💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
📙 #داستـــــان
#خالڪوبی_تا_شهـادت
#قسمت_هــشـتم
✍ میگفت میروم آلمان، اما از سوریه سر درآوردمجید تصمیمش را گرفته است؛ اما با هر چیزی شوخی دارد.
حتی با رفتنش.حتی با شهید شدنش.
مجید تمام دنیا را به شوخی گرفته بود.
عطیه درباره رفتن مجید و اتفاقات آن دوران میگوید: «وقتی میفهمیم گردان امام علی رفته است.
ما هم میرویم آنجا و میگوییم راضی نیستیم و مجید را نبرید. آنها هم بهانه میآورند ڪه چون رضایتنامه نداری، تک پسر هستی و خالڪوبی داری تورانمی بریم و بیرونش میڪنند.
بعدازآن گردان دیگری میرود ڪه ما بازهم پیگیری میڪنیم و همین حرفها را میزنیم و آنها هم مجید را بیرون میاندازند.
تا اینڪه مجید رفت گردان فاتحین اسلامشهر و خواست ازآنجا برود.
راستش دیگر آنجا را پیدا نڪردیم (خنده) وقتی هم فهمید ڪه ما مخالفیم.
خالی میبست ڪه میخواهد به آلمان برود بهانه هم میآورد ڪه ڪسبوکار خوب است. ما با آلمان هم مخالف بودیم مادرم به شوخی میگفت مجید همه پناهجوها را میریزند توی دریا ولی ما در فکر و خیال خودمان بودیم.
نگو مجید میخواهد سوریه برود و حتی تمام دورههایش را هم دیده است.
ما روزهای آخر فهمیدیم ڪه تصمیمش جدی است.
مادرم وقتی فهمید پایش میگیرد و بیمارستان بستری میشود.
هر ڪاری ڪردیم ڪه حتی الکی بگو نمیروی.
حاضر نشد بگوید.
به شوخی میگفت: «این مامان خانم فیلم بازی میڪند که من سوریه نروم»
وقتی واڪنشهایمان را دید گفت ڪه نمیرود.
چند روز مانده به رفتن لباسهای نظامیاش را پوشید و گفت: «من ڪه نمیروم ولی شما حداقل یڪ عڪس یادگاری بیندازید ڪه مثلاً مرا از زیر قرآن رد ڪردهاید.
من بگذارم در لاین و تلگرامم الڪی بگویم رفتهام سوریه.
مادر و پدرم اول قبول نمیڪردند.
بعد پدرم قرآن را گرفت و چند عکس انداختیم.
نمیدانستیم همهچیز جدی است.
👈شهید مجید قربانخانی 💐
⏪ #ادامہ_دارد...
📚
@ketabkhanehmodafean
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
💌|#یه_حرف_قشنگ
✍️ گاهی آنقدر گره میافتد به کارت،
که تمام قلبت را پنجهای از اندوه، احاطه میکند و آنقدر بدان چنگ میاندازد تا مچالهاش کند!
گاهی آنقدر دنیا برایت تنگ میشود که دلت میخواهد خدا را به چشم ببینی و با دستانت لمس کنی و خود را در آغوشش، غرق کنی ... تا آرام بگیری!
عجب راهبلدِ خِبرهای است؛ علیبن الحسین علیهالسلام !
تمام سیر این دعا را طراحی کرده، دقیـــق برای همین احوالات ما!
ـ اللهم صلّ علیٰ محمدٍ و آلِه
و لا تُشْمِتْ بی عدُوّی / دشمنانم رو به شماتتم راه نده،
ـ وَ لا تَفْجَعْ بی حَمیمی / و دوستان دلسوزم رو داغدارم نکن،
ـ اللهم هَبْ لی لَحظَهً رحیمهً مِن لحظاتک
به من نگاه کن، از اون نگاه های مهربونت/
ـ تَکْشِفُ بها عنّی مَا ابْتَلَیْتَنی بِه
که باهاش، اندوهی که مبتلا هستم رو، ازم دور کنی /
ـ و تردّنی ألی أحسن عاداتک عندی،
و منو برگردونی به بهترین الطافی که بهم داشتی ....
