کتابشهر ایران !شعبهاردکان¡
#نقد_کتاب📚 #یک_بعلاوه_یک نویسنده: جوجو مویز داستان روابط آزاد زن و مردها، بیخیالی
داستان زنی که شوهر غائبش مریض است. غائب است چون برای خوب شدن یکسال است پیش مادرش رفته. زن و دو بچه را رها کرده و رفته
و حالا زن با امید اینکه او خوب شود در خانههای مردم کار میکند تا خرجی دو بچه را در بیاورد.
البته پسر که بچهی بزرگ است فرزند زن اول شوهرش است و حالا شوهرش او را هم رها کرده و بچهاش را نبرده.
دخترش در مدرسه برتر ریاضی قبول میشود. البته باید آزمون بدهد و زن پول میدزدد تا او را برای دادن آزمون به شهر دیگر ببرد. پول را از خانه جوان پولداری که زن همخوابهاش او را دور زده و دارایی شرکتش و آبرویش را به مخاطره انداخته میدزدد. مرد حالا در وضعیت بدی قرار دارد که با این زن کارگر آشنا میشود و داوطلبانه او و دو بچه و سگشان را بر میدارد تا مایل ها دورتر به آزمون برساند.
نصف کتاب داستان بودن آنها در ماشین است. ماشینی که بوی بد سگ گرفته. که دائم باد سگ و آب دهان و موی سگ در آن، حالت را به هم میزند. آنها را به امتحان میرساند و بعد میبرد که پدرشان را هم ببینند.
پدرشان در خانه زن سومی که دو بچه دارد زندگی میکند.
یعنی در حقیقت این خانوادهی سوم است که تشکیل میدهد.
خلاصه آن که، مرد پولدار راننده هم تصمیم میگیرد با این زن کارگر و دو بچهاش زندگی کند.
همین!!!!
یعنی به جان خودم همین……. .
داستان روابط آزاد زن و مردها،
بی خیالی نسبت به زن و بچههایشان،
خیانت همخوابههایشان و بوی سگ،
بوی باد دل سگ ،
آب لزج و کشدارش،
و موهایی که میریزد در همه جای ماشین،
زنی که کنار مردی احساس غریبگی میکند،
هر دو احساس غریبگی میکنند.
یک بعلاوه یک در حقیقت داستان افتضاحات #غرب است.
زنهایی که شوهرانشان راحت با یکی دیگر بعلاوه میشوند و خودشان هم با یکی دیگر بعلاوه. هر کدام بچهی دیگری را مدتی دارد و نمیدانم…
اصلا باید بخوانید تا بدانید زیر پوستهی زیبایی که غرب با آن ما را فریب میدهد چه زندگی لزج و بدبویی جریان دارد،
بچههایی که بدون پدر و توسط دیگران تهدید به اعمال جنسی میشوند،
زنانی که هر شب کنار یکی هستند تا بتوانند امرار معاش کنند و مردانی که راحت بغل خواب خود را عوض میکنند.
نتیجهای که غرب را به صفر رسانده،
چرا دارد میان ما دوباره تجربه میشود؟
کاش با دیدهی فهم و درک بخوانیم نه سرگرمی …
و البته آنقدر کمبود عاطفی عمیق بین همسران زیاد است،
آنقدر احساس عدم اعتماد زیاد است،
آن قدر خودخواهی موج میزند که وقتی یک نویسنده یک زن را به تصویر میکشد که دارد برای موفقیت بچههایش از جان و دل مایه میگذارد، کتاب مورد تمجید فراوان قرار میگیرد. این مادرها در کشور ما فراوانند. اگر بخواهیم داستانشان را مثل این رمان کنیم میترکاند.
به هر حال به قول بزرگی ما خودمان را در مقابل غرب به ندیدن (تغافل) زدهایم.
میدانیم که سالانه چقدر زن ها مورد ضرب و شتم مردها و همخوابههایشان قرار میگیرند، تا جایی که حتی میمیرند.
میدانیم چقدر خانههای تک والدینی هست،
چقدر بچهها از پدری دیگرند،
چقدر پدرها به بچههایشان تجاوز میکنند… چقدر …
اما باز هم ظاهر فریبندهاش باعث میشود که ذوق کنیم.
حیف است از فرهنگ عمیق و غنی خودمان بگذریم و اینطور مستانه به آغوش بیفرهنگی پناه ببریم…
@patogh_ketab_ardakan