 #ڪــ🎒ــــلاس درس مهدویت
💠 شناخت امام مهدی"عج" از دوران #تولد تا #حکومت جهانی:
⬅️ #قسمت_سی_و_سوم
🔹انواع غیبت
اشاره 👇
✍..با توجه به مطالب گذشته، غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف امری لازم و ضروری بود ولی از آنجا که همه حرکتها و اقدامهای پیشوایان بزرگ ما، در راستای تقویت پایههای ایمان و اعتقاد مردم بود و بیم آن بود که غیبت آخرین حجّت الهی، آسیبهای جدّی و غیر قابل جبران به دیانت مسلمین وارد آورد، دوران غیبت با روندی حساب شده و برنامه ریزی دقیق آغاز گردیده و ادامه پیدا کرد.
📝 سالها پیش از ولادت امام دوازدهم، سخن از غیبت آن بزرگوار و ضرورت آن بر سر زبانها افتاد و نقل محافل ائمه معصومین علیهم السلام و اصحاب ایشان شد.همچنین روش ارتباط امام هادی و امام عسکری علیهما السلام با شیعیان در قالبی جدید و به شکل محدودتری انجام گرفت و پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام رفته رفته آموختند که در بسیاری از نیازهای مادی و معنوی، مجبور به شرفیابی به محضر امام حاضر نیستند بلکه میتوانند با مراجعه به کسانی که از سوی امامان به عنوان وکیل و فرد مورد اعتماد معرفی شده اند، به وظایف خود عمل کنند.
🔻با شهادتِ امام حسن عسکری علیه السلام و آغاز دوره غیبت حضرت حجة بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف باز هم رابطه امام و امت به کلّی قطع نشد بلکه مردم به وسیله نائبان خاص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با مولا و مقتدای خویش در ارتباط بودن و در همین دوره بود که شیعیان به رفت و آمد و ارتباط گسترده تر با عالمان دینی، خو گرفتند و دانستند که در شرایط غیبت امام نیز راه شناخت وظایف دینی به روی آنها بسته نیست.
♻️در این بستر مناسب بود که غیبت طولانی حضرت بقیة اللّه عجل الله تعالی فرجه الشریف اتفاق افتاد و ارتباطی که بین امام و شیعیان در زمانهای گذشته معمول و رایج بود، قطع گردید.
🔹🔗ادامه_دارد..
✍..پی نوشتها:
📘1):کتاب نگین آفرینش (1)ص101.
#کلاس_درس_مهدویت
#از_حسین_تا_مهدی
─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
📋 #جزوه | دست در دست کتاب
🌻 نکاتی مختصر و پرفایده برای کسانی که دوستدارند کتاب بخوانند اما فکر میکنند نمیشود!
چه کسانی کتاب بخوانند؟
در کدام وقت خالی؟
با چه نقشهای؟
چه گامهای اساسی برای مطالعه برداریم؟
💌 این جزوه را برای دوستانتان هم بفرستید 😊
💫 نسخه باکیفیت چاپ را برای نصب و انتشار در مدارس، مساجد، هیئات و... به آسانی از سایت یا *#نرمافزار_موبایلی نو+جوان* دریافت کنید.👇
🌐 http://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=15349
کتابخانهمدافعانحریمولایت
گفتم: این کارو نکن..من راضی نیستم شما به زحمت بیفتی. 🌹گفت:" اتفاقاِ از عمد این کارو میکنم که بقیه هم
دست و پاهایش را که دیدم دلم سوخت..رفتم روزنامه آوردم و زیرپاهایش انداختم..همانطور که خواب بود، کف پا و دستهایش را کِرِم زدم و روی صورتش ماسک خیار گذاشتم که اثر آفتاب سوختگی بهتر شود..آن قدر خسته بود که متوجه نشد..
از کرم زدن خوشش نمیامد..همیشه می گفت:" کرم زدن برای مرد نیست..کرم مرد باید گِل باشه."..
بااین حال من مرتب این کار را می کردم که پوست دست ها و پاهایش بیشتر ازاین خراب نشود.
کمی که گذشت بیدار شد ، کیک تولد را که دید خوشحال شد ؛ گفت:" اول صبح که پیامک تبریک از بانک اومد پیش خودم گفتم حتما فرزانه یادش رفته و الا تبریک می گفت..
🍰
امان نداد که از این مراسم کوچک خودمانی عکس بیندازم..
تا چشمش به کیک افتاد ، اول یه تیکه بزرگ از کیک برداشت و خورد..بعد چاقو را گذاشت روی کیک گفت:" مثلا ما به این کیک دست نزدیم..حالا عکس بگیر!".
📸
برای شب نشینی رفتیم خونه ی آقامیثم همکار حمید..از وقتی که بچه دار شده بودند فرصت نشده بود به آنها سربزنیم..
حمید چنان گرم صحبت با رفقایش بود که اصلا انگارنه انگار این ها همکار هم هستند و هرروز همدیگر را میبینند..
👶
ما هم داخل اتاق در مورد بچه و بچه داری صحبت می کردیم..تا من ابوالفضل را بغل گرفتم شیری که خورده بود را روی چادر من بالا آورد..
چادر خیلی کثیف شده بود..به ناچار از همسر آقامیثم یک چادر امانت گرفتم تا خانه که رسیدم چادرم را کامل بشورم...
✍ادامه دارد..
🌷۱۵۰
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
🌹راهکارهایی برای تربیت #کودک_راستگو (۳)
🍀مادر و پدر به یکدیگر و به افراد دیگر در حضور فرزندان دروغ نگویند.
البته به این معنی نیست که وقتی فرزندان نیستند ما مجاز به دورغگویی هستیم بلکه می خواهیم تاکید کنیم باید خیلی مراقب باشیم چرا که ما زیر ذره بین بچه ها هستیم.
#خانواده
📗تربیت فرزند از نظر اسلام ، حسین مظاهری
📒
@ketabkhanehmodafean
📖 وقتی برای اولین بار پایم را میگذارم خانهی کسی، قبل از هر کجای دیگری میروم سراغ #کتابخانهی او... چرا که در کتابخانهی هر فرد، بهتر از هر کجای دیگر خانه، میشود روحیات صاحبخانه را شناخت.
📖 برای پیدا کردن دوستهای جدید، از آنها دربارهی کتابهای مورد علاقهشان میپرسم؛ با اشتیاق میپرسم فلان کتاب را خواندهای؟ و امان از روزی که طرف مقابل نیز بگوید: «آرههههههه خیلی قشنگ بود..» دیگر نمیشود جلوی ما را از حرف زدن درمورد کتابها گرفت...
📖 برای گذراندن اوقات فراغتام گاهی با دوستانم به جای رفتن به کافه و رستوران، به کتابفروشی محله میرویم.
کتاب خریدنِ گروهی را دوست دارم زیرا با دنیای جدیدی از کتابهایی که دیگران خواندهاند و خوششان آمده آشنا میشوم.
📚
@ketabkhanehmodafean