eitaa logo
کتابخانه خوب📚
610 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
372 ویدیو
13 فایل
📚اینجا با کتاب های ‌پر محتوا و مفید برای کودک و بزرگ سال آشنا میشی همچنین با قصه های صوتی و مطالب مفید در مورد تربیت فرزند برای سفارش کتاب @mahnazdelfani
مشاهده در ایتا
دانلود
محمد حسین پویانفرenc_17193444228386983869712.mp3
زمان: حجم: 2.8M
دنبال ساحلم آغوشت ساحله هر حقی منهای تو باطله قلبم به تو مایله دینم با تو کامله شیعه غدیرم و اهل مباهله 🌷عید بزرگ مباهله مبارک🌷 📚@ketabkhanekhob
1.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وطن یعنی؛ تپش قلبت با نامش آرام بگیرد و برای سربلندیش از جانت هم بگذری:) پاینده باد ایران 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @ketabkhanekhob
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
محسن عباسی ولدی14040403 نکاتی دربارۀ آتش بس.mp3
زمان: حجم: 2.93M
♨️فوری و مهم‼️ نکته‌هایی دربارۀ آتش بس که همین حالا باید بشنوید. 💯انتشار حداکثری یادتون نره @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📦سفارشات در ۲و۳ تیرماه تحویل پست داده شد🚚 کتابخانه خوب 📚@ketabkhanekhob
📗کتاب بابای موشک ها ❇️ ماجرای حسن و فکرهای تازه‌اش از پرتاب یک توپ پاره شروع شد. حسن تمام زندگیش را سرسختانه دنبال فکرها و ایده‌های جدید بود برای کشورش. داستان زندگی و به زبان کودکانه تعریف می‌کند که عملیات هم گوشه‌ای از زحمات این سردار بزرگ ایرانی و دوستانش است. 🔺مناسب سنین: ۷تا۱۱سال ✍نویسنده: فائضه غفار حدادی 📖تعداد صفحات: ۲۴صفحه ▪️ناشر: راه یار 💰قیمت: ۸۰هزار تومان 🎁قیمت باتخفیف: ۷۸هزار تومان سفارش @mahnazdelfani کتابخانه خوب 📚@ketabkhanekhob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✂️بخشی از کتاب: رفت پیش فرمانده‌اش آنها با هم یک نقشه خوب کشیدند. گفتند: "حالا که ما توپ جنگی نداریم باید توپ‌های دشمن را بگیریم و با توپ‌های خودشان با آنها بجنگیم" . حسن سوراخ بالای سر توپ‌ها را نگاه کرد، اندازه یک طالبی بود. بعضی از توپ‌ها خراب بودند و شلیک نمی‌کردند. حسن یک مدرسه تعمیر توپ باز کرد. خیلی‌ها آنجا شلیک کردن با توپ جنگی و تعمیرش را یاد گرفتند، اینطوری توپخانه ایران هم قوی شد. همه می‌گفتند: "حسن فرمانده توپخانه ایران است". دوستان حسن که می‌دیدند او چطوری از توپ‌ها مواظبت می‌کند می‌گفتند: حسن شده است. دشمن با موشک از آسمان حمله کرد موشک‌ها شبیه بطری‌های به درد نخور بودند اما خیلی بزرگتر و قوی‌تر حسن با توپ‌هایش نمی‌توانست آنها را بزند. آنها از فاصله دور روی شهرها می‌افتادند و همه جا خراب می‌شد. مدرسه‌ها، پارک‌ها، خیابان‌ها، خانه‌ها، حسن به دوستانش گفت: "اینجور نمی‌شود باید فکر بهتری بکنم". @ketabkhanekhob