#معرفی_داستان
#کت_چرمی_ات_را_پاره_کن
دانه ریزه و دانه تیزه دو دانه کوچک هستند که در داخل خاک چشم باز می کنند و سفر تکامل را آغاز.
با این تفاوت که خاک برای هر دوی آنها یکسان نیست .
ریزه برخلاف تیزه در بستری چشم گشوده است که سنگهای سختِ اطرافش مانع رشد او هستند.
ریزه با اینکه خود اختیاری در انتخاب این بستر نداشته است ، با تلاش فراوان موفق می شود سر از خاک بیرون بیاورد؛ او می داند که سفر در این مرحله به پایان رسیده است و برای رسیدن به منتهای کمال یعنی تا ثمربخشی و میوه دادن هنوز راه زیادی باقی مانده است.....
#معرفی_داستان
#اگر_دوست_نداری_میتوانی_کرم_بمانی
در این داستان «نرمو» کرم ابریشمی است که تازه از تنگنایِ تخم رهایی پیدا کرده است .
او در برابر جهان بزرگی که با آن روبرو می شود و لذت های بیشمار آن خود را مغلوب حس می کند تا اینکه روزی متوجه آسمان می شود و آرزوی زیستن و پرواز در آسمانِ بزرگ آبی به دلش میافتد. اما درمییابد که برای رسیدن به این آرزو، ناگزیر است بار دیگر تاریکی و تنگنا را طی کند.....
#معرفی_داستان
✍کارو، جنینِ مامان کانگورو است که چون میتواند جهان زیبا و بزرگ بیرون از کیسه را ببیند، برای بیرون آمدن از کیسه عجله دارد!
و همین عجله و بیصبری دردسرهایی را برایش رقم میزند ...
ماجرای کارو و مامان کانگور در کتاب "وقتش نیست " میتواند به کودک شما بیاموزد، که برای بدست آوردن نتیجهی مشخص، باید در زمان مشخص آن، صبر و تلاش کند!
گاهی برای همیشه موقعیت کسب نتیجه را از دست میدهد.
@ketabkhanekhob
#معرفی_داستان
✍ اهالی جنگل با پدیدۀ جدیدی روبهرو شدهاند. روباهی🦊 که تازه به جنگل آمده و مدت زیادی را در سیرک و با انسانها زندگی کرده، به کار و فعالیت معمول در جنگل عادت ندارد، و نظراتی که مداوم از او صادر میشود دیگران را نسبت به وظایف و سبک زندگیشان دچار سوءظن کردهاست... تا آنجا که جنگل با چالشهای بزرگی روبرو میشود ...
@ketabkhanekhob
#معرفی_داستان
این داستان درباره شیری کوچک است که در کودکی گم میشود. کفتارها او را به خانه میبرند تا از آنها محافظت کند و به او آب و غذا میدهند. شیر که کاملاً با روش تربیت کفتارها بزرگ شده بود همیشه احساس میکرد تفاوتی با کفتارها دارد تا اینکه به طور اتفاقی در بیشه شیری را میبیند و متوجه میشود دلیل ناراحتی و تفاوتهای رفتاریاش با خواهر و برادرهایش این است که کفتار نیست و شیر بهدنیا آمده است. شیر کوچک همراه با شیری که او را دیده بود راهی محل زندگی شیرها میشود و تازه به هویت اصلی خود پی میبرد.
@ketabkhanekhob
کتابخانه خوب📚:
#معرفی_داستان
اریحا دختری است که قلبی بزرگ و نورانی دارد، بطوریکه برخلاف مردم شهر، درد حضرت یونس و نگرانی او از نزدیک شدن حوادث بد را، با باطن پاکش درک میکند!
یونس از شهر میرود و شهر دستخوش اتفاقات بدی میشود ...
تا اینکه مردم شهر میآموزند چگونه باید به متخصصی که فرستادهی خدا و از آنها آگاهتر است اعتماد کنند، و اشتباهاتشان را جبران نمایند تا در سایهی امن او، مسیر درست زندگی را طی کنند.
ـ این کتاب ماجرای هزاران سال جهلِ بشر است از مقام "امام" .. که هنوز هم نیاموختهاند چگونه میتوانند زیر سایهاش آرام و شاد زندگی کنند...
@ketabkhanekhob
#رمان
#رمان_بینوایان
🎼قسمت نهم
✍ویکتور هوگو
کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید
🍃📚@ketabkhanekhob📚🍃
#معرفی_داستان
🌟 مخملی، یک کلاف نرمِ کامواست که از پشت ویترین مغازهی بابافیروز شاهد ماجراهای چهارراه روبروی مغازه است.
مخملی خیلی نگران دخترک گلفروشِ سرچهارراه است، چون لباس گرم ندارد.
و از دست مخملی هم (با اینکه ابزار یک لباس گرم هست) کاری برنمیآید، تا اینکه ...
🧶🧶🧶🧶🧶🧶
-این کتاب به فرزند شما می آموزد که برای حل هر مشکلی باید به سراغ متخصص همان فن رفت.👌🏻
@ketabkhanekhob
.
📚 #معرفی_داستان
این کتاب در واقع جلد دومِ کتاب
خانهی قبلی ، خانهی بعدی می باشد.
یک کتاب با زبان شعر و با مفاهیم
عمیق خودشناسی✅
🍃📚@ketabkhanekhob📚🍃
.
📚 #معرفی_داستان
این کتاب در واقع جلد دومِ کتاب
خانهی قبلی ، خانهی بعدی می باشد.
یک کتاب با زبان شعر و با مفاهیم
عمیق خودشناسی✅
کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید👇
@ketabkhanekhob
.
📚 #معرفی_داستان
این کتاب در واقع جلد دومِ کتاب
خانهی قبلی ، خانهی بعدی می باشد.
یک کتاب با زبان شعر و با مفاهیم
عمیق خودشناسی✅
🍃📚@ketabkhanekhob📚🍃
#معرفی_داستان
این داستان درباره شیری کوچک
است که در کودکی گم میشود.
کفـتارها او را به خانه میبرند تا
از آن محافظت کنند و به او آب
و غذا میدهند. شیـر که کامـلاً با
روش تربـیت کفتـارها بزرگ شده
بود همیشه احساس میکرد که با
کفتارها تفاوت دارد؛ تااینکه روزی
به طور اتفاقی در بیـشه شیری را
میبیند و مـتوجه میشـود دلـیل
ناراحتی و تفاوتهای رفتاریاش
با برادرهایش این است
که کفتار نیست؛
و شیر بهدنیا آمده است.
شیر کوچک همراه با شیری که او
را دیـده بود راهـی محـل زنـدگـی
شیرها میشود و تـازه به هـویـت
اصلی خود پی میبرد.
@ketabkhanekhob