#هفتاد_و_چهارمین_کتاب✌️
💛بسم رب عشق💛
تدریس حسین آقا در تهران موقت بودوبرای دائمی شدنش بایدیک سال در یکی ازشهرهای اطراف تهران خدمت میکرد😕
تا برای همیشه اجازه تدریس در تهران به او داده شود
حسین آقا از میان شهرهای اطراف تهران قم را انتخاب کرد👌
دور شدن از پدرومادر برای فاطمه خانم سخت بود😥
اما عزیز که خودش دلباخته قم بود دخترش را به زندگی درقم وهمجواری باحضرت معصومه(س)تشویق کرد.😍
از مزایای این شهر با جو مذهبی وحضورعلماو....برایش گفت🙃
تا راضی شدوقول داد که نگذاردتنها بماند ومرتب به او سر بزند.🙌
حالا حسین آقا با همسری باصلابت و اراده راسخ به قم میرفت و دست خدا رامثل همیشه در زندگی احساس میکرد.😍
فاطمه خانم کم سن بود ودوران عقدشان سه سال طول کشید
سال1350مصادف با ولادت پیامبر اکرم(ص) قرار جشن عروسیشان بود☺️
پدر خانم جهت مخارج عروسی وشروع زندگی به منظور آرامش حسین آقا به ایشان گفت:توهم مثل پسرم هستی!😊
وانصافا هوای داماد را داشت👏
《فوق العاده جالب و تامل برانگیز
داستان های کوتاه و تاثیر گذاری داره که برای هر سنی مناسبه》👌
{حتما بخونید که حتماخوشتون میاد 😇}
@Horre_shohada69
#کتابخانه_زینبیون
#ماملت_امام_حسینیم
#ماملت_شهادتیم
#خاطرات_یک_انتخاب
@ketabkhoone_zeinabioon