𝕸𝕬𝕰𝕯𝕰𝕳:
سوار اتوبوس شدم و دیدم یک دختر خانم خوش صورت و خوشگل نشسته و شالش روی شونه هاشه، آروم رفتم کنارش نشستم بعد از چند دقیقه گفتم دختر خشگلم شالت افتاده پایین ها!!!
دختر خیلی سرد گفت میدونم
گفتم خب نمیخوای درستش کنی؟ فورا گفت نه
گفتم خب موهاتو گردنتو داره نامحرم میبینه، نگاه کن اون پسرای جوون چشماشونو ازتو برنمیدارن دارن از نگاه کردن به تو لذت میبرن، هم تو هم اونا دارین گناه میکنین فدات شم!
هنوز نزدیک حرم امام رضاییم ها!!!
دختر برگشت به من نگاه کرد منتظر بودم هرلحظه شروع کنه به فحاشی و دعوا، اما یهو زد زیر گریه سرشو گذاشت رو شونم و با گریه گفت آخه شما
چی میدونید از زندگی من؟!
صبح تاشب دوشیفت مثل سگ کار میکنم نمیتونم زندگی کنم پدرو مادرم هر دوتا مریضن، پدرم نمیتونه کار کنه و خرج خونه و درمان اونا افتاده گردن منه بدبخت! نه خواهر دارم نه برادر، دیگه نمیتونم بریدم.
۲۱ سالمه ولی مثل ۵۰ ساله ها شدم!
به دختر گفتم عزیزم تو سختی های زندگی به خدا توکل کن برو پیش امام رضا ع بگو به خاطر تو حجابمو درست میکنم، تو هم این خواسته ی منو برآورده کن.
دختر گفت به خدا روم نمیشه چند ساله حرم نرفتم.
همون لحظه یک خانم مانتویی متشخص و موجه سوار اتوبوس شد و روبروی ما نشست.
دختر گفت همون اطراف حرم دو جا فروشندگی میکنم ولی آخرماه کلا پنج شش میلیون بیشتر دستمو نمیگیره واقعاً خسته شدم.
گفتم با امام رضا معامله میکنی یانه؟ با چشمای پر از اشک گفت آره. همینجا جلوی شما به امام رضا ع قول میدم حجابمو درست کنم ایشونم به زندگی سامان بده، الانم میشه شما شالمو برام ببندین؟
منم مشغول بستن شال شدم که یک دختر خانم محجبه همسن خودش اومد جلو و یک گیره ی خوشگل بهش داد و گفت اینم هدیه ی من به شما به خاطر محجبه شدنت.
شالو که بستم، گفت میشه یک عکس ازم بگیری ببینم چطور شدم؟
ازش عکس گرفتم همونطور که نگاه میکرد اون خانم مانتویی گفت دختر گلم اسمت چیه؟ دختر گفت عاطفه
گفت عاطفه جان من پزشکم و منشی مطبم حامله است و دیگه نمیخواد بیاد سرکار. دنبال یک منشی خوبی مثل خودت میگردم بامن کار میکنی؟
دختر همونطور که چشماش پر از ذوق و خوشحالی بود گفت ولی منکه بلد نیستم
خانم گفت اشکال نداره یاد میگیری حقوقتم از ۸ تومان شروع میشه کار که یاد گرفتی تا ۱۰ تومان هم زیاد میشه قبول؟
دختر همونطور که بی اختیار میخندید گفت قبول
برگشت سمت من و محکم بغلم کرد و گفت خدایا شکرت امام رضا ع دمت گرم.
همه خانم های داخل اتوبوس درحال تماشای اون بودن و خوشحال.
من یک کیسه پلاستیکی دستم بود دادم بهش گفت این چیه؟ گفتم این غذای امام رضاست.
من خادمم و این ناهار امروزم بود هرهفته میبرم با پسرم و آقامون میخوریم این هفته روزی شما بود.
دوباره زد زیر گریه ولی از خوشحالی بود نمیدونست چی بگه فقط تشکر میکرد
منکه رسیدم به مقصد و باید پیاده میشدم به سرعت گوشیش رو بیرون آورد و گفت میشه یک سلفی باهم بگیریم؟
عکس گرفتیم و شماره منو گرفت و پیاده شدم...
دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت
جایی ننوشته است گنهکار نیاید💔
خاطره زیبایِ یکی از خادمان حرم امام رضا ع در تاریخ ۹ آذر ۱۴۰۱
#خاطره
#داستان
📚@ketabkhanekhob
واماپیامهای این تصویر:
💫وجود کتاب که کنایه از داشتن علم هست باعث امنیت است
💦کتاب هرچه بزرگتر باشه کنایه از داشتن علوم در زمینه های مختلف،امنیت بیشتر است.
💦کتاب هرچه ضخیم ترباشدکنایه از داشتن اطلاعات قوی و تخصصی دریک زمینه ،باز هم امنیت بیشتر است.
😍کسی که کتاب میخواند همیشه جوان است حداقل آن که دل جوانی دارد
😍فرد عالم و کتابخوان سر در لاک خود داردوباعث اذیت وآزار بقیه نمی شود.
😍فرد عالم کتابخوان ،خوش اخلاق وخندان است.
و........
@ketabkhanekhob
@audio_ketabیک آیه یک قصه (12).mp3
زمان:
حجم:
2.95M
#یک_آیه_یک_قصه
قسمت 2️⃣1️⃣
📜سوره مبارکه بقره آیه ۲۵۸
🔹...قالَ إِبْراهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ...🔹
@ketabkhanekhob
※ اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة
شاید حسین علیهالسلام،
آخرینِ بند دلم باشد به آسمان!
شاید هم اولینِ همیشگیاش که پاره نمیشود...
※ آن روز که یکی یکی، لابلای بندهای دنیا گم شدم،
و یکی یکی بریدم ریسمانهایی که محکم به آسمان بندم کرده بودند؛
او آب حیات شد و مفرّح ذات!
※ و من در هیاهوهای روضههای او بود، که به زیستی از جنس آب، بازگشتم ....
از جنس اشک،
از جنس استغفرالله و أتوب الیه.
✨ ویژه ولادت #امام_حسین علیهالسلام
@Ostad_Shojae
✍تا امروز، ده کتاب داستان، از مجموعه کتابهای "انسانشناسی برای کودکان" خدمت شما سروران حاضر در کانال معرفی شده.
و عده ای هم یه مدته اونها رو مهمون خونه و قلب و روح دلبندانتون کردین😍
که در ادامه دوباره به اختصار معرفی میشن
💫اما قبل از هر چیز، شما باید بدانید، آنچه که برای کودکانتان تهیه میکنید چگونه میتواند مسیر ذهنیِ آنان را اصلاح کند.
⚡به همین بهونه ابتدا میخوایم روند تولید و چاپ این کتابها رو براتون شرح بدیم👌
پس با ما همراه باشید☺️
#کتاب_کودک
#والدین
#انسان_شناسی_برای_کودکان
#انسان_شناسی_برای_همه
@ketabkhanekhob
💫محور اصلی کتاب های داستان انسان شناسی(خودشناسی)برای کودکان :
✍ اولین قدم؛ استخراج مقدماتیترین و ضروریترین فرمولهای انسانشناسی بود، که کودک باید در ابتدای راه، با مفاهیم آن، آشنا میشد.
👈 با راهنمایی #استاد_شجاعی ، فرمولهای زیر، برای شروع انتخاب شدند؛👇
1- "قانون نسبت " ؛ نسبت دنیا به آخرت= نسبت رحم مادر به دنیا
2-قانون اصل اصالت تخصص" ؛ الگوگیری از متخصص معصوم
3- قانون "قلب سالم "
4ـ قانون " مراتب پنجگانهی نَفْس"؛ من کیستم!
⚡️با محوریت هر قانون؛
ـ چهار کتاب داستان
ـ یک یا دو کتاب شعر
ـ و یک کتاب کار والدین / تألیف شده است!
✖️کتاب کار والدین، برای انتقال کامل قوانین اصلی انسانشناسی به #والدین تألیف شده، تا والدین با تسلط کامل بر مفاهیم بتوانند، کودک را بسمت کشفِ قانونِ نهفته در داستان، هدایت کنند.
⚡چالشهایی که کودک در کتابهای داستان، با آن مواجه میشود؛ برای کشف فرمولها، مهندسی شده، و والدین زیرک، با مطالعهی کتابهای کار، میتوانند، در صحنههای مشابهِ زندگی، با شبیهسازی چالشهای روزمره و صحنههای داستان ، او را به سمت تصمیم درست، و رفتار انسانی سوق دهند.
#کتاب_کودک
@ketabkhanekhob