eitaa logo
🏴کیف الناس🏴
345 دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
7.5هزار ویدیو
143 فایل
«بسم الله القاصم الجبارین» «وَالْحَمْدُ لِلّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ» 💯کانالی متفاوت👌 😊 برای سرگرمی اسلامی ☺️ ارتباط با ادمین @amirmehrab56 آغاز فعالیت دوباره....۱۴۰۱/۰۷/۱۰
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ تلاوت روزانه قرآن کریم به نیت سلامتی وتعجیل در فرج مولایمان صفحه ۲۸٤
هدایت شده از ..
طرح بزرگ کمک به اعزام زائرین اربعین تا این لحظه ۶۹ تومن جمع آوری شده که حدود ۲۳ نفر تکمیل شده قرارمون بر این بود که ۵۰ نفر رو اعزام کنیم در غالب دو تا اتوبوس ۲۵ نفره تا شنبه برای طرح کمک به اعزام زائران اربعین کربلا مهلت هست
خواهش دارم برا زائر اباعبدالله الحسین علیه السلام کم نزارید که ده برابر بهتون برمیگرده چون دو دو تای امام حسین هیچ موقع چهارتا نیست بیشتر میشه
دوستان یه همت کنیم بسم الله با ذکر یارقیه سادات سلام الله علیها مجدد شماره کارت به جهت مشارکت
۶۰۳۷۹۹۸۱۴۴۵۱۰۳۴۳
روی شماره کارت بزنید و کپی کنید دوستان عزیز به جهت اطلاعات بیشتر به آیدی زیر پیام بدهید @mohajer218
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴کیف الناس🏴
#سالهای نوجوانی🧕🏻🥺 #قسمت هشتم احساس سوزش شدید در دستانم احساس می کردم بعد از چند دقیقه معلم وارد
نهم نوجوانی قرار دوستانه در یک روز سرد زمستانی☃️☔️ ساعت هفت صبح هوا خیلی سرد🥶 بود داشتم در خانه راه می رفتم منتظر بودم هوا کمی گرم شود تا با زهرا برف بازی کنیم ساعت نه قرار گذاشته بودیم دو ساعتی گذشت تا صدای در آمد از نوع در زدنش متوجه شدم زهرا هست فوری رفتم در باز کردم ،حدس من درست بود. مادرم تاکید کرد که برای برف بازی شال گردن🧣 بپوشم از کوچه های پر از برف گذشتیم و به دشتی رسیدیم که در تابستان پر از سبزه بود و اکنون پر از برف شده شده بود . تیوپ پلاستیکی را روی بلندی قرار دادیم و از بالا به سمت پایین سر خوردیم سرسره خیلی هیجانی بود من و زهرا در حال سر خوردن فریاد بلندی می کشیدیم به طوری که صدایمان دشت🌱 را پر کرده بود . چند ساعتی بازی کردیم خورشید که درست در وسط آسمان قرار گرفته بود هوا کمی گرم تر شده بود پس به خانه برگشتیم تا کمی در کار های خانه به مادرهایمان کمک کنیم. به خانه که رسیدم مادرم غذا🥣 را آماده کرده بود من هم سفره را پهن کردم و با مادرم مشغول غذا خوردن شدیم ، غذای گرم جانی تازه در بدن یخ🥶 کرده من ایجاد کرد. بعد از ناهار به کمک مادرم آمدم تا چند رج از قالی راببافم کلی با هم صحبت کردیم و از آرزوهایی که داشتیم می گفتیم. مادرم می گفت دوست دارد یک سفر کربلا برود چون تا به حال نرفته است من هم گفتم دوست دارم معلم شوم. نزدیک غروب 🌅از اتاق بیرون رفتم و لحظه ی غروب آفتاب را تماشا کردم چقدر دل انگیز است پاره های خورشید کم کم در حال خاموش شدن است بعد از نماز مغرب و عشا زیر کرسی رفتم و به امروز فکر می کردم از سرسره برفی تا نردبان آرزو های من و مادرم....... روز های سخت اسفند...