eitaa logo
کتابشهر ایران !شعبه‌اردکان‌¡
1.5هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1هزار ویدیو
11 فایل
کتابشهرایران !شعبه‌اردکان‌و‌میبد¡ کتاب📚کافه☕وکلی‌چیزای‌جذاب‌دیگه ⏰️ساعت‌کاری: صبح: ۹ الی ۱۳:۳۰ |عصر : ۱۷:۳۰ الی ۲۲ جمعه ها» ۱۷:۳۰ الی ۲۱:۳۰ ارتباط‌با‌ -ادمین- : @ADMIN_KETABSHAHR 🌐سایت بازار کتاب: https://bazarketab.ir/vendors/11/detail
مشاهده در ایتا
دانلود
📌#تلنگر بعضی از مردم اصرار دارند که خود را به دیگران بشناسانند، و ثروت، مقام، مدرک و دیگر داشته های خود را به رخ آنها بکشند... اما این نوع آدمها در درون خود زجر می کشند؛ زیرا شادی آنها وابسته به تفکر دیگران است! " مهم بودن " را باید فراموش کرد تا آرامش نصیب شود هرچه کمتر نیازمند تحسین دیگران باشیم، زندگی بهتری خواهیم داشت. @patogh_ketab_ardakan
کتابشهر ایران !شعبه‌اردکان‌¡
#معرفی_کتاب📚 #قصه_دلبری روایتی از  عاشقانه‌های همسر شهید مدافع حرم، محمد
16.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ پویش «کتاب‌وزندگی» به «قصۀ دلبری» رسید هفتمین دورۀ پویش کتاب‌خوانی #کتاب_و_زندگی از عید انقلاب تا عید فطر 🔹کتاب محوری این دوره از پویش، #قصۀ_دلبری، روایت #مرجان_درعلی، همسر شهید #محمدحسین_محمدخانی از شهدای مدافع حرم است. 🔹کتاب «قصۀ دلبری»، نوشتۀ #محمدعلی_جعفری می باشد. @patogh_ketab_ardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 *میلاد حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک* ____________________________________________ امام صادق عليه السلام: جوانان را درياب، زيرا كه آنان سريع تر به كارهاى خير روى مى آورند. كافى، ج ۸، ص ۹۳ @patogh_ketab_ardakan
#معرفی_کتاب📚 #نه_آبی_نه_خاکی این کتاب ارزشمند ، دفترچه خاطرات یکی از شهدای گرانقدر جنگ تحمیلی بنام شهید «سعید مرادی» است که اکبر شاهدی مسؤل یکی از گروه‌های تفحص شهدا در مناطق جنگی پیدا کرده است. اولین عبارتی که در دفترچه این شهید بزرگوار به چشم می خورد این است. (به یابنده: ای که این دفترچه را پیدا می کنی، اگر مردی، آن را به یکی از نشانی های زیر برسان. اگر هم مرد نیستی که یک فکری به حال نامردی خودت بکن.) #پیشنهاد_پاتوق_کتاب📚 #بمناسبت_روز_جوان😎 @patogh_ketab_ardakan
کتابشهر ایران !شعبه‌اردکان‌¡
#معرفی_کتاب📚 #نه_آبی_نه_خاکی این کتاب ارزشمند ، دفترچه خاطرات یکی از شهدای گرانقدر جنگ
📚 🔸️علی مؤذنی سپس یادداشت های شهید را به صورت کتاب درآورده و در اختیار علاقمندان قرار داده است. این دفترچه خاطرات مربوط به سالهای حضور شهید مرادی در جبهه است که به قلم خود او نگاشته شده است. شهید مرادی در ابتدای کتاب، جریان وداع با خانواده‌اش برای حضور در میدان جنگ، سپس آشنایی‌اش با ابراهیم رحمانی، محمد جوادی، عباس شاکری، علی ماکت و رضا شعبانی و نوجوان پانزده ساله‌ای به نام رسول که همه این‌ها به جز ابراهیم رحمانی شربت شهادت را نوشیده‌اند، اکنون این دفترچه در دست ابراهیم رحمانی است. 🔸️شهید مرادی جمعی  گردان کربلا به فرماندهی علی  اصغرخانی از لشکر 17 علی‌بن‌ابی‌طالب‌(ع) بوده است. وی در این کتاب از هم‌رزمانش، دوستی‌هایش، صمیمیت و خلوص رزمندگان، شوخی‌ها و خنده‌هایشان، مناجات‌ها و راز و نیازهای خالصانه در تاریکی‌های شب، خواب دیدن امامان و... می‌گوید. همچنین او از نبرد تن‌به‌تن با دشمن، و فداکاری و ایثار رزمندگان  و از شجاعت فرماندهان و مشاهده صحنه شهادت ها و آموزش‌ها در آب و خاک نیز گفته است. 🔸️نثر روان، ساده و بی‌ابهام اثر و استفاده از تعابیر دقیق و وصفی زیبا و دقت در نقل جزئیات موجب شایستگی وماندگاری اثر شده است. اما به طور قطع می‌توان گفت آنچه مایه برتری این کتاب گردیده است نادربودن حوادث و شگفت‌نمودن وقایع است که برای صاحب‌خاطره به وقوع پیوسته است. @patogh_ketab_ardakan
کتابشهر ایران !شعبه‌اردکان‌¡
#معرفی_کتاب📚 #نه_آبی_نه_خاکی این کتاب ارزشمند ، دفترچه خاطرات یکی از شهدای گرانقدر جنگ
📚 در سکوت شب جبهه که آن را سکوتی سنگین یافتهام، صدای پای تو را به شکستن آن شنیدهام، و از صدای پای تو به آرامش رسیدهام و همزمان هراس دشمن را در شلیک منورها دیدهام. من در نور منورها طرحی را از تو دیدهام، آن بار که مجروح افتاده بودم. نمیدانم موهای جوگندمی را دیدم یا موهایی مشکی را که از مهتاب نقره ای بودند؟ و بوی عطر پیچید. و از این رایحه فهمیدم که مرز میان بهشت و جهنم بهنازکی تارمویی از توست. @patogh_ketab_ardakan
#معرفی_کتاب📚 #پهلوان_سعید شهید سعید طوقانی، متولد فروردین 1348 در تهران، زیر نظر پدرش مرحوم پهلوان اکبر طوقانی ورزش باستانی را فراگرفت و سال 1355 با چرخ 300 دور در 3 دقیقه، بازوبند پهلوانی کشور را از آن خود کرد. #پیشنهاد_پاتوق_کتاب📚 #بمناسبت_روز_جوان😎 @patogh_ketab_ardakan
کتابشهر ایران !شعبه‌اردکان‌¡
#معرفی_کتاب📚 #پهلوان_سعید شهید سعید طوقانی، متولد فروردین 1348 در تهران، زیر نظر پدرش
#گزیده_ای_از_کتاب📚 در آن جشن که هرسال برای بزرگداشت حکیم «ابوالقاسم فردوسی‌طوسی» و شاهنامه‌ی او برگزار می‌شد، حدود ۵۰۰ نفر از بزرگان ورزش باستانی حضور داشتند. در شب نهایی، وقتی همه‌ی ورزشکاران هنر خود را به نمایش گذاشتند، سعید هفت‌ساله وارد شد و با اجرای حرکات نمایشی، بسیار خوش درخشید، به طوری که فرح از جا برخاست و به‌طرف او رفت. پس از گفت‌وگو با سعید، نشان پهلوانی و بازوبند طلای پهلوانی کشور را به بازوی او بست. @patogh_ketab_ardakan