کتابخانهمدافعانحریمولایت
🏡 تقریبا هردوتایی خانه را پسندیده بودیم..خوشحال از انتخاب خانه ی مشترکمان از در بیرون آمدیم... هنوز
🎊 حمید زنگ خانه را زد و کمی بعد پیرزنی چادر به سر بیرون آمد..بعد از سلام و احوالپرسی حمید اجازه خواست خانه را ببینیم..
چون مستاجر داشت و خانه بهم ریخته بود حمید داخل نیامد.
من پذیرایی و آشپزخانه و اتاق را دیدم و پسندیدم..
خانه ی دلنشین و زیبایی در طبقه همکف که خیلی نُقلی و جمع وجور بود
صاحبخانه هم طبقه ی بالا زندگی می کرد..
🚪در که باز می شد یک پذیرایی ۲۰متری ، اتاق خواب کوچک ۱۸متری، که با ۴چوبهای مشبک چوبی از پذیرایی جدا می شد..آشپزخانه ۱۲متری باحیاط کوچک وجمع وجور که در ورودیش از پذیرایی باز می شد..
🚽دسشویی طبقه ی ما هم داخل حیاط بود
🌺 داخل حیاط یک ردیف گلهای شمعدانی چشم نواز بود
👆این خانه باتوجه به پولی که داشتیم ، برای شروع زندگی خوب بود..
ازخانه که بیرون آمدم به حمیدگفتم: همینجا خوبه، من پسندیدم.
💴 حمید همان روز خانه را با ۷میلیون قرض الحسنه بعنوان پول پیش و ماهی۹۵هزارتومان اجاره ، قولنامه کرد.
🔶فردای روزی که صاحبخانه خبرداد مستاجرقبلی خانه را خالی کرده ، باحمید رفتیم که دستی به سروروی خانه بکشیم..
📗اولین بار با خودمان آینه و قرآن و عکس امام خامنه ای بردیم...این قاب عکس همان عکسی بود که باهم برای خانه مشترکمان پسندیده بودیم..
🌹 حمید گفت:" باید اول حضرت آقا خونه ی ما رو ببینن".
قرآن را وسط طاقچه گذاشتیم. یک طرف آیینه و یک طرف هم قاب عکس
حمید دوقدم عقب تر از طاقچه چنددقیقه ای خیره به عکس حضرت آقا نگاهی کرد و گفت:" میبینی آقا چقدر تودل برو و نورانیه..
بخاطر ایمان زیاده..حاضرم هرکاری بکنم ولی یه لحظه لبخند از روی چهره ی آقا کنار نره"....
✍ادامه دارد...
🌷۱۰۹
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️خورشید استجابت درست زیر قبّه شریف حسینی طلوع میکند...
بخوان به نام والاترین رمز اجابت:
بحقّ الحسین، عجّل فرج منتقم الحسین...
"زیر قبّه میرم به هوای فرج
دم لحظه به لحظه دعای فرج"
#الأربعين_مقدمة_الظهور
#الحسین_یجمعنا
🔹▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️🔹
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
التماس دعای سلامتی و فرج قائم آل محمد(ص)....💚
سلامتی و طول عمر نائب بر حقش حضرت امام خامنه ای ❤️
و دعای سلامتی و نصرت سربازان گمنام امام زمان(عج) 💙
سلامتی مدافعان حرم
و مدافعان امنیت وطن💖
موفقیت رزمندگان اسلام در بلاد اسلامی خصوصا جبهه های داخلی، سوریه، لبنان، عراق، بحرین ، یمن و فلسطین💜
«یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینِکَ»
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
می گویند قلب هر کس به اندازه مشت بسته اوست.
🌟اما قلب هایی را دیده ایم که به اندازه دنیایی از"محبت" عمیقند
🌟دلهای بزرگی که هیچ وقت در مشت های بسته جای نمی گیرند.
🌟مثل غنچه ای با هر تپش شکفته می شوند.
🌟دلهای بزرگی که مانند کویر نامحدودند و تشنه اند تا اینکه ابر محبت ببارد
🌟در عوض دلهایی هم هستند که حتی از یک مشت بسته هم کوچک ترند.
🌟دلهایی که شاید وسیع هم بتوانند باشند اما بیش از یک بند انگشت هم عمق ندارند.
🌟تو هر وقت خواستی بدانی قلبت چقدر بزرگ است به دستت نگاه کن وقتی که مهربانی را به دیگران تعارف می کنی.
#سلام_بر_حسین
#سلام_بر_خدام_الحسین
#کتابخانه_مدافعان
🔻 #معروف_به_خطر ❗️
#فطرت_پاک
بنده یه پسر ۴ ساله دارم، با هم سوار مترو شده بودیم ... 🚈
👸یه خانومی که کنار ما ایستاده بود ، شروع کرد به بازی کردن با پسرم ...
⚠️پسرم اخم کرد و بهش گفت: شما زشتی😧
یه دفعه همه برگشتن سمت ما👀
خانم گفت: چیکار کنم باهام دوست بشی؟
گفت خوشگل شو!! 😇
همه واگن توجهشون به ما جلب شده بود ، 😳 خودم تعجب کرده بودم ، ولی چیزی نگفتم.
اون خانم گفت: عزیزم چیکار کنم خوشگل شم؟ 🤔
پسرم گفت مثل مامانم شو ، لبخند رو لبای خانومه خشک شد. 😕
یه نگاهی به من کرد ، بهش لبخند زدم 🙂 و گفتم شما از من زیباتری اما خب فطرت بچه که پاکه این طوری دوست داره!
(به گردی صورتم اشاره کردم)
حواسم بود که چند نفر خودشونو جمع کردن ، خانومه هم به طور مصنوعی دستشو برد سمت شالش ، پسرم گفت گوشوارتو بکن زیر روسریت! 😟
اونقدر حیرت انگیز بود فضا که همه متعجب بودن.
یه دختری اون طرف تر با لج پیاده شد و گفت: بچه هاشونم کردن گشت ارشاد ، حال آدمو به هم میزنن ؛ 😒 اما کسی دیگه چیزی نگفت.
خانومه که خودشو جمع کرده بود به پسرم گفت حالا باهام دوست میشی؟! 🙃
پسرم به من گفت: مامان منو بشون رو پات این خانومه بشینه خسته نشه.
خانومه دلش ضعف رفته بود. 😍
نشست و نازش کرد.
پسرم گفت جا بهت دادم منو دعا کن. 📿
بهش گفتم تو مترو و اتوبوس به هر کس جا بدیم برامون دعا میکنه ، اینو به همه خانوما میگه...
خانومه گفت تو باید برای من دعا کنی🙏 و بهش شکلات داد. 🍬
فهمیدم حالش عوض شد ، راستش خودم هم بغض کرده بودم... 😢
📖منبع: کتاب «از یاد رفته،جلد ۲»
• مجموعه خاطرات #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر، ص۸۲ و ۸۳
🌸 🍃
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت