🔴 تجربه نزدیک به مرگ
يكی از تجربه گران نزديك به مرگ مي گفت: پدرم را در آنسوي عالم ديدم. آنجا در بهشت و نعمت های الهی بود، اما بعضی از ساعات روز، او را از جمع بهشتيان جدا كرده و مدتي در سختي بود!
از پدر سوال كردم كه اين گرفتاري چيست؟
در جواب گفت: من براي دنياي بچه هايم خيلي زحمت كشيدم. اما براي آخرت و تربيت ديني آنها وقت نگذاشتم. ای کاش برای تربیت آنها کاری انجام می دادم...
اين سختي به همين دليل است. هر وقت آنها بي حيايي و گناه و... مي كنند، من گرفتار مي شوم.
📚 کتاب نسیمی از ملکوت
mirim-ba-shohada-va-ba-hame-sinezana.mp3
8.21M
(🏴)همراه با مداحی های ویژه پیاده روی👣 اربعین ۱۳
اربعین ز نجف، پیاده سوی کربُبلا
🎙حاج امیر عباسی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#اربعین
20.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روضه جانسوز حضرت عباس علیه السلام از استاد مسعود عالی 😭
#یا_قمر_بنی_هاشم 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا هیچکس این شخص رو نمیشناسه؟!
꧁꧂🏴꧁꧂🏴꧁꧂
دو کلام به خواهرانم که اربعین عازم دیار عشق هستند:
بیخیالِ همه این بازیای رسانه ای
ول کنید عبا و پمادِ ضد درد و ضد آفتاب و عینک و ... رو
پاشید چادراتونو آماده کنید ، با یه کوله بار سبک
پا بذارید تو مسیر مشایة
برا حضرت زینب س با چادراتون علمداری کنید
هرجا چادراتون خاکی شد ذکرِ یازهرا س بگید
هرجا پاهاتون زخمی و خسته شد ذکرِ یا رقیه بگید
هرجا گرمتون شد یه نگاه به آسمون کنید و بگید
به فدای اون بدن عریانی که زیر آفتاب موند ...
خدا رو شکر تمام تلاش ها داره برای امنیت و راحتی ما میشه ، برای اسیری نمی رویم.
با دود اسپند و نوحه و التماس دعا از زیر قرآن بدرقه خواهیم شد ان شاء الله.
برادران و خواهران بزرگوار
فلسفه اربعین همین سختی کشیدنه
چشمت که به گنبد خورد سختی هایی که کشیدی
میشه این جمله بی بی زینب س (ما رأیت الا جمیلا)
کم جایی نمیخواید برید
میخواید پا بذارید جا پای خانم حضرت زینب س
با آداب برید. لبخندِ رضایتِ حضرت به همه چی می ارزه
برید نشون بدید حضرت زینب تو ایران
خیلی علمدار داره ..
نشون بدید چادری که تو کربلا خاکی شد
نسل پرور شده ..!
نشون بدید نسلِ زینبی
با هیچ بازی رسانه ای از بین نمیره .
سفرتون بخیر عَلمدارانِ نسل زینب سلام الله علیه
🏴اربعینی ها !
یادتان باشد که ستون به ستون را
مدیون قطره قطره خون شهیـــــــدانید...
🏴اربعینی ها
وقتی چشمتان به گنبد زیبای آقا افتاد، یاد کنید از آنانی که با حسرت پشت پیراهن هایشان مینوشتند: یا زیارت یا شهادت
🏴اربعینی ها !
میان ِ هروله های بین الحرمین ،
یاد کنید از شهـــــــدایی که در آرزوی زیارت ِ شش گوشه ی اربابـــ پرپر شـــدند ...
🏴اربعینی ها
نمیدانم از کدام مرز میگذرید ! اما ؛
یاد کنید از شهـــدای مفقودالاثر در مرزهای مهران ... چزابه ... شلمچه ...
🔴واسه این عشق میشه جنگید.
التماس دعا🤲
#اربعــــــین
꧁꧂🏴꧁꧂🏴꧁꧂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️استخاره فوقالعاده بد پزشکیان به قرآن در بدو ورود به ساختمان ریاست جمهوری و جواب سنگین آن...
+آقای پزشکیان به حجتالاسلام محمدی گلپایگانی: ببین چی اومد!
قَالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُم...
+: گلپایگانی: وای!
(ادامه قرائت آیه توسط پزشکیان)
+ این که خیلی بده!
- مخبر: بد شده؟!
