eitaa logo
کتابخوبه📚
298 دنبال‌کننده
475 عکس
72 ویدیو
15 فایل
معرفی و توزیع کتاب های خوب ❤همه کتابها با ۲۰% تخفیف آدرس: قائم شهر،روبروی آموزش و پرورش،حیاط کانون خواهران ،اتاق جوانه ها (روزهای زوج ساعت16 الی 18) سفارش: @ad_ketabkhoobeh کانال تولیدی مون: @ketabkhoobeh_tolidi کانال محصولات: @forooshirani
مشاهده در ایتا
دانلود
دکتر جکیل یک پزشک بسیار خوش گذران و پولداری است که درعین حال بسیار باشخصیت است و وجهه اجتماعی فوق العاده ای دارد. جکیل برای رسیدن به تمام خواهش های دلش تصمیم می گیرد ماده ای بسازد تا بتواند با آن به بُعد خوش گذران شخصیتش برود و با خیال راحت کارهایی را که فکر می کند غلط است ولی جالب وهیجان انگیز است انجام دهد، در همین راستا در طی تحقیقات پزشکی و علمی خود موفق به کشف یک محلول شیمیایی می شود که می تواند او را به آدم دیگری تبدیل کند (بُعد خوش گذران وهوس باز وجودش) دکتر جکیل هر بار با خوردن آن محلول تبدیل به یک انسان زشت و بد قواره، وحشت انگیز، جنایتکار و وحشی می شود و خلاف های مختلفی را که دلش می خواهد، انجام می دهد. دکتر جکیل هربار با خوردن این محلول از حالت خوب وجودش به حالت بد وجودش می رود و دوباره برمی گردد. اما کم کم می فهمد که در هر مرتبه، باید مقدار بیشتری از محلول را بخورد تا بتواند به حالت خوبش برگردد. تا اینکه در اخر عمر به جایی میرسد که احساس می کند بُعد شر وجودش بر او غلبه پیدا کرده و اورا رها نمی کند و نهایتاً با خوردن مقدار زیادی محلول به بُعد شر وجودش می رود اما هر کاری می کند دیگر نمی تواند به بُعد خیر خودش برگردد و نهایتا؟!.... @ketabkhoobeh
کتابی درباره آینده شناسی جامعه منتظر : بنی اسرائیل دوران انتظار را با موفقیت و سلامت نسبی طی کردند اما پس از ظهور موسی (ع) دچار سستی و انحراف شدند و در اثر نافرمانی ایشان، با رحلت موسی پروژه ظهور منجی بنی اسرائیل نافرجام ماند. بنی اسرائیل عصر موسی با وجود درک عمیق از روزگار انتظار، درک درستی از روزگار پس از ظهور نداشتند. چرا که می‌ پنداشتند کار منجی آن است که در یک لحظه و با عصا انداختنی دشمنانش را نابود و جهانی سرشار از لذت و عزت نصیب شان کند. غافل از آنکه با ظهور منجی، هجرت و جهاد و تلاشی سنگین و طاقت فرسا آغاز خواهد شد و نجات آنان در گرو تلاش و جهادی زمینی خواهد بود. از همین روی پس از ظهور موسی (ع)، به وی اعتراض می کردند که پیش از آمدنت آزار می دیدیم و اکنون نیز در سختی و گرفتاری هستیم... @ketabkhoobeh
این کتاب روایت کوتاه و گویا از تاریخ قرآنی فرزندان حضرت ابراهیم (ع) است که گروه هایی از آنان در تاریخ به درجه ای از عصیان در برابر خدا رسیدند که مورد لعنت خدا قرار گرفتند. یک دور این تاریخ از نظر قرآن کریم روایت شده و در این روایات تاریخی برخی از خطاهایی را که مورخان تاریخ انبیاء علیهم السلام یا تاریخ قرآن کریم با آن ها درگیر بودند گوشزد شده است. این کتاب حاصل جلسات فیلمنامه حضرت موسی علیه