و ..
✨آمیـــن یا رَبَّ العالمین
🍃ســシـلام روزتون پُـــر مھــر...
📚
@ketabkhanehmodafean
D1737567T14375078(Web).mp3
9.39M
#عروس_باغ_سیب
🔰 آبیترین دریا
🔻داستانهایی از شرفیابی علمای بزرگ شیعه به پیشگاه امام عصر (عجلاللهفرجه)
🔻داستان سیر و سفر مردان نامآور علم و دین، تا وقت فرود در خیمهی حضرت دوست، داستان همهی آرزوهای امیدوارانِ منتظر است.
«آبیترین دریا» مجموعهای شیرین است که شوق دیدار را با شهد امید درمیآمیزد؛ آتش تلاش را از زیر خاکستر خستگی بیرون میکشد تا امیدواران، به دیدار حضرت دوست توفیق یابند.
📚
@ketabkhanehmodafean
🔰#تور_مجازی_کتابخانه🔰
🔸از طریق لینک زیر می توانید از باغ کتاب تهران به صورت مجازی دیدن فرمایید :
☘ https://www.google.com/url?sa=t&source=web&rct=j&url=https://bagheketab.com/tour/index.html&ved=2ahUKEwj0k6GRhdPwAhXrhf0HHcn6BXQQFjAAegQICxAC&usg=AOvVaw0K5Jcc3Ocun_3sBrz4_QUa
#تور_مجازی_کتابخانه
#باغ_کتاب_تهران
📚
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙏مناجات شعبانیه!
❗️ ما اگر باور کنیم این کلمات نورانی را #همه اهل بیت میخواندند حتما به این مناجات بیشتر توجه میکنیم!
حال این سید که خادم معصومین است اینطور منقلب میشود، حال اهل بیت چطور میشده است❤️
#مناجات_شعبانیه
📚
@ketabkhanehmodafean
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
📙 #داستـــــان
#خالڪوبی_تا_شهـادت
#قسمت_نــهـم
✍وقتی رفت تمام جیبهایش را خالی میڪند «مدافعان برای پول میروند» این تڪراریترین جمله این روزهاست ڪه مجید را بارها آزار داده است. بارها آزاردیده است وقتی گفتهاند ۷۰ میلیون توی حسابش ریختهاند و در گوش خانوادهاش خواندهاند که مجید به خاطر پول میرود. پدر مجید میگویند: «آنقدر آشنا و غریبه به ما گفتند ڪه برای مجید پول ریختهاند ڪه اینطور تلاش میڪند. باورمان شده بود. یڪ روز سند مغازه را به مجید دادم. گفتم این سند را بگیر، اگر فروختی همه پولش برای خودت. هر کاری میخواهی بڪن. حتی اگر میخواهی سند خانه را هم میدهم. تو را به خدا به خاطر پول نرو. مجید خیلی عصبانی میشود و بارها پایش را به زمین میڪوبد و فریاد میگوید: «به خدا اگر خود خدا هم بیاید و بگوید نرو من بازهم میروم. من خیلی به همریختم.» مجید تصمیمش را گرفته است. یڪ روز بیقید به تمام حرفهایی ڪه پشت سرش میزنند. ڪارتهای بانکیاش را روی میز میگذارد و جیبهایش را خالی میڪند. تا ثابت ڪند هیچ پولی در ڪار نیست و ثابت ڪند چیز دیگری است ڪه او را میڪشاند. حالا تمام این رفتارها از پسر وابسته دیروز ڪه بدون مادرش حتی مدرسه نمیرفت خیلی عجیب است: «وقتی ڪارتهایش را گذاشت روی میز و رفت حدود ۵ میلیون تومان در حسابش بود. مجید داوطلبانه رفت و هیچ پولی نگرفت. حتی بعد از شهادتش هم خبری نشد. عید امسال با ۵ میلیونی ڪه در حسابش بود بهعنوان عیدی از طرف مجید برای خواهرهایش طلا خریدم.»
👈شهید مجید قربانخانی 💐
⏪ #ادامہ_دارد...
📚
@ketabkhanehmodafean
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