eitaa logo
کتاب رسان 📚
21.4هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1هزار ویدیو
100 فایل
توزیع کتاب‌های شاخص تا #۲۰_درصد_تخفیف با ارسال #کم_هزینه کشوری سفارش کتاب @sefaresh_ketab پیشنهادات @javadyarahmadi خرید سریع و مستقیم از: www.ketabresan.net مشهد: نبش شهید صادقی ۱۹ ، مجتمع تابان ، طبقه منهای یک واحد ۹ و ۱۰
مشاهده در ایتا
دانلود
ماها به مرگ اعتقاد نداریم. اعتقاد داشتن با اطلاع داشتن فرق می‌کند. دلیلش را می‌توان از روزانه‌مون فهمید. علی آقا مثل همه‌ی آدم‌ها، از نظر معنوی بالا و پایین داشت ولی این سال‌های آخر، عجیب نمازهایش طولانی شده بود و به راحتی هم از نماز دست نمی‌کشید و به مشغول می‌شد. خوب اگر ما هم احساس کنیم این ماست، چگونه نماز می‌خوانیم !!؟؟ پس دیدید اعتقاد نداریم. بدترین اتفاق روزگار و بهترین درس ایشان به بنده بود. علی آقا با رفتنش هم، دل‌های زیادی را زنده و به خدا وصل کرد. همون موقع تدفین‌شون از خدا خواستم که این غم و خوف مرگ را از دل‌مون نگیرد. این ایام کلا دستم به خواندن کتاب نمی‌رود تا اینکه کتاب را دست گرفتم. حقیقتا کتابی خوش‌خوان، زیبا و تکان‌دهنده‌ای است و کمتر مشابه‌ای بر آن دیده‌ام. علی آقا تلاش می‌کرد به حوادث و موقعیت ها همیشه بزند، به همین دلیل تصمیم گرفتم اولین پست درباره حاج علی، پیشنهاد یک کتاب باشد. به شما عزیزان هم پیشنهاد می‌کنم به نیت در این کتاب را دست بگیرید. شاید قبل از اینکه بیدارمون کنند، بیدار بشویم. @javadyarahmadi
کتاب رسان 📚
💠 برای آمادگی #کنکور_دکتری، می‌رفت کتابخانه دانشگاه تهران که تا ساعت ۱۲ شب برقرار بود. گاهی موقع برگ
🔹آن نوجوان گرگانی که به عشق " " مروج کتاب شد، آن جوان که اول دغدغه‌اش خالکوبی روی بدنش بود ولی رسید به جایی که آثار و را می‌خواند و... همه و همه‌‌ای که با معرفی کتاب‌های پیشنهادی مسیر زندگی‌شان عوض شده بود، انگیزه‌ای شدند برای راه انداختن یک مجموعه‌‌ی بی‌سابقه‌‌؛ " ". 🔸 ماجرا از فروشگاه " " شروع شد؛ آنهم با یک قفسه کتاب. دغدغه‌اش را با یکی از جوان‌های فامیل، ، که صاحب فروشگاه بود مطرح کرد: ! این قفسه کم‌کم تبدیل شد به ویترین و بعدتر وسط ، شد یک نمایشگاه دائمی کتاب! شامل منتخبی از کتاب‌هایی که دوست داشت زودتر به دست مخاطب برسد. 🔹 در برابر فضاهای زرد و مسموم اینترنتی که جایگزین مطالعه شده بود، می‌خواست تهدید را تبدیل کند به فرصت. را ظرفیتی می‌دانست برای . می‌شد با هم ارتباط گرفت و کتاب‌های خوب را به‌دست‌شان رساند، آن هم کتاب‌هایی که به‌نظرش میتوانست آدم‌ها را رشد بدهد و زندگی‌شان را زیر و رو کند. 🔸با وجود مشغله‌های فراوان کاری و گروهی، خودش شخصا برای وقت می‌گذاشت. هم برایش محدود به یک صفحه نبود. حمایت از کنشگران عرصه‌ی کتاب، طرح‌های فروش قسطی کتاب، توزیع کتاب بین زندانیان، برپایی نمایشگاه کتاب‌های منتخب برای زائران امام رضا (ع)، بردن اردوهای دانشجویی به کتاب‌فروشی‌ها و... گوشه‌ای از ایده‌های تر و تازه‌ی علی‌آقا بود که محقق‌شان کرد. 🔹 یکی از ایده‌هایش " " بود. می‌گفت آنقدر به پیشنهادهایمان مطمئن هستیم که اگر بعد تهیه و مطالعه‌ی کتاب پشیمان بشوید، ضمن امکان مرجوع کردن کتاب، وجه پرداختی هم کامل برگردانده می‌شود! 