#معرفی_کتاب
قصه پسری نوجوان را حکایت می کند به نام بهزاد که ناگهان در مسیر انقلاب قرار گرفته است. او دچار ترس هایی است که شاید هر نوجوانی در آن سن دارد اما در بهزاد کمی بیشتر هم هست.
از طرفی هم به واسطه سن و تجربه اش از خیلی چیزها سر در نمی آورد. با این همه، وجود برادر بزرگترش بهروز که رفتار و تفکرات انقلابی دارد، کم کم ترس های او را کم می کند و بر شناختش می افزاید. بهروز برای او از کاپیتولاسیون می گوید و دیگر ظلم ها و بی عدالتی هایی که آمریکایی ها و رژیم پهلوی بر سر مردم ایران آورده اند. از سویی دیگرسعید، بچه محل و همکلاسی بهزاد، که سرِ نترسی دارد، با کارهایش او را ترغیب می کند که بیشتر و زودتر به صف انقلابیون بپیوندد.
#آن_مرد_با_باران_می_آید
#وجیهه_سامانی
#نوجوان
@ketabkhoobeh
#معرفی_کتاب
نویسنده در این رمان تلاش کرده با نثر و بیانی ساده و خواندنی، نگاهی واقعبینانه به مسائل اخلاقی اجتماعی جوانان داشته باشد و در پس قصهای عاشقانه، تعریفی واقعی از سرنوشت و قضا و قدر ارائه کند و مرز باریک بین تردید و ایمان را به درستی نشان دهد.
#بریده_کتاب
بی فایده بود. فرار از خاطرات گذشته، بی فایده بود. خاطراتی که دیگر جزئی از وجودش شده بود.
خاطراتی که هر چه تلاش میکرد از آن ها دورتر شود، با کوچکترین نشانه و تلنگری، از زیر خاکستر فراموشی سر در می آورد و وجودش را به آتش می کشاند.
فکر کردم آدم تا قبل از مرگش، چند بار باید جان بکند؟
چند بار باید تکه های روح و روانش را بدهد
برای یک بار مردن، این همه جان کندن، عادلانه نبود...
#خواب_باران
#وجیهه_سامانی
#نوجوان
@ketabkhoobeh