بریم زیارت...
🌟💠 زیارت مجازی مزار مطهر #شهید سپهبد #حاج_قاسم سلیمانی
🔺وارد درب شمالی شده و به مسیر ادامه دهید
🌹 گلزار شهدای کرمان👇
🌐 tour.soleimani.ir
#جان_فدا
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات⚘
✨اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ✨
شبتون بخیر🌙
↶【به ما بپیوندید 】↷
📚
@ketabkhanehmodafean
6.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨امام جعفرصادق (علیهالسلام ):
🔹من قُتِلَ فی سَبیلِ اللهِ لَم یُعَرّفْهُ اللهُ شَیئاً مِن سَیِّئاتِه.
🔹کسی که در راه خدا به #شهادت برسد خداوند او را بر هیچ کدام از گناهانش مطلّع نخواهد ساخت.
(دیگر گناهی ندارد).
📚وسائل، ج ١١، ص ٩
#روز_شهدا
🌷۲۲ اسفندمـاه روز بزرگداشـت شهدا گرامی باد.
تقدیم به روح همهی شهدای انقلاب علی الخصوص سردار دلها حاج قاسم سلیمانی
🌺اللهم صلیعلی محمدوآل محمدوعجل فرجهم 🌺
🥀 #همراه_شهدا
🌷| #شهید
📚
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت #سه_دقیقه_تا_قیامت (قسمت ۱۸) 🍀عجیب اینکه افراد بسیاری که آنها را میشن
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت
#سه_دقیقه_تا_قیامت
(قسمت ۱۹)
☘به جوانی که پشت میز بود گفتم: دستم خالی است نمیشود کاری کنی که من برگردم؟
♦️ نمیشود از مادرمان حضرت زهرا بخواهی مرا #شفاعت کنند،شاید اجازه دهند تا برگردم و حق الناس را جبران کنم یا کارهای خطای گذشته را اصلاح کنم... جوابش منفی بود.
اصرار کردم...
🔆لحظاتی بعد جوان پشت میز نگاهی به من کرد و گفت: به خاطر اشک های این کودکان یتیم و به خاطر دعاهای همسر و دختری که در راه داری و دعای پدر و مادر،حضرت زهرا شمارا شفاعت نمود تا برگردی.
🍀 به محض اینکه به من گفته شد برگرد،یک بار دیدم که زیر پای من خالی شد.. تلویزیون های سیاه و سفید قدیمی وقتی خاموش می شود حالت خاصی داشت،چند لحظه طول می کشید تا تصویر محو شود.
💠 مثل همان حالت پیش آمد، به یکباره رها شدم کمتر از یک لحظه دیدم روی تخت بیمارستان خوابیده و تیم پزشکی مشغول زدن شوک برقی به من هستند.
دستگاه شوک چند بار به بدن من زدند تا به قول خودشان بیمار احیا شد.
♦️#روح به جسم برگشته بود،حالت خاصی داشتم.
هم خوشحال بودم که دوباره مهلت یافتم و هم ناراحت که از آن وادی نور دوباره به این دنیای فانی برگشتم.
پزشکان کار خود را تمام کرده بودن،در مراحل پایانی عمل بود که من سه دقیقه دچار ایست قلبی شده بودم و بعد هم با ایجاد شک مرا احیا کردند.
🔰در تمام لحظات، شاهد کارهای ایشان بودم.
مرا به ریکاوری انتقال داده و پس از ساعتی اثر بیهوشی رفت و درد و رنج ها دوباره به بدن برگشت.
حالم بهتر شده بود، توانستم چشم راستم را باز کنم اما نمیخواستم حتی برای لحظهای از آن لحظات زیبا دور شوم.
🍃 من در این ساعات تمام خاطراتی که از آن سفر معنوی را داشتم را با خودم مرور میکردم.
چقدر سخت بود،چه شرایط سختی را طی کردم و بهشت برزخی را با تمام نعمت هایش دیدم.
افراد گرفتار را دیدم.
من تا چند قدمی #بهشت رفتم.
مادرم حضرت زهرا با کمی فاصله مشاهده کردم و مشاهده کردم که مادر ما در دنیا و آخرت چه مقامی دارد...