❄️☃️ روز های اسفند ماه به سرعت می گذشت انگار عجله داشت زودتر خودش را به بهار🌸 برساند مردم روستا در تکاپوی سال نو🧡 بودند هر کسی در حد توان خانه را تمیز می کرد و بعد از یکسال حسابی غبار روبی می کردند اسفند از نیمه گذشته بود که من و مادرم شروع به خانه تکانی کردیم من بعد ظهر ها به آغل حیوانات می رفتم و آنجا را تمیز می کردم چند روزی زمان برد تا آغل کامل تمیز شود بعد از تمیز کردن آغل داخل اتاق رفتم مادرم را دیدم که مشغول سفید کردن اتاق تنور بود مادرم دو روزی بود که مشغول این کار بود چون باید تمام دیوار ها را تمیز می کرد کمی زمان می برد. بعد از سفید کردن دیوار ها قالی های اتاق را جمع کردیم و در حیاط به میله ای که دو طرفش بسته بود آویزان کردیم هر دو با چوب خاک هایشان را تکان دادیم. خیلی خسته شدیم داخل اتاق رفتم کف اتاق خالی بود برای این که روی زمین نشینم پارچه ها پهن کردم و با مادرم مشغول خوردن چای🫖 شدیم. روزها به همین روال می گذشت یک روز کمد پر از ظرف را خالی کردم و ظرف هایش را پاک کردم روزی دیگر وسایل اتاق را جابجا کردم هر طوری بود وسایل اضافه را از خانه بیرون ریختم اتاق آشپزخانه بیشتر از همه جا کار داشت چون باید وسایل را بیرون می آوردیم و مرتب در زیر اپن می چیدم . تمام این کار ها را بعد ظهر ها بعد از مدرسه و درس خواندن انجام می دادم چون نمی خواستم از درس های📚 مدرسه عقب بیفتم یک هفته ای به عید مانده بود تکاپوی مردم روستا بیشتر شد، پدر و برادرم از شهر برگشته بودند و کمی از بازار نخودچی ، کشمش و آجیل های مرسوم روستا و میوه شیرینی🧁 تهیه کرده بودند وقت سال تحویل روز شنبه ساعت شش صبح بود فقط دو روز دیگر وقت باقی مانده بود تا کارها راتمام کنیم بیشتر از قبل هر چهار نفر مشغول بودیم نویسنده :تمنا🌱☔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم دیده نشده از بازی شهید حججی با فرزندش 🌷انتشار به مناسبت سالگرد اسارت شهید ۳ صلوات جهت خشنودی ارواح طیبه ی همه شهدای سر از تن جدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷چرا در شهید حججی آرامش را دیدید؟ امروز سالروز اسارت شهید سرافراز محسن حججی الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج
1_1583032677.mp3
8.04M
شما درحال شنیدن صدای شهید محسن حججی هستید....❤️
enc_16425894270782311431578.mp3
4.4M
نماهنگ پناهم بده 🎙کربلایی حسین طاهری چهارشنبه های امام رضایی 🤲التماس دعا داریم از همه بزرگواران
4_6021692626011424885.mp3
3.85M
زائر الحسینه هرکی چشمش توی روضه تر شه:)💙🥲
حدود ۲ سال پیش خانه یحیی سنوار را در خان یونس با جنگنده بمباران کردند و تا ۲ روز با این خیال که سنوار را ترور کردند شادی میکردند بعد از ۲ روز سنوار رفت در محل خانه تخریب شده اش و روی مبل خانه اش عکس گرفت و فرستاد برای موساد
☑️رسانه پیوست نیست، بخشی از جنگ است. خبرنگاران و رسانه‌ای‌ها هم، سربازان و سرداران این میدان هستند. ♦️روز خبرنگار مبارک ـــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 به خونه برگردیم... هیچی خونه آدم نمیشه...!!!! ꧁꧂🏴꧁꧂🏴꧁꧂
🔹 چراغِ طلا روشن شد. 🔹 هادی ساروی اولین طلای ایران را به ارمغان آورد. تبریک می‌گوییم. دل ما را شاد کردید، خداوند دلتان رو شاد کند 🇮🇷 ـــــــــــــــ
📸 پرچم اباعبدالله الحسین (ع)، هدیه وزیر ورزش و جوانان بر گردن محمد هادی ساروی پس از کسب مدال طلای المپیک #المپیک_پاریس ـــــــــــــــــــ
گفتند : عطا نمی شود . . . اما شد بخشیده خطا نمی شود . . . اما شد ؛ گفتند به این "حسین حسین" گفتن ها درد تو دوا نمی شود . . . اما شد ' شبتون حسینی💚🌙
  🪴 « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » 🌼 اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم 📆پنجشنبـــــہ ......۱٤۰۳/۰۵/۱۸ 📎 @keyfonas 🏴 🏴 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر گریه‌ این دختر ۳ ساله جانسوزه یک کلمه گفت اما یه مقتل روضه داره کشــــــــــــــــــتنــــــــــــــــــش 😭 نشر بدید تا دنیا ببینه ما از کودکی 💔دلـــــــــــــــداده حسیـــــــنیـــــم💔 ꧁꧂🏴꧁꧂🏴꧁꧂