کتابخانهمدافعانحریمولایت
📌فصل پنجم صدشعرخوانده ایم که قافیه اش نام توست 🌙ماه رمضان حال و هوای خوبی داشتیم ؛ یا به خانه ی عمه
💐۱۶شهریور روز عروسی آقاسعید بود..
خیلی خوش گذشت ولی از رفتار حمید مشخص بود زیاد سرحال نیست...ته چشمهایش نگرانی داد میزد..بخاطر ازدواج برادر دوقلویش یک جور خاصی شده بود..
بعد از مراسمجلوی در تالار منتظرش بودم ؛ اما حمید آن قدر در حال و هوای خودش غرق بود که حواسش پرت شد و من را بعد مراسم در حیاط تالار جاگذاشت...
چندقدم که رفته بود تازه یادش افتاد که من هم هستم..
🌾 کمی ناراحت شدم ، به خنده چندتا تیکه انداختم و حسابی از خجالتش درآمدم: ماشاالله حمیدآقا...به به..ببین ما با کی داریم میریم ۱۳به در ..با کی داریم میریم پیک نیک...روی دیوار کی داریم یادگاری مینویسیم...کی آخه زنش رو جا میذاره حمید؟..
اینطور جاها دوست داشتم آب روغنش را زیاد کنم تا بیشتر تحویلم بگیرد.
🙏 بخاطر همین فراموش کردن کلی معذرت خواهی کرد..
به حمید حق می دادم...
بالاخره بعد از این همه سال دو برادری که باهم بزرگ شده بودند داشتند سراغ زندگی خودشان می رفتند و این خیلی سخت بود...
خندیدم و گفتم: بله حق دارین حمیدآقا..منم خواهردوقلوم ازدواج می کرد ممکن بود همچین کاری کنم..شما که جای خود داری..
🌱 بعد از عروسی سعیدآقا هرجا که می رفتیم همه از عروسی ما می پرسیدند ،،،وقت زیادی نداشتیم...مهمترین کارمان اجاره کردن یک خانه ی مناسب بود
حمید نظرش این بود که یک خانه ی بزرگ اجاره کنیم...دوست داشت بهترین ها را برای من فراهم کند..
🏡 اولین خانه ای که رفتیم حدود۱۲۰متر بود ، خیلی بزرگ و دلباز با نورگیر عالی ، قیمتی که بنگاه گفته بود با پس انداز حمید جور بود...
✍ادامه دارد..
🌷۱۰۷
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
🎓 #ڪــ🎒ــــلاس درس مهدویت
💠 حضرت مهدی(عج) تکمیل کننده سفر امام حسین(ع)
⏪ قسمت: بیست و ششم
🔹 ب): یاری امام حسین(ع)، یاری امام مهدی(عج)
✍...یکی دیگر از جلوه های روشن ارتباط بین این دو اختر تابناک آسمان ولایت و امامت یاری نمودن امام حسین(ع) است که در حقیقت این یاری، نصرت امام عصر(عج) می باشد. امام حسین(ع) در این زمینه در شب عاشورا به اصحاب خود فرمود:
《... و قد قال جدّی رسول الله(ص): ولدی حسین یقتل بطفّ کربلا، غریباً وحیداً عطشاناً فریداً. فمن نصره فقد نصرنی و نصر ولده الحجه(عج)...؛
✔️ همانا جدم رسول خدا(ص) فرمودند: فرزند من حسین(ع) در زمین کربلا، غریب و تنها، عطشان و بی کس، کشته می شود، کسی او را یاری کند مرا یاری نموده و فرزندش مهدی(عج) را یاری نموده است.
🔹ادامه دارد..
✍...پی نوشتها:
📚 کتاب از حسین تا مهدی اثر: #محمد_رضا_فوادیان
#از_حسین_تا_مهدی
#کلاس_درس_مهدویت
─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
📗 کتاب فرنگیس
📔 #کتاب_خوب_راه_گشاست 💡
📚 «فرنگیس» روایت زن قهرمانی است که در سختترینلحظات جنگ، دشوارترینتصمیم را گرفت و به دنیا نشان داد زنان ایرانی چه غیرت و شجاعتی دارند. داستان زندگی او در کتابی همنام خودش چاپ شده؛ داستانی که حضرت آقا آن را یکداستان استثنائی میدانند.
با روایت زندگی این بزرگ زن همراه شوید.