🌸حالا برای من تحمل دنیا واقعا سخت بود.
دقایقی بعد دو خانم پرستار وارد سالن شدند. آنها میخواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل کنند.
💠 همین که از دور آمدند از مشاهده چهره یکی از آن ها واقعا وحشت کردم من او را مانند یک گرگ می دیدم که به من نزدیک میشد...
💥مرا به بخش منتقل کردند برادر و برخی از دوستانم بالای سرم بودند.
🔆 یکی دو نفر از بستگان میخواستم به دیدنم بیایند.. آنها از منزل خارج شده و به سمت بیمارستان در حال در راه بودند...
به خوبی اینها را متوجه شدم،اما یک باره از دیدن چهره باطنی آنها وحشت زده شدم....
🔰بدنم لرزید و به همراهان گفتم: تماس بگیر و بگو فلانی برگرده تحمل هیچکس را ندارم.
💥احساس میکردم که باطن بیشتر افراد برایم نمایان است، باطن اعمال و رفتار...
🔅به غذایی که برای آوردن نگاه نمیکردم میترسیدم باطن غذا را ببینم...
✔️ دوست نداشتم هیچ کس را نگاه کنم برخی از دوستان آمده بودند تا من تنها نباشم،اما وجود آنها مرا بیشتر تنها میکرد.
☘ بعد از آن تلاش کردم تا رویم را به سمت دیوار برگردانم. میخواستم هیچ کس نبینم.
⚠️ یکباره رنگ از چهره ام پرید! صدای تسبیح خدا را از در و دیوار می شنیدم...
🌟دو سه نفری که همراه من بودند به توصیه پزشک اصرار می کردند که من چشمانم را باز کنم
اما نمی دانستند که من از دیدن چهره اطرافیان ترس دارم.
❎ آن روز در بیمارستان با دعا و التماس از خدا خواستم که این حالت برداشته شود نمیتوانستم ادامه دهم.
💠خدا را شکر این حالت برداشته شد اما دوست داشتم تنها باشم.دوست داشتم در خلوت خودمان را در مورد حسابرسی اعمال دیده بودم و مرور کنم.
چقدر لحظات زیبایی بود آنجا،زمان مطرح نبود،آنجا احتیاج به کلام نبود.
با یک نگاه آنچه میخواستیم منتقل میشد.حتی برخی اتفاقات را دیدم که هنوز واقع نشده بود.
✅ برخی مسائل را متوجه شدم که گفتنی نیست و در آخرین لحظات حضور در آن وادی برخی دوستان و همکاران را مشاهده کردم که #شهید شده بودن!
🔷می خواستم بدانم این ماجرا رخ داده یا نه به همین خاطر از نزدیکانم خواستم از احوال آن چند نفر برایم خبر بگیرند تا بفهمم زنده اند یا شهید شده اند؟!
ادامه دارد...
@ketabkhanehmodafean
🌿🌸🌸🌿🌸🌸🌿🌸🌸🌿
کتابخانهمدافعانحریمولایت
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت #سه_دقیقه_تا_قیامت ( قسمت 22) ✅اما بعد به سرعت تمام کارهایم درست شد و ا
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت
#سه_دقیقه_تا_قیامت
(قسمت ۲۳)
♻️خوشحال سوار موتور جواد شدم.
رفتیم تا به یک تپه رسیدیم.
به من گفت پیاده شو زود باش.
🔆 بعد داد زد: سید یحیی، بیا
سید یحیی خودش را رساند و سوار شد من به جواد گفتم: اینجا کجاست خط کجاست نیروها کجایند؟
♻️جواد گفت: این آر پی جی را بگیر و برو بالای تپه آنجا بچه ها تو را توجیه میکنند.
🔰 رفتم بالای تپه و جواد با موتور برگشت.
💠منطقه خیلی آرام بود. تعجب کردند، از چند نفری پرسیدم: باید چیکار کنیم خط دشمن کجاست؟
♻️گفتند:بشین اینجا خط پدافندی است فقط باید مراقب حرکات دشمن باشیم..
❗️ تازه فهمیدم که جواد محمدی چیکار کرده!