+ پزشکیان: «با خنده» : آره بابا خیلی بده..
بعد دوباره خنده..
متن کامل آیه:
قَالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُم مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ فِي النَّارِ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَّعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّىٰ إِذَا ادَّارَكُوا فِيهَا جَمِيعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَٰؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِّنَ النَّارِ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَٰكِن لَّا تَعْلَمُونَ؛
ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﮔﺮﻭﻩﻫﺎیی ﺍﺯ ﺟﻦ ﻭ ﺍﻧﺲ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺩﺭﺁﻳﻴﺪ. ﻫﺮﮔﺎﻩ ﮔﺮﻭهی ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﻧﺪ، ﻫﻢﻣﺴﻠﻜﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻟﻌﻨﺖ ﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﻫﻤﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎ ﺧﻔﺖ ﻭ ﺧﻮﺍﺭی ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺟﻤﻊ ﺷﻮﻧﺪ. ﺁﻥﮔﺎﻩ ﭘﻴﺮﻭﺍﻧﺸﺎﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﺎﻧﺸﺎﻥ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﺍﻳﻨﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻤﺮﺍهی ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ، ﭘﺲ ﻋﺬﺍﺑﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺩﻭ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﮔﺮﺩﺍﻥ. ﺧﺪﺍ میﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: همه را عذاب ﺩﻭ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺍﺳﺖ، ﻭلی شما ﻧمیﺩﺍﻧﻴﺪ.
آقای پزشکیان از اصلاحات برائت بجوئید و نیروهای مخلص و خداترس و جهادی و انقلابی جوان از بن دندان معتقد به نظام را در راس امور بگذارید
ـــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ميان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمين تا آسمان است!
꧁꧂🏴꧁꧂🏴꧁꧂
🏴کیف الناس🏴
بسم الله الرحمن الرحیم🌱
تقدیم به مردم عزیز سرزمینم🫂🙏🏻
(رمان نوشته شده بر اساس واقعی😍🧡)
#قسمت اول
شروع صبح دل انگیز
صبح زود چشمانم را با شنیدن صدای خروس باز کردم از رخت خواب بلند شدم و مرتبش کردم ، همیشه وقتی صبح از خواب بیدار می شوم خیلی سر حال هست، به حیاط دویدم، مادرم را صدا کردم ، صدایش از آغل می آمد مادرم مشغول دوشیدن شیر گاو بود بعد از چند دقیقه با سطل فلزی بزرگ شیر، نزدیکم آمد سطل را به دستم داد.
گفت: شیر🍶 را بجوشان و سفره ی صبحانه را پهن کن چون مدرسه ات دیر می شود و باید عجله کنی!
---------------------------------------------------------
همراه با چشم گفتن دویدم سمت اتاق سفره را برداشتم پهن کردم در سفره نان تازه که مادرم دیروز پخته بود ، پنیر محلی ، شیر تازه ، کره و عسل بومی🍯 گذاشتم و با مادرم مشغول خوردن شدیم.
بعد از نوشیدن چای🫖 از جایم بلند شدم وسایل مدرسه را آماده کردم و از مادرم خداحافظی کردم به سمت مدرسه رفتم
به مدرسه که رسیدم دوستانم جلو آمدند و با هم سلام احوال و پرسی کردیم به سمت صف صبحگاهی رفتیم ، برنامه صبحگاهی خیلی جالب و دل انگیز بود ، بعد با صف به کلاس رفتیم تا ظهر یکی یکی کلاس ها را گذراندم حسابی خسته شده بودم اما شوق زیادی برای رفتن به خانه داشتم برای همین از مدرسه تا خانه یک نفس دویدم.
به خانه که رسیدم مادرم همه ی خانه را مرتب کرده بود ناهار هم آماده بود سلام گرمی کردم بعد از جواب سلام گفت : دخترم لباس هایت 👚🧥را عوض کن تا ناهار بخوریم.
من هم سریع کارها را انجام دادم و سفره ی غذا را پهن کردم ،من برای مادرم از خاطرات یک روزی که در مدرسه داشتم گفتم مادرم هم گفت: قالی ای که قولش را به مش رحمت داده بودم کمی بافته ام تا به شهر ببرد. به این فکر کردم که اگر مادرم قالی را تمام کند پول خیلی خوبی دستمان را می گیرد آن وقت پدر و برادرم مجبور نیستند ساعت های زیادی در دشت کارکنند
نویسنده :تمنا ❤️🫂☘
May 11