354 صفحه| 24000 تومان
توضیحات بیشتر و خرید آنلاین👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/60735?ref=830y
📗📒📕
#خاطرات_کتابرسانی
قسمت پنجم
.... اولین سفارش کتابم رو گرفتم اونم نه برای خودشون که برای خانواده شون و این یعنی کتابرسانیم فراتر از افراد همون ساختمون رفت
و
دیگه ذوق مرگ شدم ..🙃
وقتی که رفتم دوباره سر بزنم ببینم کسی کتاب برده دیدم صاحبخونه مهربون که هروقت میبینمشون یاد پدر خدابیامرزم میفتم یک مبل گذاشتن کنار میز تا فرصت مطالعه همونجا واسه همه فراهم باشه
😊
آخه همسایه اینقدر خوش ذوق و پایه مگه داریم
چقدر انرژی میگرفتم خوب بود به نظرتون
حالا داریم میریم یک خونه دیگه دلم تنگ میشه...
اما انرژی که گرفتم باعث میشه از الان برای همسایه های خونه جدید که نمیدونم کی هستن نقشه بکشم💪
😎📚دارم
پایان✏️
📚
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
کتابخانهمدافعانحریمولایت
#نبوئت_هیلد 📚 @ketabkhanehmodafean
#معرفی_کتاب
#نبوئت_هیلد
کتاب نبوئت هیلد قرن ها در کتابخانه علمای یهود به نام کتاب مرموز و مخفی بوده است.
هفتاد سال پیش از بعثت پیامبر اسلام (ص) کودکی مرموز بنام لحمان حطوفاه فرزند یکی از علمای پرهیزگار بنی اسرائیل بنام ربی پنحاس و زنی پاکدامن بنام راحیل متولد گردید
و
بلافاصله پس از تولد به سجده افتاد و لحظاتی بعد برخاسته و رو به مادرش کلماتی مبهم و بیمناک به زبان آورد:
“ای مادر روی این پرده آسمان که مینگرید نهصد و پنجاه پرده موجود و بالای آن چهار حیوان است و بالای آن حیوانات، کرسی بلند پایه ای است و روی آن آتشی است سوزاننده و خدمت گذارانی آتشین”
پس از این ماجرا و با واکنش مادر کودک وی تا ۱۲ سالگی لب به سخن نگشود.
مادر او از سخن نگفتن پسرش سخت ناراحت بود و از درگاه خداوند میخواست که پسرش لب به سخن بگشاید ولی خداوند میفرمود که اگر این پسر سخن بگوید سخت موجب بیم و هراس مردم خواهد بود.
سرانجام اصرار راحیل جواب داد و کودک لب به سخن گشود.
جملات این کودک موسوم به کتاب نبوئت هیلد به اندازه ای سربسته و نامفهوم بود که حتی علماء و مفسرین یهود و اهل لغت عبری را دچار حیرت کرد.
البته این ابهام هفتاد سال پس از آن معنا پیدا کرد
و نشان دادکه جملات لحمان بشارت ظهور پیامبر آخر الزمان و وقایع معاصر و بعدش بوده است، لکن علمای یهود بعضی مبهمات را بهانه قرار داده
و
علامات و بشارات روشنی که راجع به پیامبر بزرگ اسلام بود را مربوط به شخصی نا معلوم دانسته و این کتاب را متروک و در دسترس طالبین و حتی عوام یهود قرار نمی دهند.
اما در اثر عنایت خدای متعال یکی از علمای بزرگ یهود پس از تامل در آئین اسلام، مشرف به دین مقدس اسلام گردید
و
بر اثر یک اتفاق کتابی از کتب بنی اسرائیل بنام تبعید و میصوا، برای چاپ آماده می شد و از حسن تصادف نسخه صحیحی از کتاب نبوئت که به نظر علمای یهود آن زمان هم رسیده و بر صحت آن گواهی داده و مقدمه ای بر آن نوشته بودند، در آن موجود بوده این عنایت خدای متعال منجر به این گردید که سخنان آن کودک از پرده های ضخیم مرض ها و غرض ها بیرون آید.
ولی باز علمای یهود از نشر آن جلوگیری نموده و فعلا در کتابخانه ها و نزد علمای یهود به نام کتاب متروکه و غیر معتمده نگهداری می گردد.
در این کتاب بخشی از بشارات کتب یهود در خصوص پیامبر آورده شده و سپس شرح مختصری از آیات کتاب نبوئت هیل ذکر می گردد.
📚
@ketabkhanehmodafean