📚#انسان250ساله
🗣مأموران ، ماوقع را به هُشام گزارش می کنند. این موضوع برای دستگاهی که در طولِ دهها سال بصورت ویژه شام را از دسترس تبلیغاتِ علوی دور نگاه داشته ، مطلقاً قابلِ تحمل نیست.
♨هشام فرمان می دهد آن حضرت و همراهانش را از زندان بیرون آورند . هیچ جا برای آنان مناسب تر از مدینه نیست ؛ شهری که در آن می زیسته اند ؛ البته با همان مراقبت ها و سخت گیری های همیشه و بیشتر.
و در صورت لزوم ، فرود آوردنِ ضربهٔ آخر.
و بی سر و صدا حریف را در بستر و خانهٔ خودش نابود کردن و وبالِ تهمتِ «امام کُشی» را به گردن نگرفتن.
⭕ پس به دستورِ هشام آنان را بر مرکب های تندرو - که سراسر راه را بی وقفه طی می کنند - می نشانند و بسوی مدینه می تازند .قبلاً دستور داده شده است که در شهرهای میان راه ، کسی حق ندارد با این قافلهٔ مغضوب ، معامله کندو به آنان نان و آب بفروشد.
سـه شبانه روز با این وضع راه می روند و ذخیره های آب و نان پایان می گیرد .
🌴 اکنون به شهر مدینه رسیده اند . اهل شهر طبق فرمان ، دروازه ها را می بندند و از فروختنِ توشه امتناع می کنند.
یارانِ امام از گرسنگی و تشنگی به شِکوه آمده اند .امام بر فراز بلندی که بر شهر مُشرف است، می رود و با رساترین فریادِ خود ، بر اهل شهر نهیب می زند « ای مردمِ شهرِ ستم پیشگان❗منم ذخیرهٔ خدا ، که خدا دربارهٔ آن گفته است ؛ ذخیرهٔ خدا برای شما نیکوتر است ، اگر مؤمن باشید»۱
🔵 ناگهان یک هوشیاری و شهامتِ به جا ، توطئه را خنثی می کند. مردی از اهل شهر ، همشهریانِ فریب خورده و بی خبر را هشدار می دهد و به آنان یادآور می گردد که این همان نهیبی است که شُعیبِ پیامبر بر سرِ گمراهانِ زمانِ خود زد
و به آنان تفهیم می کند که هم اکنون در برابر همان پیامی قرار دارند که روزی گذشتگانشان در برابرِ آن قرار داشتند و امروز اینان گذشتگانِ خود را بخاطرِ نشنیده گرفتن آن پیام ، لعن و نفرین می کنند.
⏳آری تاریخ تکرار شده است ؛ اینک همان #پیام و همان #پیام آور و همان #مخاطبان.
این سخنِ به جا بر دل ها مینشیند. دروازه ها را می گشایند و به رغمِ زمینه چینی های دستگاهِ خلافت ، دشمنِ آن دستگاه را می پذیرند۲
ادامه دارد...✏
۲۰۰
۱-هود/آیه۸۶
۲-بحارالأنوار/ج۴۶/ص۲۶۴/به نقل از کافی
@ketabkhanehmodafean