اعتراف خلیفه دوم عُمر بر غصب حق امیرالمومنین(ع)
#استناد_منابع_اهل_سنت
طبري و إبن اثير نقل مي كنند كه روزي عمر به ابن عباس گفت:
✅آيا فهميدي كه چرا #قريش نگذاشتند خلافت به شما برسد و علي خلافت را تصدي كند.
إبن عباس گفت اگر من ندانم شما من را آگاه كنيد.
چون ما #كراهت داشتيم نبوت و خلافت هر دو در خانواده هاشم باشد.
✅عبارت دیگر در تاريخ طبري، جلد 2، صفحه 457 و انساب الاشراف بلاذري، جلد 5، صفحه 16 كه مي گويد:
چون نبوت در درون ما(قریش) بوده است شايسته براي خلافتيم و از آن طرف در اينجا مي گويد چون نبوت داخل در بني هاشم بود، ما قريش نخواستيم نبوت و خلافت در يك جا جمع شود.
✅جالب اين كه جناب عمر مي گويد:
تا اين كه شما بني هاشم به مردم #فخر بفروشيد و به مردم بگوئيد هم نبوت در ما بوده و هم خلافت.
آقاي إبن عباس مي گويد گفتم آيا اجازه مي دهيد من حرف بزنم ناراحت نمي شوي گفت نه سخن بگو شما كه اين را مي گوئيد قرآن در سوره محمد، آيه 9 در مورد قريش مي فرمايد:
آنان نبوت پيامبر را #كراهت دانستند از نزول قرآن كراهت داشتند.
@keyfonas
آیا مسلمانان، در #سقیفه بر خلافت ابوبکر اجماع و اتحاد نظر داشتند؟
#استناد_منابع_اهل_سنت
در رابطه با سئوال مي توان به تاريخ طبري، جلد 2، صفحه 456 و عقد الفريد، جلد 3، صفحه 62و السيره الحلبية، جلد 3، صفحه 482 مراجعه كرده و اين موارد اختلافات را در سقيفه ببينید.
واقعا دردآور است؛ يعني نام اين شورا و گفتگو را هر چيزي مي توان گذاشت جز گفتگوي دوستانه يا شوراي خبرگان و ريش سفيدان یا اهل حل عقد.
عبارت طبري را ببينيد طبري كه مورد تاييد همه أهل سنت است حتي خود إبن تيميه، نقل مي كند از عبدالله إبن عبد الرحمن:
بعد از آن #گفتگوهاي كه شد آمدند با ابوبكر بيعت كنند در اين حال سعدبن عباده را در زير دست و پا #له كردند
يكي از ياران سعد گفت مواظب باشيد سعد زير دست پا له نشود عمر گفت سعد بن عباده را بكشيد خدا #مرگش دهد.
عمر بالاي سر سعد #رئيس انصار ايستاد وگفت من ميخواستم طوري به تو #لگد بزنم كه تمام اعضاي بدنت متلاشي و له شود.
سعد بن عباده با #مريضي كه داشت ريش عمر را گرفت وكشيد عمر گفت:
سعد گفت اگر يك مو از ريشم كنده شود يك دندان #سالم در دهانت باقي نمي گذارم.
عمر آرام باش امروز جاي تندي نيست
بعد سعد مي گويد:
قسم به خداي عالم اگر چنانچه نيرو داشتم يك #لحظه نمي گذارم در مدينه بماني و تورا به همان مكاني كه در آن زاده شدي و آنجا دنباله رو بودي و كسي به تو اهميت نمي داد تبعيد مي كردم.
و بعد گفت من را ببريد به منزلم و بعد ابابكر فرستاد براي #بيعت گرفتن از او سعد گفت به خداي عالم حاضرم تمام تيرهايي كه در كمان دارم را حاضر كنم به كمان گذارم و با شما مي جنگم و با شمشيرم در برابر شما #قيام كنم.
✅ اما آن قضاياي #ترور و كشتن مخالفين و همين سعد بحث ديگري است كه بعدا بحث مي شود.
📚إبن أبي الحديد در شرح نهج البلاغه، جلد 20، صفحه 21، إبن عقيل در نصايح الكافية، صفحه 172 به اين مطالب صراحت دارند كه عمر برگشت و گفت:
سعد را بكشيد كه او #منافق است.
خيلي در آور است كه جناب عمر در آنجا يك صحابي جليل القدر را منافق خطاب مي كند. آيا اين اهانت نيست.
@Keyfonas