روز بعد که عملیات تمام شد جواد را دیدم گفتم: خدا بگم چیکارت بکنه برای چی منو بردی پشت خط؟؟
✅ لبخند زد و گفت: فعلاً نباید شهید بشی.باید برای مردم بگویی چه خبر است. مردم معاد را فراموش کردند. به همین خاطر جایی بردمت که دور باشی.
🔅خلاصه سجاد مرادی و سید یحیی براتی اولین شهدا بودند..
مدتی بعد مرتضی زاده، شاه سنایی و عبدالمهدی هم...
♻️ در طی مدت کوتاهی تمام رفقای ما پر کشیدند رفتند، درست همانطور که قبلاً دیده بودم. جواد هم بعدها به آنها ملحق شد.
🔰بچه های اصفهان را به ایران منتقل کردند.من هم با دست خالی میان مدافعان حرم برگشته با حسرتی که هنوز اعماق وجودم را آزار میداد..
🔆 مدتی حال و روز من خیلی خراب بود بارها تا نزدیکی شهادت میرفتم اما شهید نمیشدم..
⛔️ به من گفته بودند هر نگاه حرام حداقل ۶ ماه شهادت آن را برای آنها که عاشق شهادت هستند عقب میاندازد...
❎ روزی که عازم سوریه بودم این پرواز با پرواز آنتالیا همزمان بود.
دختران جوان با لباسهایی بسیار زننده در مقابلم قرار گرفتند و من ناخواسته به آنها نگاهم افتاد.
♻️ بلند شدم و جای خود را تغییر دادم. هرچی میخواستم حواس خودم را پرت کنم نمی شد، اما دوستان من در جایی قرار گرفتند که هیچ نامحرمی در کنارشان نباشد.
🔥 دختران دوباره در مقابلم قرار گرفتند... هر چه بود ایمان و اعتقاد من آزمایش شد. گویی شیطان و یارانش آمده بودند تا به من ثابت کنند هنوز آماده نیستی.
💥با اینکه در مقابل عشوههای آنها هیچ حرف و عکسالعملی نداشته ام متاسفانه در این آزمون قبول نشدم.
⚡️در میان دوستانی که با هم در سوریه بودیم چند نفر دیگر را میشناختم ان ها را نیز جزو شهدا دیده بودم میدانستم که آنها نیز شهید خواهند شد..
❄️ یکی از آنها علی خادم بود پسر ساده و دوست داشتنی #سپاه، آرام بود و بااخلاص...
✨ همیشه جایی مینشست تا نگاهش آلوده به نگاه #حرام نشود.
🍃 در جریان شهادت رفقای ما علی مجروح شد با من به ایران برگشت و با خودم فکر کردم که علی به زودی #شهید میشود اما چگونه ؟
🌿یکی از رفقای ما که او هم در جمع شهدا دیده بودم اسماعیل کرمی بود در ایران بود.
🍃حتی در جمع #مدافعان_حرم هم حضور نداشت اما من او را در جمع شهدا دیده بودم.. شهدایی که بدون حساب و کتاب راهی #بهشت می شدند..!
ادامه دارد..
@ketabkhanehmodafean
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃
6.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسم به فجر، به خرداد 42
و مبارزانی که خونشان سنگفرش خیابانها و کوچه ها را رنگین کرد ( شهید سید مصطفی حسینی فردویی)
تا سرآغاز انقلابی بزرگ باشد؛
انقلابی که سربازان شیرخواره روحالله، شهد دلیری نوشیدند و انقلاب ۵۷ را به ثمر رساندند؛
سروقامتانی که در سالهای دفاع ایستادند تا وجبی از خاک وطن زیر چکمه دشمن نباشد، ( 120 شهید سرافزار فردو همچون شهیدان حیدریان ها، اویسی ها، ملایی ها و...)
