📢روایت #تفحصِ_شهید در شب اول محرم
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🔹سال۹۱ مقابل دریاچه نمک در فاو عراق مشغول تفحص شهدا بودیم،روز آخر ذی الحجه بود وقرارشد به منظور ورود به ماه محرم با توسل به حضرت سیدالشهداء علیه السلام ،مشغول کار بشیم.
🔹همان ساعت اولیه و درحین کار پرچم کوچک و سه گوش یا ثارالله از زیر خاک نمایان شد و بعد از آن پیکر مطهر شهیدی . به دنبال مدارک و پلاک شهید می گشتیم که دیدیم زیر لباس نظامی پیراهن مشکی پوشیده بود.
🔹بعداً که هویت شهید مشخص شد گفتند: شهید موذن ومداح بوده است (شهید حسن درستی اهل مازندران)آن سال گروه با این شهید بزرگوار به پیشواز محرم رفتند.
راوی :حسین عشقی
#تفحص_شهدا
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
@keyfonas
📌 ماجرای تفحص بند انگشت و انگشتر در فکه
🔹️ مدتی بود که در میدان مین فکه، منطقه عملیاتی "والفجر یک" در حال تفحص بودیم اما از پیکر شهدا هیچ اثری نبود.
◇ عصر عاشورای سال ۱۳۷۳ یا ۷۴ بود. پکر بودم و به سمت ارتفاع ۱۱۲ همین طور راه می رفتم و به شهدا التماس می کردم که خودی نشان دهند.
◇ ناگهان در خاکهای اطراف چیزی سرخ رنگ
نظرم را جلب کرد. توجه که کردم به انگشتر می مانست ....
◇ جلوتر که رفتم دیدم یک انگشتر است. دست بردم برش دارم که با کمال تعجب دیدم یک بند انگشت هم بدان متصل است.
◇ خاک های اطرافش را کندم . بچه ها را صدا کردم. علی آقا محمود وند و بقیه هم آمدند.
◇ یک استخوان لگن، یک کلاه خود آهنی و یک جیب خشاب پیدا کردیم.
◇ بچه ها یکی یکی می نشستند و بغض شان می ترکید. این انگشت و انگشتر پلی زده بود
◇ با امام حسین (ع) در عصر عاشورا
روضه ای بر پا شد ...
📚 راوی: مرتضی شادکام
کتاب تفحص، نوشته حمید داود آبادی،
ناشر: صیام، صفحه ۲۳-۲۲٫
#تفحص_شهید
#السلام_علیک_یااباعبدالله