eitaa logo
کتابنوشان
2.5هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
641 ویدیو
10 فایل
سلام و ادب با "کتابنوشان" همراه شوید و هر روز جرعه ای کتاب بنوشید! ما اهل تک خوری نیستیم! باهم کتاب نوش جان میکنیم. ارتباط با رامیان: @OFOQRAMIYAN لینک ناشناسمون: https://daigo.ir/secret/81392882522
مشاهده در ایتا
دانلود
کتابنوشان تولد در لس انجلس3.mp3
زمان: حجم: 9.71M
جرعه‌ای کتاب بنوشیم🍀 📝 برشِ سوم از کتاب تولد در لس آنجلس 🎤با صدای آقای امین اخگر ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
Ali Fani - Be Taha Be Yasin (UpMusic).mp3
زمان: حجم: 5.29M
به طه به یاسین... . دوستان! بیایید امروز بیشتر به امام عصر فکر کنیم. تا حالا تونستیم کسی رو با حضرت آشنا کنیم؟ خودمون رو چی؟ یاری امام دغدغه‌مون هست؟ کجای داستان ظهور هستیم دوستان؟ بهش فکر کنیم امروز 🌱 ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
هدایت شده از کتابنوشان
. همه افراد خانه ما وقتی می‌خواهند بخوابند حتما یک کتاب کنار دستشان است (۷۴/۲/۲۶) . ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
سلام و عرض ارادت خدمت دوستان و همراهان عزیز کتابنوشان🌱 چه موکبی بشه موکب امروز! آغاز ولایت امام‌زمان مقارن شده با سه‌شنبه‌های‌مهدوی و ما دست پر می‌ریم برای معرفی و هدیه دادن کتاب تو موکب‌کتابنوشان. منتظر رونمایی کتاب‌های جدید باشید! ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
سلام ... سلام👋 چند روز پیش به مناسبت آغاز امامت حضرت‌مهدی عج کتابهای خیلی خوبی برای موکب خریدیم. بریم برای معرفی لقمه‌ای آثار✌️ "سفیر دوازدهم" ماجرای پسرنوجوان یکی از یاران ایرانی امام‌ عسکری ع هست. پسری که مدتیه خبری از پدرش نیست و باید خودش وجوهات مردم قم رو با کلی اتفاقات خطرناک و پرهیجان برسونه دست امام عسکری علیه السلام... . "کبوتر کاغذی" داستان یک نامه است که کبوتری میشه برای رفتن و رسیدن به مردبارانی... . "آفتاب نیمه شب" و "تا همیشه آفتاب" معرفی زمانه و زندگی امام عسکری و امام‌زمان علیهم‌السلام هست. هفته قبل استقبال از "چهارفانوس" بالا بود. بچه‌ها مشتاق بودن با زندگی ۴نایب‌خاص امام‌عصر و زمانه‌ غیبت صغری بیشتر آشنا بشن و قول دادیم بازم میخریم. اینم سندش! "مامان‌من گم شده"، "ماجرای مزرعه پیروز"، "ماجرای تابا و جنگل تاریک" سه کار کودک با موضوع انتظار و امام هستن. ماجرای مزرعه پیروز، آمادگی قبل ظهور رو در قالب شعر یاد داده. تصویر۲، دو کتاب دفاع مقدسی هستن که هفته بعد معرفی میشن! البته جلد۳ مرد ابدی رو امانت میدم به یکی از سفیران‌ که هفته‌های قبلی جلد ۱ و۲ رو تمام کرده👏 دفاتر درسید که یادتون هست؟ هدیه عید ولایت به بچه‌های موکب✌️ پ.ن: تاکید میکنم این کتابهای جذاب و خوندنی با کمک خیّرین عزیز و تخفیفات خوب انتشاراتی‌ها تهیه میشن. مجددا صمیمانه ازشون تشکر میکنم که فرصتی به ما دادن تا دست بچه‌ها رو تو دست آثار مهدوی قرار بدیم.🌱 ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
کتابنوشان
خاطرات جنداب قسمت اول تا ... پ.ن: دوستانتان را هم به کتابنوشان دعوت‌ کنید باشد که رستگار شوید! خاط
