eitaa logo
کیف الناس 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷
364 دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
9.2هزار ویدیو
154 فایل
«بسم الله القاصم الجبارین» «وَالْحَمْدُ لِلّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ» 💯کانالی متفاوت👌 😊 برای سرگرمی اسلامی ☺️ ارتباط با ادمین @amirmehrab56 آغاز فعالیت دوباره....۱۴۰۱/۰۷/۱۰
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 چهارم محرم 📜 🔰 در آستانۀ خیمه، نگاه به آسمان پُرستاره داشت ••• + زینب گفت: "ابوالفضل، کجا سیر میکنی؟ فقط جسم ات اینجاست." - عباس گفت: "حال غریبی دارم." + گفت: "به خواهرت نمی گویی؟" 💠عباس به وجد آمد و با اشتیاق رو به او شد، تا ضمیر خود را عرضه کند.💠 - گفت: "چند شبی است احساس می‌کنم محیط اطرافمان وسیعتر شده. آنانی که دل به کوفه بسته بودند، با خبر شهادت مسلم بن عقیل رفتند، و آنانی که به امید ظفر آمده بودند،با ورود به کربلا ترکمان کردند. اکنون، ما مانده ایم و عاشقان مولایمان. گویی کسان بیشماری از دل آسمان، از زمانهای دور و نزدیک سرک می‌کشند،و اظهار وفاداری خالصانه خود را به مولایمان ابراز می کنند." 🔸لحظه ای سکوت کرد و نگاه اش به زینب خیره ماند.🔸 - گفت: "بانوی من، حال چنین کسی چگونه است؟" ••• زینب تبسمی کرد و بر پیشانی برادر بوسه زد ••• + گفت: "به تو غبطه میخورم عباس." 🔵عباس، با لبخندی پُر مِهر، دست او را بوسید. - عباس گفت: "غبطه به حال من؟ شما که از مکه تا کربلا، هم نشین مادرتان فاطمه اید؟!" ● ۵ روز تا #تاسوعا ● ● ۶ روز تا #عاشورا ● #روایت_کاروان_عشق #روزشمار_محرم #مجتبی_فرآورده
📜 ششم محرم 📜 🔰 روز از پس روز گذشته بود و هر روز، سربازان جهل و تعصب و فریب و طغیان،به گسیل آمده بودند تا عِدۀ خود را به هزاران رسانند و نسل آل محمّد را ریشه کن کنند ••• ••• و او مانده بود، با هفتاد دو همراه. هفتاد دو همدم. هفتاد دو یاور ••• 🔰 بلبل خرما در آسمان می چرخید و آواز تنهایی می سرود ••• ••• قافله سالار از خیمه برون شد ••• 🔰 پرنده پرواز کنان، سوی او پَرکشید و بر ریسمان خیمه نشست ••• 🔹قافله سالار نگاهی به پرنده کرد و تبسم نمود،🔹 ••• اسلم بن عمرو را صدا زد ••• + گفت: "می خواهم نامه بنویسم." 🔸اسلم رفت، و با قلم و تکه ای از پوست آهو آمد و در کنار قافله سالار نشست.🔸 ••• او گفت و اسلم بن عمرو نوشت ••• + گفت: 💠"بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحیم. مِنَ الحُسینِ بنِ عَلیِّ الی مُحَمّدِ بنِ عَلیِّ. اَمّا بَعد، فَکانَّ الدُّنیا لَمْ تَکُنْ وَ کانَّ الْآخِرَهَ لَمْ تَزَلْ وَ السَّلام."💠 🔰"به نام خدای بخشنده مهربان از حسین بن علی، به محمد بن علی امّا بعد، گویی دنیایی وجود نداشته، همانگونه که آخرت همیشگی است. والسلام."🔰 ● ۳ روز تا #تاسوعا ● ● ۴ روز تا #عاشورا ● #روایت_کاروان_عشق #روزشمار_محرم #مجتبی_فرآورده
📜 هفتم محرم 📜 🔰اشراف، سربازان را به کنار فرات گماردند و بتاخت سوی خیمه گاه آمدند. به خیمه گاه که رسیدند، اسب گرداندند و عمرو بن حجاج فریاد کرد ••• - گفت: "از امروز آب بی آب!" _ شبث بن ربعی گفت: "راهی پیش رو ندارید جز بیعت با یزید." × و ابن اشعث گفت: "به دستور ابن زیاد آب را برویتان بستیم شاید سر عقل بیایید." 🔹کاروانیان با شمشیرهای آخته، برابر آنان به صف شدند.🔹 + مسلم بن عوسجه گفت: "کجا رفت آن الفاظ پُرفریب، سرسبزی باغها و رسیدن میوه ها و جوشیدن چشمه ها؟" - عمرو بن حجاج جواب داد: "داستان از این حرفها گذشته، فکری به حال خودتان کنید." ^ عابس گفت: "اشراف کوفه، مگر شما نبودید که نامه نوشتید و فرزند پیامبر را سوی خود خواندید؟ قحط آب است یا قحط معرفت؟ " _ شبث بن ربعی گفت: "حرف تنها که قیمت ندارد." # حبیب بر آنان نهیب زد: "فریب شیطان را نخورید، مگر شما چند سال دیگر زنده میمانید؟" × ابن اشعث گفت: "ما با حسین سر جنگ داریم مگر آنکه با یزید بیعت کند." ~ بُریر گفت: "سرنوشتتان را به باطل گره نزنید. پدرانتان هم بیعت شکنی کردند که سالها درمانده شدند.شما به پدرانتان اقتدا نکنید." 🔸عباس، سواره از بلندای تپه قد کشید و با لحظه ای تامل، از تپه سرازیر شد.🔸 ••• شبث بن ربعی سر اسب گرداند و رو به دیگران کرد ••• _ گفت: "برویم." 🔴اشراف سوی اردوگاه تاختند و زهیر قدمی پیش گذاشت. ¤ و فریاد زد: "حق این سوی میدان است." ¤ و سپس آرام با خود گفت: "چرا این را نمی فهمید!" ● ۲ روز تا #تاسوعا ● ● ۳ روز تا #عاشورا ● #روایت_کاروان_عشق #روزشمار_محرم #مجتبی_فرآورده
📜 هشتم محرم 📜 🔰 پرنده بر شاخسار نخل نشسته بود و حُزن آلود می خواند. و قافله سالار، در روز نشسته بود به اندیشۀ نابودی شب. به تک نخل بلند تکیه داده بود و سکینه، محو تماشای او ••• 🔰 مردان کاروان، اندک اندک آمدند و گِرد او حلقه زدند ••• ••• و او ساکت نشسته بود ••• + حبیب گفت: "مشتاق کلام شماییم یابن رسول الله." - بُریر گفت: "کلامی بگویید یابن فاطمه." ••• قافله سالار نگاهی به یاران کرد ••• * گفت: "آنانی را که دوستشان ‌دارم همه رفته‌اند. جدّم، پدرم، مادرم فاطمه، برادرم. و من مانده‌ام میان کسانی که هرگاه کینه سینه‌ها فرو می‌نشیند و خاموش می‌شود، پیوسته آن را شعله‌ور می‌سازند. خدا گواه است و قرآن گویای این حقیقت، کسانی که مقابلمان صف کشیده اند سلطه‌ای بر من ندارند." * "اگر چه روزگار می‌چرخد و مصائب و ناگواریها را بر ما فرود می‌آورد، ولی من با خوار زیستن و خوار مردن هر دو بیگانه‌ام." * "عزیزان من، آماده شوید که کوچ شتابانمان نزدیک است، جان من برای شهادت شتاب گرفته است و برای مرگی زیبا لحظه‌شماری میکند." 🔻سکینه در آغوش فاطمه بغض ‌ترکاند و هر دو با هم گریستند.🔺 ••• همهمه‌ای آرام میان یاران در گرفت ••• 🔵و لحظاتی به سکوت گذشت.🔵 🔹به صدای جُون، که به شادی فریاد می زد، یاران به خود آمدند.🔹 ~ گفت: "عباس از فرات آمد. عباس و علی اکبر آمدند. با مشکهای پُر آب!" ● ۱ روز تا #تاسوعا ● ● ۲ روز تا #عاشورا ● #روایت_کاروان_عشق #روزشمار_محرم #مجتبی_فرآورده
1.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴🚩 طنین #لبیک_یا_حسین در #ترکیه تجمع بزرگ #عزاداری حسینی، #استانبول #امام_حسین #ماه_محرم #عزا #تاسوعا #سوگواری #هیئت #کربلا #مداحی #منوتو #بی_بی_سی #شیعه #تاسوعا #عاشورا #حب_الحسین_یجمعنا #shia #Turkey #İstanbul #islam #muslim #ashura #imamhussain
 « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم پنجشنبـــہ .....۱٤۰۲/۰۵/۰۵ 🏴 🏴 🏴
دستش که به آب خورد یاد وصیت پدرش افتاد "کنارش بمان" مظلوم تر از او نیست چنان سراسیمه بازگشت که دست هایش را جا گذاشت 💔
5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اَلسَّلَامُ‌عَلَیکَ‌یَا‌قَمر‌‌بنی‌هاشم‌علیه‌السلام 🔹وصیت اميرالمؤمنين علیه السلام هنگام شهادت به حضرت عباس سلام الله علیه اشک چشمتون جاری شد برای فرجِ صاحب عزا دعا کنید. ꧁꧂🏴꧁꧂🏴꧁꧂
پیغام علقمه به نجف برد جبرئیل ام البنین بگو پسری داشتی چه شد؟ 🥀
💢همچون عمویش ابالفضل بی دست ▪️قبل خواب دیده بود : یک دست پسرش از تنش جدا شد ، دست دیگر به پوست آویزونه.وقتی پیکرش را از سوریه آوردند خواب مادر خوب تعبیر شد روح الله روز بشهادت رسید و دستش از پیکرش جدا شده بود .... ꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
17.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴🌾🍃🏴🌾🍃🏴🌾🍃🏴 کلیپ بسیار عالی سقا رشادت‌های حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام 🥀 در کربلا