🙏دعایم در قنوتـم چند روزے شد همیـن😔 🙌طلـب ڪن جمع نوڪـران را به روز اربعیـن💔 ❣اللھم الرزقـنا زيارة الاربـعين❣ @keyfonas

☘رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) : 👥 كسی كه برای كمك به برادر خود و سود رساندن به او اقدام كند، پاداش مجاهدان در راه خدا به او داده خواهد شد. 📚ثواب الاعمال، ص ۳۴۰ @keyfonas

🎧 #زمینه بسیار زیبا 🎼 هر جا که میرم، حرف حرمه 🎤 #حاج_میثم_مطیعی 🌙 #ویژه_اربعین 🔹رسانه جامع مداحی 🌹🌹🌟🌹🌹🌟🌹🌹

رسول خداسه بار فرمودند: خداوندا! به جانشینانم رحم کن گفته شد:رسول خدا جانشینان چه کسانی هستند... گفت:آنان که حدیث و سنت مرا تبلیغ میکنند و آن هارا به امت من می آموزند. @keyfonas

بهداشت وسلامتی 🔬 💊 💉 🌡 @keyfonas

⚛ #رایحه_نعناع 🔘✍از این عطر بهنگام هجوم فکر و طوفان ذهنی استفاده کنید. ✳️بوی نعناع تند تقویت کننده ذهن تقویت کننده انرژی افزایش دهنده تمرکز است @keyfonas

✅دمنوش لاغری و چربی سوزی دمنوش آلوئه ورا و چای سبز و عسل کاهش وزن، حفظ شادابی پوست، حفظ فرم صورت حین کاهش وزن @keyfonas

🔴فوائد ريختن شكر روى زخم: 🔺بهبودوترمیم سریع‌تر زخم 🔺خشک کردن زخم 🔺کمک به تولیدبافت جدید پوست 🔺محيط را براى رشدباكترى‌ها و آلودگى هانامناسب میسازد @keyfonas

#خوشا_به_حال_ابراهيم_و_ابراهيم_ها 🌷ابراهیم را دیدم؛ خیلی ناراحت بود. پرسیدم چیزی شده؟ گفت: دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی؛ هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشاالله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقی ها تیراندازى کردند ما مجبور شدیم؛ برگردیم. تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن همرزمش بوده…. 🌷....هوا که تاریک شد؛ ابراهیم حرکت کرد و نیمه های شب برگشت؛ آن هم خوشحال و سرحال!! مرتب داد می زد: امدادگر، امدادگر، سریع بیا، ماشاالله زنده است! بچه ها خوشحال شدند. مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب. ولی ابراهیم گوشه ای نشست و رفت توی فكر....! 🌷رفتم پیش ابراهیم گفتم: چرا توی فکری؟! با مکث گفت: ماشالله وسط میدان مین افتاد؛ آن هم نزدیک سنگر عراقی ها. اما وقتی رفتم آنجا نبود! کمی عقب تر پیدایش کردم و در مکانی امن!!! 🌷....بعدها ماشاالله ماجرا را اینگونه توضیح داد: خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم. عراقی ها هم مطمئن بودند؛ زنده نیستم. حال عجیبی داشتم. زیر لب فقط می گفتم: یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی. هوا تاریک شده بود؛ جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم. 🌷....مرا به آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد و مرا به نقطه ای امن رساند. من دردی احساس نمى كردم. آن آقا کلی با من صحبت کرد. بعد فرمودند: کسی مى آيد و شما را نجات می دهد. او دوست ماست! لحظاتی بعد ابراهیم آمد. با همان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم. 🌷....آن جمال نورانی، ابراهیم را دوست خودش معرفی کرد. خوشا به حالش…. 📚 کتاب سلام بر ابراهیم، صفحه ١١٧ و ١١٨ #شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات @keyfonas