بیست گفتار.pdf
3.83M
📚عنوان : #بیست_گفتار
✍نویسنده : شهید مرتضی مطهری
📖موضوع: عدالت
📄تعداد صفحات: ۲۷۹صفحه
بمناسبت شهادت استادمطهری و روز معلم
📚
@ketabkhanehmodafean
Tohid.pdf
3.63M
📚عنوان : #توحید
✍نویسنده : شهید مطهری
📖موضوع : کلام
📄تعداد صفحات : ۲۰۰ صفحه
بمناسبت شهادت استادمطهری و روزمعلم
📚
@ketabkhanehmodafean
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#داستان_نسـل_سـوخـتہ
#قسمت_نـهـم
✍تا چشمم به آقای غیور افتاد بی مقدمه گفتم آقا اجازه چرا به ما 20 دادید؟ ما که گفتیم تقلب کردیم آقا به خدا حق الناسه ما غلط کردیم تو رو خدا درستش کنید خنده اش گرفت
- علیک سلام صبح شنبه شما هم بخیر
سرم رو انداختم پایین ببخشید آقا سلام صبح تون بخیر
از جاش بلند شد رفت سمت کمد دفاتر روز اول گفتم هر کی فعالیت کلاسیش رو کامل انجام بده و مستمرش رو 20 بشه دو نمره به نمره اون ثلثش اضافه می کنم
حس آرامش عمیقی وجودم رو پر کرد التهاب این 2 روز تموم شده بود با خوشحالی گفتم
- آقا یعنی 20 نمره خودمون بود؟
دفتر نمرات رو باز کرد داد دستم
- میری سر کلاس، این رو هم با خودت ببر توی راه هم می تونی نمره مستمرت رو ببینی ...
دلم می خواست ببینمش اما دفتر رو بستم نمره بقیه هم توشه چشممون می افته ممنون آقا که بهمون 20 دادید
از خوشحالی پله ها رو 2 تا یکی تا کلاس دویدم پشت در کلاس که رسیدم یهو حواسم جمع شد
- خوب اگه الان من با این برم تو بچه ها مثل مور و ملخ می ریزنن سرش ببینن توش چیه؟ اون وقت نمره همدیگه رو هم می بینن
دفتر رو کردم زیر کاپشنم و همون جا پشت در ایستادم تا معلم مون اومد
دفتر رو در آوردم و دادم دستش
- آقا امانت تون صحیح و سالم
خنده اش گرفت
زنگ تفریح، از بلندگوی دفتر اسمم رو صدا زدن مهران فضلی پایه چهارم الف سریع بیاد دفتربا عجله پله ها رو دو تا یکی دو طبقه رو دویدم پایین رفتم دفتر مدیر باهام کار داشت ...
- ببین فضلی از هر پایه، 3 کلاس پونصد و خورده ای دانش آموز اینجاست یه ریز هم کار کپی و پرینت و غیره است و کادر هم سرشون خیلی شلوغه تمام کپی های مدرسه و پرینت ها اونجاست از هر کپی ساده ای تا سوالات امتحانی همه پایه ها از امروز تو مسئول اتاق کپی هستی کلید رو گذاشت روی میز هر روز قبل رفتن بیا تحویل خودم یا یکی از ناظم ها بده مواظب باش برگه هم اسراف نشه بیت الماله
از دفتر اومدم بیرون مات و مبهوت به کلید نگاه می کردم باورم نمی شد تا این حد بهم اعتماد کرده باشن
همین طور که به کلید نگاه می کردم یاد اون روز افتادم اون روز که به خاطر خدا برای تاوان و جبران اشتباهم برگشتم دفترو خدا نگذاشت راحت اشتباهم رو جبران کنم در کنار تاوان گناهم یه امتحان خیلی سخت هم ازم گرفت و اون چند روز بار هر دوش رو به دوش کشیدم اشک توی چشم هام جمع شده بود ان الله تعز من تشاء و تذل من تشاء خدا به هر که بخواهد عزت عطا می کند.
👈نویسنده:شهیدسید طاها ایمانی
⏪ #ادامہ_دارد...
@ketabkhanehmodafean
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
#معلم
معلم مثلِ مادر مهربونه
یه خانومِ یه بانویِ نمونه
لَباش خندونه داره چالِ گونه
می خنده تا به دل ها غم نمونه
نَوازِش میکُنه دونه به دونه
من و ریحانه جون و بعدِ پونه
نمی گیرم من اینجا هِی بهونه
شده مدرسه واسم مثلِ خونه
با علم و دانش اون داره میونه
به ما هم نورِ علم و می رسونه
توقُّع داره شاگردِش بِتونه
کتاب های قشنگش رو بخونه
معلم قهرمانی بی نشونه
که داره صد ستاره روی شونه
الهی تا زمین هست و زمونه
جهان قدرِ معلم رو بدونه
شاعر : علیرضا قاسمی
#روز_معلم
📚
@ketabkhanehmodafean
890K
بچهها! این داستان زیبا رو یکی از #مامان دوستانتون خونده و برامون فرستاده!
نام داستان: #شاهزادهی_سنگی
نویسنده: اسکار وایلد
آفرین به مامانقصهگوی امروزمون و همهی مامان و باباها 👏👏👏
بچهها گوش کنید!
#مامانقصهگو: الهام میرزایی از کاشان