السلام با مرحوم سلحشور است. روایت قرآن از آفرینش انسان، تتها روایت قابل اعتماد از شاهد اصلی پدیداری این موجود، یعنی خداوند و خالق انسان است. مطابق این روایت، خداوند به او توضیح نداد که اگر از آن درخت بخورد چه می شود؛ چراکه اصلا عبودیت یعنی اعتماد و اطاعت از ربّی که علیم و حکیم و رحیم است؛ مثلا اگر در اوج تشنگی کسی مرا از آب منع کند، پذیرفتن این نهی نشان از اعتمادم به اوست؛ اما اگر آن کس یادآوری کرد که این مایع زهر کشنده است، دیگر ننوشیدن از آن، نه اعتماد به آن فرد که اعتقاد علمی به خطر آن مایع است‌... @ketabkhoobeh
مجموعه اشعار زیبای که برای نسل بسیار دلنشین است... @ketabkhoobeh
خرده روایت هایی از زائرانی که امام حسین را نه در کربلا و نجف و قم و مشهد و… بلکه در قلب اروپا یافته اند، زائران دور دست سید الشهدا، زائرانی که از اروپا به مقصد زیارت پیاده امام حسین (ع) رهسپار شده اند. زائرانی که دریافته اند که عشق حسین، زمین و زمان و مکان نمی شناسد و چه بخواهیم و چه نخواهیم عالم گیر خواهد شد. وصف نمایشگاهمان دیگر از هلند و شهرهایش گذشته و به دیگر کشورها رسیده ما نه تنها توی دیگر کشورهای اروپایی هم درخواست برگزاری نمایشگاه را داشته ایم بلکه از بقیه کشورها مثل آرژانتین هم درخواست داده اند نمایشگاه را برایشان کپی کنیم و بفرستیم تا آن جا هم برگزار شود… @ketabkhoobeh
مجبور بود صبح زود هنوز هوا روشن نشده بزند به جاده، غروب هم به خاطر بازیگوشی ‌اش در دل تاریکی از بیابان راهی خانه می‌شد و این دل شیر میخواست... این رمان داستان نوجوان شجاعی است که دل نترسش یک منطقه را نجات می‌دهد و... ماجرایش خواندنی و پرهیجان است.. بابا بلند شد و رفت کنار پنجره از پشت توری بیرون را نگاه کرد و برگشت . سگ دیگری به صدا درآمد . یک بند زوزه می‌کشید. انگار کسی افتاده بود دنبالش و کتکش می زد. بابا گفت: یکی‌تان بلند شود ببیند چه شده حکیمه فانوس را که از میخ دیوار آویزان بود، برداشت. فتیله اش را کشید باال و رفت طرف در . پرده را کنار زد جیغ کشید و خودش را پرت کرد عقب. چیزی خورده بود. ...مَمَ ... مــ توی صورتش. مادرم گفت: چه شد؟ چه بود؟ نفسش بند آمده بود. بسختی گفت: مـ... مـ... @ketabkhoobeh
مجموعه داستانی امروزی و شیرین اول کلی خندیدم بعد مرتضی گفت بیا حالشون رو بگیریم و ایستاد کنار در و شروع کرد به اذان گفتن. من هم کم نیاوردم و داد زدم یالا یالا پاشین، عمله های فوق لیسانس! نماز صبحه پاشین، پاشین، قضا شد. امید چشم هایش را مالید و ساعتش را نگاه کرد و عربده کشید خدا لعنتتون کنه! نصف شبی. آخه به تو هم میگن مسئول اردو لامصب... @ketabkhoobeh
نویسنده در این رمان، تصویر پسرک چشم‌ زاغی به نام اسماعیل را ترسیم می‌کند که در روزگار پیش از انقلاب همچون دیگران است، بی هیچ تمایز و تشخصی به قهوه‌خانه می‌رود، جوانی می‌کند عاشق می شود و بعد به دنبال کار می‌گردد… بعداز شکست عشقی بدون هیچ برنامه ی از پیش تعیین شده، اسماعیل قصه ی ما به کتابخانه مسجد راه می‌یابد و درهای تازه‌ای به رویش گشوده می شود حالا زمانه زمانه انقلاب است و اسماعیل با دوستان مسجدی‌اش کارهای بزرگی را انجام میدهد تا… این کتاب جلد دومش به نام ادامه داستان اسماعیل را شرح می دهد. @ketabkhoobeh