بریم چند تا نظر بخونیم. یکی از خوانندگان محترم خاطرات جنداب نسبت به خاطرات اظهار لطف داشتن و به اون مخاطب محترمی که خاطرات رو کسل کننده توصیف کردن واکنش نشون دادن. مخاطبی هم در مورد دریافت کتاب سوال پرسیدن که باید عرض کنیم کتابنوشان معرفی کتاب هست نه فروش کتاب✅️ مخاطب بزرگوار دیگه‌ای هم از تجربه درگیری با شپش برامون گفتن! ممنون از این عزیزان.🌱 منم برم سراغ نوشتن قسمت جدید✌️ امیدوارم امروز به پخش برسه😵‍💫 شما هم نقد و نظر و سوالی داشتید بفرستید برام👇 @OFOQRAMIYAN https://daigo.ir/secret/81392882522 ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
بریم پشت‌صحنه موکب امروز ...✌️ امروز هم با یه بغل کتاب رفتیم سر قرار همیشگی؛ طریق‌المهدی عمود ۸۱. به خاطر جشن ولایت، طریق‌المهدی شلوغ‌تر از هفته‌های قبل بود. پ.ن: اگه بیایی دنیا رو به پات می‌ریزم 🌸 ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
به نام خدا بی انصافیه اگر نگم امروز "هوا جوانمردانه خوب و عالی بود"! تو بهترین وضعیت آب و هوایی و بدون باد شدید آلاچیق آماده رو از همسر دوستم تحویل گرفتیم. بعد استیکرهای کتابی رو دورتا دور آلاچیق بستیم. ولی کاش ستونی اطرافمون بود که از این ستون به اون ستون استیکر کتابی می‌بستیم تا بهتر مقابل چشم زائران قرار می‌گرفتن. قبل از شروع معرفی یکی از پسرهای نوجوان گفت: کتابی که دفعه قبلی به من دادین، توش اسراف شده! پرسیدم: یعنی چی؟ گفت: نصف صفحه نوشته داشت و نصفش خالی بود! فهمیدم مجموعه ۱۴خورشید یک آفتاب رو میگه. توضیح دادم که هر صفحه‌ی این کتاب اختصاص به یک برش و داستان داره و این کار اسراف نیست. ولی از دقتش خوشم اومد! کتابها رو با شرح دوران غیبت معرفی کردیم و ازشون پرسیدم مردم اون دوران چطور با امام ارتباط میگرفتن؟ یکی گفت: با عصا! یکی گفت از طریق ظرف عسل! ظرف روغن و عسل رو قاطی کرده بودن ولی بازم خوب یادشون مونده بود! و بعد رفتیم سمت دوران پس از ظهور. از بچه‌ها خواستم دونسته‌هاشون از دوران بعد از ظهور رو بگن. یکی گفت اون موقع فقیر و بیمار نیست؛ یکی گفت جنگ نیست؛ یکی گفت اون موقع گرگ و گوسفند با هم دوست میشن؛ یه پسربچه هم خواست کم نیاره گفت اون موقع شیر و پلنگ و گرگ باهم دوست هستن! کتابها رو یکی یکی معرفی کردم و از دوران بعد از ظهور براشون گفتم و آخرسر بچه‌ها به صف شدن و کتابها رو هدیه دادیم. کیک و نوشمک پذیرایی این هفته بود. ۵۰جلد و۱۵ دفتر ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
سلام دوستان 👋 حالتون خوبه؟ سلامتید؟ دیروز فرصت نکردم خاطرات جنداب رو بنویسم و شرمنده شدم. ان شاالله امروز میرسونم. عزیزانی که جدید تشریف آوردن کتابنوشان، میتونن پیام سنجاق شده یا پیام برنامه کانال رو بخونن و بدونن چه کسانی در برابرشونه‌! حرفی بود اینجا بزن👇 https://daigo.ir/secret/81392882522 ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
کتابنوشان
خاطرات جنداب قسمت اول تا ... پ.ن: دوستانتان را هم به کتابنوشان دعوت‌ کنید باشد که رستگار شوید! خاط
به نام خدا خاطرات جنداب وحشت در خانه!۳ موقع شستن موهای‌سسی زهرا، از ترکیب بخارآب و سس‌مایونز بوی خفه‌کننده‌ای متصاعد می‌شد. عملیات را با نفس‌گیری‌های عمیق به سرانجام رساندم ولی فردا با شپش‌های نورسیده مواجه شدم! سرکه و شامپو ختمی را هم امتحان کردم ولی ظاهرا شپش‌های چندقلوزا به تور ما خورده بودند! هر روز نیم ساعت، سر زهرا را به زانو میگرفتم و رج به رج موهایش را میگشتم و دقیقا زمانی که سرم را بلند می‌کردم تا لانگ‌شات کله را از زیر چشم بگذرانم، یک شبح‌شپش لای موها می‌لولید و دوباره شیرجه میزدم لای موهای زهرایی که با گردن کج گریه میکرد! شامپو پرمترین با تمام عوارضش را هم وارد سبد تست شپش زدائی کردم ولی کاراییش مثل نتیجه برجام، هیچ بود! هنوز درگیر شپش زهرا بودم که متوجه شدم خودم هم درگیر شپش شده‌ام و کف‌سر خودم هم زمین دشمن شده! این که هر روز چند ساعت صرف نبرد با شپش‌‌های زهرا میکردم قابل تحمل بود ولی چه کسی به داد من میرسید؟ خصوصا که تا چند روز آینده مهمان‌ها می‌رسیدند و شرایط جنگی طوری بود که نمیشد زمین بدهم زمان بگیرم! اولین انتخاب آخرین انتخابم بود! به صورت طرح ۳فوریتی زدن کل موهای سرم با نمره۴ را به همسرم پیشنهاد دادم ولی طرح پیشنهادی در صحن علنی خانه برگشت خورد و حاج‌آقا گفت دیگه از این فکرها نکن! گفتم: مجبورم! یه هفته بعد مهمون میاد و نمیخوام ادامه دهنده این زنجیره‌ی شوم باشم! همسرم خیلی عادی گفت: "فوقش چند روز روسری از سرت برندار! شپشه دیگه! بالاخره تمام میشه." حساسیت درگیری با شپش یک طرف و حساسیت گفتن ابتلا به شپش به قوم شوهر، زندگی را تا حد کار کردن در معدن سخت کرده بود! ولی دلم را زدم به دریا و تلفنی موضوع را به یکی از خواهرشوهرها که با هم خیلی صمیمی بودیم گفتم و پیشنهاد دادم یا سفرشان را به آینده موکول کنند و یا عواقب مسئله را با علم و آگاهی بپذیرند و قدم رنجه بفرمایند! خواهرشوهر محترم اول کمی به داستان‌های شپشی ما خندید و بعد گفت نگران نباش می‌آییم و اتفاقی نمیفته. و واقعا آمدند و چند روزی مهمان ما بودند و بدون کوچکترین ابتلا راهی خانه شان شدند. واقعی واقعی! حتی گفتند شستن موهای سر با پودر‌ماشین توی خوی جواب داده و جزو مجرب‌ترین نسخه‌های موجود است! ظاهرا اپیدمی شپشی زیر پوست کشور و حتی دنیا شایع شده بود و ما جزو زنجیره آخر بودیم! این دفعه با نسخه پودرماشین به جان موهای زهرا و خودم افتادم و گمان کردم هر پودر‌رنگی تیرخلاصی بر پیکر رویین‌تن شپش‌هاست! ولی شپش‌ها مثل رژیم غاصب هر روز شهرک جدیدی توی سرزهرا می‌ساختند و پیشروی می‌کردند. با توجه به این که همسر و خواهرانش مبتلا نشده بودند، داشتم به فرضیه شپشی جدیدی مبنی بر "نگرانی کمتر ابتلای کمتر" می‌رسیدم! در دوران پساشپش بودم که خواهرم تماس گرفت و گفت راهی مشهد هستند و در مسیر برگشت مهمان ما خواهند شد. با اعتقاد به فرضیه‌ی جدید شپشی سعی کردم نگران درگیری کسی با شپش نشوم و خیلی راحت به خواهرم گفتم خانه خودتان است! تشریف بیاورید! ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
نشر جمکران به مناسبت هزار وپانصدمین سالگرد تولد پیامبر رحمت نشست‌هایی با عنوان "از خاتم تا خاتم" برگزار میکنه. استاد امروز حاج‌آقای طبسی بودن. جلسه قابل استفاده‌‌ای بود. انتهای جلسه سوالی که ۱۵ سال قبل تو جلسه‌ی دوره "فیض‌نور" میخواستم ازشون بپرسم ولی فرصت نشد رو امروز رفتم پرسیدم! حس ابوریحان بیرونی رو داشتم ... بدانم بمیرم بهتر است! منتظر نشست با استاد طائب و استاد رجبی تو روزهای آتی هستم. به گمانم اون جلسات هم خیلی جذاب باشن. پ.ن: قبل اومدن استاد سری به کتابهای قفسه دکوری زدم. بیشتر این کارهای مهدوی نوجوان رو دیده بودم قبلا! پ.ن: الان میان میپرسن سوال ۱۵ سال قبلت چی بود؟😅 ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
هدایت شده از کتابنوشان
. کتاب یک غذاست؛ یک غذای روح است؛ یک نوشیدنی روح است و چنانچه مقوّی باشد، روح را تقویت می‌کند (۱۳۷۲/۰۲/۲۱) . ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32