وارد سنگر علم شدند برای سازندگی... تا ساحت علم با خونشان رنگ پذیرد
هستهها شکافتند، غنی سازی کردند، به باشگاه انحصاری "فضاییها" پیوستند و غرش موشکهایشان گوش دشمن را کر کرد؛ (شهید سید محمد حسینی فردویی)
مدافع حرم شدند و به دنیا فهماندند: "ما ملت امام حسینیم، ما ملت شهادتیم"؛ (شهید مهدی ایمانی فردویی)
با بصیرت از فتنه ها گذشتند و امیدوار به نزدیکتر شدن ظهور حضرت موعود، همچنان شهید پیشکش میکنند
این راه ادامه دارد
#دفاع_مقدس
#شهادت #شهید
📚
@ketabkhanehmodafean
آنانکه بریدند
بُــردنــد
بُــردن در بریدن است.
بریدن از تعلقات
و رأس تعلقات، هوای نفس است.
✓ #تراوشها
#شهید
📚
@ketabkhanehmodafean
📖 معرفی کتاب صوتی
🎧 کتاب صوتی کوچه باران
🔸 شبیه کلمهای که خدا دوست دارد، #شهید..
🔊 داستانهای کوتاه از شهیدان ایران اسلامی از انقلاب و دفاع مقدس تا مدافعان حرم و آتشنشان
📝 نویسنده: امیر اسماعیلی
🎙 کتابخوانان:
علیرضا توحیدیمهر | فاطمه رمضانی
▫️انتشارات پرنده
🔻 دریافت از لینک زیر:
https://yamcag.ir/kuchebaran/
📚
@ketabkhanehmodafean
#شهـیدانه🕊
یــادت باشــد
شهیــد اسـم نیســت،
رســـم است!!!👌
شهیــد عکس نیست ڪـه اگـر از دیوار اتاقت برداشتــی🍃
فراموش بشـــود!!!
شهیــد مسیــر است،
زندگیـست،راه است،
مــرام است!
شهید امتحـان پس داده است..👌
شهیــد راهیست بـه سوے خــدا!!!🕊
۲۲اسفند روز بزرگداشت مقام #شهید گرامیباد🌷
📚
@ketabkhanehmodafean
6.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهیدانه ♥️↓
|حکایت جالب از گره گشایی شهدا...
-فرزندان روح الله
#شهید....🌷
═🍃📚🍃════
@ketabkhanehmodafean
30.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎵 نماهنگ احساسی "سید ابراهیم" اثر گروه سرود ضحی را ببینید.
🌷🌷
وجودتـان را ...
با "عشـق" سرشته بودنـد ؛
و سرنوشت تان را بـا "شهـادت"
🌷
نیمه شب ها گر توانستی از بالشت و خواب غفلت بگذری
همچون شهیدان ازسر هم میگذریـ...
#شهید_حاج_قاسم_سليمانی :
🔷شرط شهیدشدن شهید بودن است!!
🌸 اگرامروز کسی رادیدید، که بوی شهید از کلام و رفتار
واخلاق اواستشمام شد،بدانید او #شهید خواهدشد؛
وتمام شهدا این مشخصه راداشتند.🍃
🌷روزگارمون همراه با یاد شهــدا
🌷🌷🌷
💐هدیه به ارواح مطهر شهدای خدمت صلوات
💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
#سیدالشهدای_خدمت
#خادم_الرضا
__⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
🍃🌺 @ketabkhanehmodafean
نیمه پنهان ماه1_2791182010.mp3
زمان:
حجم:
13.61M
🎧 مجموعه #صوتی
" #نیمه_پنهان_ماه"
(روایتی از زندگی شهدا به زبان همسران 💞)
✨ روایت زندگی : #شهید سرلشکر خلبان #علیرضا_یاسینی
°|📖
@ketabkhanehmodafean
#شهید مظلوم کم نداشتیم..
شهیدان ما مظلومانه می زیستند
و مظلومانه شهید میشدند؛اما پس از شهادت شان،از #مظلومیت شان کاسته میشد.
ولی ظاهرا قصه تو با همه شهیدانِ #مظلوم فرق دارد؛حتی با شهید بهشتی..
میبینی کینه ها و دشمنی ها با تو و مسلک تو پس از شهادتت چه فزونی یافته است؟از یاد تو هم میترسند؟
#شهید_جمهور
#سید_الشهدای_خدمت
#خادم_الرضا
📚
@ketabkhanehmodafean