کتابخانهمدافعانحریمولایت
ادامه دارد⬆️
سلام
و
آدینهتون پرنور
⭐️⭐️⭐️⭐️
در ادامه با بخشهای پایانی از کتاب صوتی #سپیدارهای_صبح در خدمتتون هستیم.
20.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈سکانسی از فیلم سینمایی #خوشههای_خشم (۱۹۴۰)
👌ببینید ترفند های نظام سرمایه داری را برای بهره کشی و سلطه بر ملل ،نظامی تحت کنترل ابر شرکت ها
📚
@ketabkhanehmodafean
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
📙 #داستـــــان
#خالڪوبی_تا_شهـادت
#قسمت_هــشـتم
✍ میگفت میروم آلمان، اما از سوریه سر درآوردمجید تصمیمش را گرفته است؛ اما با هر چیزی شوخی دارد.
حتی با رفتنش.حتی با شهید شدنش.
مجید تمام دنیا را به شوخی گرفته بود.
عطیه درباره رفتن مجید و اتفاقات آن دوران میگوید: «وقتی میفهمیم گردان امام علی رفته است.
ما هم میرویم آنجا و میگوییم راضی نیستیم و مجید را نبرید. آنها هم بهانه میآورند ڪه چون رضایتنامه نداری، تک پسر هستی و خالڪوبی داری تورانمی بریم و بیرونش میڪنند.
بعدازآن گردان دیگری میرود ڪه ما بازهم پیگیری میڪنیم و همین حرفها را میزنیم و آنها هم مجید را بیرون میاندازند.
تا اینڪه مجید رفت گردان فاتحین اسلامشهر و خواست ازآنجا برود.
راستش دیگر آنجا را پیدا نڪردیم (خنده) وقتی هم فهمید ڪه ما مخالفیم.
خالی میبست ڪه میخواهد به آلمان برود بهانه هم میآورد ڪه ڪسبوکار خوب است. ما با آلمان هم مخالف بودیم مادرم به شوخی میگفت مجید همه پناهجوها را میریزند توی دریا ولی ما در فکر و خیال خودمان بودیم.
نگو مجید میخواهد سوریه برود و حتی تمام دورههایش را هم دیده است.
ما روزهای آخر فهمیدیم ڪه تصمیمش جدی است.
مادرم وقتی فهمید پایش میگیرد و بیمارستان بستری میشود.
هر ڪاری ڪردیم ڪه حتی الکی بگو نمیروی.
حاضر نشد بگوید.
به شوخی میگفت: «این مامان خانم فیلم بازی میڪند که من سوریه نروم»
وقتی واڪنشهایمان را دید گفت ڪه نمیرود.
چند روز مانده به رفتن لباسهای نظامیاش را پوشید و گفت: «من ڪه نمیروم ولی شما حداقل یڪ عڪس یادگاری بیندازید ڪه مثلاً مرا از زیر قرآن رد ڪردهاید.
من بگذارم در لاین و تلگرامم الڪی بگویم رفتهام سوریه.
مادر و پدرم اول قبول نمیڪردند.
بعد پدرم قرآن را گرفت و چند عکس انداختیم.
نمیدانستیم همهچیز جدی است.
👈شهید مجید قربانخانی 💐
⏪ #ادامہ_دارد...
📚
@ketabkhanehmodafean
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
💌|#یه_حرف_قشنگ
✍️ گاهی آنقدر گره میافتد به کارت،
که تمام قلبت را پنجهای از اندوه، احاطه میکند و آنقدر بدان چنگ میاندازد تا مچالهاش کند!
گاهی آنقدر دنیا برایت تنگ میشود که دلت میخواهد خدا را به چشم ببینی و با دستانت لمس کنی و خود را در آغوشش، غرق کنی ... تا آرام بگیری!
عجب راهبلدِ خِبرهای است؛ علیبن الحسین علیهالسلام !
تمام سیر این دعا را طراحی کرده، دقیـــق برای همین احوالات ما!
ـ اللهم صلّ علیٰ محمدٍ و آلِه
و لا تُشْمِتْ بی عدُوّی / دشمنانم رو به شماتتم راه نده،
ـ وَ لا تَفْجَعْ بی حَمیمی / و دوستان دلسوزم رو داغدارم نکن،
ـ اللهم هَبْ لی لَحظَهً رحیمهً مِن لحظاتک
به من نگاه کن، از اون نگاه های مهربونت/
ـ تَکْشِفُ بها عنّی مَا ابْتَلَیْتَنی بِه
که باهاش، اندوهی که مبتلا هستم رو، ازم دور کنی /
ـ و تردّنی ألی أحسن عاداتک عندی،
و منو برگردونی به بهترین الطافی که بهم داشتی ....
و ..
✨آمیـــن یا رَبَّ العالمین
🍃ســシـلام روزتون پُـــر مھــر...
📚
@ketabkhanehmodafean