🔸به ترویج کتاب خوب به چشم تکلیف برای خودش نگاه می‌کرد. برایش جدی بود و حتی جزوی از منظومه‌ی انتظار و زمینه‌سازی برای ظهور می‌دیدش. می‌خواست کتاب خوب، خوب هم معرفی بشود؛ مخاطب بتواند تشخیص بدهد سوال و نیازش را می‌تواند در کدام کتاب پیدا کند. این طوری بود که از دورافتاده‌ترین روستاها و شهرهای ایران تا کشورهایی مثل عراق، کانادا، استرالیا، افغانستان، آمریکا و... سفارش کتاب داشت و قاصد کتاب بود برای مشتاقان رشد. 😭اراده الهی بر آن بود که استاد شاملو در ۲۶ اسفند ۱۴۰۰ از قفس تن آزاد گردد و روح پرتلاش و پرتلاطم‌ش به ملکوت اعلی بپیوندد. تمام خانواده دلتنگ نگاه گرم و مهربان او چشم‌انتظار روزی هستند که ندای (اناالمهدی) بر جهان طنین انداز شود و او در سپاه حق بازگردد. شادی روحش صلوات
کتاب رسان 📚
💠 برای آمادگی #کنکور_دکتری، می‌رفت کتابخانه دانشگاه تهران که تا ساعت ۱۲ شب برقرار بود. گاهی موقع برگ
🔹آن نوجوان گرگانی که به عشق " " مروج کتاب شد، آن جوان که اول دغدغه‌اش خالکوبی روی بدنش بود ولی رسید به جایی که آثار و را می‌خواند و... همه و همه‌‌ای که با معرفی کتاب‌های پیشنهادی مسیر زندگی‌شان عوض شده بود، انگیزه‌ای شدند برای راه انداختن یک مجموعه‌‌ی بی‌سابقه‌‌؛ " ". 🔸 ماجرا از فروشگاه " " شروع شد؛ آنهم با یک قفسه کتاب. دغدغه‌اش را با یکی از جوان‌های فامیل، ، که صاحب فروشگاه بود مطرح کرد: ! این قفسه کم‌کم تبدیل شد به ویترین و بعدتر وسط ، شد یک نمایشگاه دائمی کتاب! شامل منتخبی از کتاب‌هایی که دوست داشت زودتر به دست مخاطب برسد. 🔹 در برابر فضاهای زرد و مسموم اینترنتی که جایگزین مطالعه شده بود، می‌خواست تهدید را تبدیل کند به فرصت. را ظرفیتی می‌دانست برای . می‌شد با هم ارتباط گرفت و کتاب‌های خوب را به‌دست‌شان رساند، آن هم کتاب‌هایی که به‌نظرش میتوانست آدم‌ها را رشد بدهد و زندگی‌شان را زیر و رو کند. 🔸با وجود مشغله‌های فراوان کاری و گروهی، خودش شخصا برای وقت می‌گذاشت. هم برایش محدود به یک صفحه نبود. حمایت از کنشگران عرصه‌ی کتاب، طرح‌های فروش قسطی کتاب، توزیع کتاب بین زندانیان، برپایی نمایشگاه کتاب‌های منتخب برای زائران امام رضا (ع)، بردن اردوهای دانشجویی به کتاب‌فروشی‌ها و... گوشه‌ای از ایده‌های تر و تازه‌ی علی‌آقا بود که محقق‌شان کرد. 🔹 یکی از ایده‌هایش " " بود. می‌گفت آنقدر به پیشنهادهایمان مطمئن هستیم که اگر بعد تهیه و مطالعه‌ی کتاب پشیمان بشوید، ضمن امکان مرجوع کردن کتاب، وجه پرداختی هم کامل برگردانده می‌شود! 🔸به ترویج کتاب خوب به چشم تکلیف برای خودش نگاه می‌کرد. برایش جدی بود و حتی جزوی از منظومه‌ی انتظار و زمینه‌سازی برای ظهور می‌دیدش. می‌خواست کتاب خوب، خوب هم معرفی بشود؛ مخاطب بتواند تشخیص بدهد سوال و نیازش را می‌تواند در کدام کتاب پیدا کند. این طوری بود که از دورافتاده‌ترین روستاها و شهرهای ایران تا کشورهایی مثل عراق، کانادا، استرالیا، افغانستان، آمریکا و... سفارش کتاب داشت و قاصد کتاب بود برای مشتاقان رشد. 😭اراده الهی بر آن بود که استاد شاملو در ۲۴ اسفند ۱۴۰۰ از قفس تن آزاد گردد و روح پرتلاش و پرتلاطم‌ش به ملکوت اعلی بپیوندد. تمام خانواده دلتنگ نگاه گرم و مهربان او چشم‌انتظار روزی هستند که ندای (اناالمهدی) بر جهان طنین انداز شود و او در سپاه حق بازگردد. شادی روحش صلوات