زندگانی یک پسر روستایی است که با آمدن یک روحانی تبعیدی به نام سید رسول به ده آنها مسیر زندگی اش عوض شده و جوانی انقلابی می‌شود. برای ادامه تحصیل به شهر می‌رود آنجا هم فعالیت انقلابی دارد تا ساواک دستگیرش می‌کند و زندانی می‌شود. در شکنجه های ساواک از او می‌خواهند که محل اختفای سید رسول را لو بدهد اما او مقاومت میکند. دست آخر سید رسول با نامی جعلی دست گیر می‌کنند. یکی از زندانیان هویت واقعی اش را فاش می‌کند و سید رسول را اعدام می‌کنند... @ketabkhoobeh
داستان از آنجا شروع می شود که یکی از بی‌لیاقت‌ترین بشرهای این کره ی خاکی می شود شاه ایران (ناصرالدین شاه قاجار را می گویم) شاهی که نه دین داشت، نه روزگار رعیت، خاطر مبارکش را مکدر می کرد. شاهی که جانشینش از بد روزگار بی کفایت تر از خودش درآمد و شد مظفرالدین شاه داستان درباره ی دشت های سوزان خوزستان است. دشت‌هایی که در دل خود هزار داغ سوزان دارد. دشت‌هایی که هم عشق آتشین عروس و داماد بر دلش نقش بست و هم تعصبات خانمان‌سوز شیوخ عرب…. دشت‌هایی که روی تنش، هم آثار نعلین علما باقی ماند و هم جای چکمه ی مسترهای خونخوار و نفت‌خوار انگلیسی خوزستان، مهد مردان غیور و دلاور چه داغ هایی که ندیده….. @ketabkhoobeh
این کتاب به صورت داستانی است که شروع ماجرای آن از سال 1390 است، که شهید همدانی خانواده خود را در اوج بحران سوریه که دمشق در آستانه سقوط بود، آگاهانه به دمشق می‌برد. زندگی شهید همدانی پر بوده از حادثه، مجروحیت، گمنامی و کارهای بزرگی که ناشناخته مانده است و بخشی از کتاب به خاطرات و نقش شهید همدانی در تاسیس 3 لشکر سپاه در سال‌های دفاع مقدس، و ماموریت‌های متعددی از جمله حضور وی در آفریقا و نهایتا دفاع از حرم اهل‌بیت در سوریه می‌پردازد. همه این‌ها در کنار شنیدنی‌های قصه حرم و مقابله با تکفیری‌ها در کتابی به عنوان خداحافظ سالار جمع شده است... @ketabkhoobeh
نویسندگان کتاب همراه با مترجمان عربی و انگلیسی، در سفر زیارت اربعین عازم نجف و کربلا شده‌اند. آنان در این سفر سراغ نسبت افراد و زائران امام حسین(ع) رفته‌اند و حرف‌ها و خاطرات‌شان از این زیارت پرشکوه و نحوه پیوند خوردن‌شان با اباعبدالله(ع) را پرس‌وجو کرده‌اند. همه اقشار را می‌توان در این کتاب دید و خواند: ایرانی، عراقی، اروپایی، مسلمان، غیرمسلمان، شیعه یا سنی، زن و مرد و کوچک و بزرگ حتی موکب‌دارها، پلیس، نویسنده، روزنامه‌نگار، عکاس، مجری، پزشک. این کتاب داستان دلدادگی این آدمهاست به اباعبدالله(ع). داستان‌های بسیار جذاب و خواندنی از کشش کربلا و پویش جاده‌ی نجف تا کربلا و پاهای تاول‌زده و دل‌های لک زده برای رسیدن به نینوا.... @ketabkhoobeh