کتابخانهمدافعانحریمولایت
از یک زمانی به بعد از پیامک دادن خوشم نمی آمد..دوست داشتم با خط خودم برایش بنویسم ✏️ یادداشت های کوچ
وقتی داخل اتاق شدم حمید را دیدم که بی هوا پشت کامپیوتر نشسته بود
🖥
من را که دید سرش را بلند کرد و تازه متوجه این همه دود شد. گفتم: حمید اینجا چه خبره؟ حواست کجاست؟ این دود برای چیه؟ غذاخوردی؟
🌹گفت:" نه غذانخوردم". بعد یکهو با گفتن اینکه"وای غذاسوخت" دوید سمت آشپزخانه..
🕝 از ساعت ۲ونیم که آمده بود خانه ، اجاق گاز را روشن کرده بود تا غذا گرم بشود..بعد رفته بود سر کامپیوتر و پروژه دانشگاهش...
آنقدر گزم کار شده بود که فراموش کرده بود اجاق گاز را روشن کرده است..غذا که جزغاله شده بود هیچ! قابلمه هم سوخته بود..شانس آورده بودیم خانه آتش نگرفته بود
🔥
می دانستم چون غذا لوبیاپلو بود فراموش کرده..وگرنه اگر فسنجان بود مهلت نمی داد غذا گرم شود..همان جا سر اجاق گاز می خورد...
🍁
پاییز سال۹۳ هردو دانشگاه می رفتیم..معمولا عصرها حمید پشت کامپیوتر می نشست و دنبال مقاله و تحقیق و کارهای دانشگاهی بود..
نیم ساعتی بود که حمید پشت سیستم نشسته بود..داخل اتاق رفتم و کمی اذیتش کردم..
🍃
نیم ساعت بعد دوباره رفتم داخل اتاق و این بار چشم هایش را بستم. گفتم: کافیه حمید..بیا بشین پیش من..اینطوری ادامه بدی خسته میشی.
می خواستم با شوخی و خنده درس خواندن را برایش آسان کنم.
🖥
من هم که پشت کامپیوتر می نشستم همین ماجرا تکرار می شد..حمید هرنیم ساعت از داخل پذیرایی صدایم می کرد:" بیا میوه بخوریم..دلم برات تنگ شده!".
🍒
کمی که معطل می کردم می آمد کامپیوتر را خاموش می کرد..دنبالش می کردم می رفت داخل راهرو قایم می شد.
🌹می گفت:" خب من چکار کنم..هرچی صدات می کنم میگم دلم تنگ شده نمیای!"...
✍ادامه دارد...
🌷۱۷۹
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
علمدار.pdf
4.87M
🗓۸دی ؛سالروز شهادت مجاهداستوار
🏳جانبازشهید #سیدمجتبی_علمدار
💠گوشه ای از وصیت شهید علمدار در کتاب:
دشمنان اسلام کمر همت بسته اند ولایت را از ما بگیرند و شما همت کنید. متحد و یکدل باشید تا کمر دشمنان بشکند و ولایت باقی بماند!
۷۳/۴/۱۳ ص۲۵۵کتاب
نسخهpdf
🍏📗
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
📕🎧 @ketabkhanehmodafean
درود بر یاران همیشه همراه..
بخش پایانی پارتهای صوتی کتاب #من_زنده_ام رو تقدیم حضورتون مینماییم...
📗🍏
بسمالله الرحمن الرحیم
کتاب را با احساس دوگانهی اندوه و افتخار و گاه از پشت پردهی اشک، خواندم
و بر آن صبر و همت و پاکی و صفا، و بر این هنرمندی در مجسّم کردن زیبائیها و زشتیها و رنجها و شادیها آفرین گفتم.
گنجینهی یادها و خاطرههای مجاهدان و آزادگان، ذخیرهی عظیم و ارزشمندی است که تاریخ را پربار و درسها و آموختنیها را پرشمار میکند.
خدمت بزرگی است آنها را از ذهنها و حافظهها بیرون کشیدن و به قلم و هنر و نمایش سپردن.
این نیز از نوشتههائی است که ترجمهاش لازم است. به چهار بانوی قهرمان این کتاب بویژه نویسنده و راوی هنرمند آن سلام میفرستم.
۹۲/۷/۵
#تفریظ_رهبر_انقلاب_بر_کتاب_من_زنده_ام
📕🎧
@ketabkhanehmodafean