#مدافعان_عشق💞
#شهید_ابراهیم_هادے 🕊🌹🕊
از بزرگان محل و مسجد ماست. ڪنارش نشستم و گفتم از #ابراهیم برایم بگو. سڪوت ڪرد. چشمانش خیس شد و گفت: جوان بودم. محیط فاسد قبل از انقلاب. مےخواستم ڪار را رها ڪنم. میخواستم به دنبال هرزگے بروم و...
آن روز سرڪار نرفتم. #ابراهیم هم سر ڪار نرفت. چون تا ظهر با من در خیابان راه رفت و حرف زد تا مرا هدایت ڪند. صاحب ڪار من ڪه از بستگانم بود، دنبالم آمده بود. یڪباره مرا دید. جلو آمد و یڪ ڪشیده محڪم در صورت #ابراهیم زد!
فڪر ڪرده بود او باعث گمراهے من است! اما
#ابراهیم ... براے خدا صبر ڪرد. صبر ڪرد تا توانست مرا آدم ڪند. مرد صورتش خیس خیس شده بود و با سڪوتش این آیه را فریاد مے زد:
وَلِرَبِّڪَ فَاصْبِرْ
و بخاطر پروردگارت صبر ڪن (مدثر/7)
📚خداےخوب ابراهیم