بهار عزیزم سلام می دانم سرت شلوغ است و داری چمدانت را برای آمدن،آماده می کنی 😊 خواستم بگویم میان باران وروزهای افتابی بلندی که داری توی چمدانت میگذاری برای همه ی آدم ها یک دشت آرزوی برآورده شده بگذار توی چمدانت،که امسالمان سال بغض بود ❤️ حالا که داری از راه می رسی توی آغوشت برایمان عشق بیاور توی چشمهایت برایمان اشک شوق بیاور. 🍃🌸 بهار عزیزم آنقدر خوب باش تا تمام روزهای سال به یمن آمدنت غصه ها را به در کنند. ❤️🌸❤️ ❣️زودتر بیا که دلمان به آمدنت خوش است.❤️ صبحتون بهاری #کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت

#معرفی_کتاب_کودک #فلفلی_و_مرد_ساحر 👶📚👧 @ketabkhanehmodafean

#فلفلی_و_مرد_ساحر 😊🧙‍♂ @ketabkhanehmodafean

#معرفی_کتاب_کودک #گربه_های_اشرافی 👶📚👧 @ketabkhanehmodafean

#گربه_های_اشرافی 🐈😀 @ketabkhanehmodafean

#اندر_احوالات_کتاب #کرونا 😂 من تو انتخابات بعدي به كرونا راي ميدم؛ ترافيك رو كم كرد. الودگي هوا رو كاهش داد. بهداشت عمومي جامعه رو بالا برد. مردم فيلم هاي فاخر ميبينن؛ بیشتر #كتاب ميخونن😁 😊 @ketabkhanehmodafean

یکشنبه سوار اتوبوس همگانی بودم ..گوشی را از کیفم بیرون آوردم..متوجه شدم حمید دوبار تماس گرفته است..کارد می زدی خونم درنمی آمد..از خودم حرصم گرفته بود که چرا متوجه تماسش نشدم.. 📱 گوشی را دستم نگه داشتم ..چشم هایم روی صفحه ی موبایل قفل شده بود و هیچ چیز دیگری نمی دید..حتی پلک نمی زدم تا اگر حمید تماس گرفت، یک لحظه هم معطلش نکنم.. می دانستم دوباره تماس می گیرد.. از صحبتهای دوستانم چیزی متوجه نمی شدم..تمام حواسم به حمید بود..چند دقیقه ای نگذشته بود که تماس گرفت..احوال پرسی کردیم..صدایش با تاخیر و ضعیف می رسید.. داخل اتوبوس خیلی شلوغ بود..همهمه اطراف و صدای خسته اتوبوس نمی گذاشت صدای حمید را راحت بشنوم.. با دستم یکی از گوشهایم را گرفته و با دست دیگرم موبایل را محکم به گوشم چسبانده بودم..نمی خواستم حتی یک کلمه از حرفهای حمید را از دست بدهم.. 🌹پرسید:" کجایی چرا جواب نمیدی؟ نگرانت شدم". گفتم: شرمنده حمیدجان..سر کلاس درس بودم ، الانم داخل اتوبوسم و رسیدم فلکه سوم کوثر..اون موقعی که تماس گرفتی متوجه نشدم..دوستان سلام میرسونن. ..صدای من هم خوب نمی رسید.. 🌹گفت:" اگه شد من دوساعت دیگه تماس می گیرم..نشد تا چند روز منتظر تماسم نباش".... ✍ادامه دارد... 🌷۲۵۹ #یادت_باشد #کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد @ketabkhanehmodafean