eitaa logo
کانون فرهنگی مسجد جامع کهریزسنگ
625 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
45 فایل
«اطلاع رسانی برنامه های فرهنگی مسجد جامع کهریزسنگ» ✅ مسابقات و برنامه های مناسبتی ✅ صدها محتوای مفید و کاربردی همسایه ها: @mjcomputer @partizanistudio 📬ارتباط با ما: @mesagh110eb سایت مسجد: http://mjkahrizsang.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸چرا کسانی که در آخر الزمان زندگی می‌کنند رزق و روزیشان تنگ است؟ 🔹مردی به خدمت امام صادق (ع) آمد و گفت: من مرتکب گناهی شده ام. امام صادق(ع) فرمودند: خدا می‌بخشد. ️آن شخص عرضه داشت: گناهی که مرتکب شده‌ام خیلی بزرگ است. حضرت فرمودند: اگر به اندازه‌ی کوه هم باشد خدا می‌بخشد آن شخص عرضه داشت: گناهی که مرتکب شده‌ام خیلی بزرگتر است. ️حضرت فرمودند: مگر چه گناهی مرتکب شده‌ای؟ و آن شخص به شرح ماجرا پرداخت. پس از اتمام سخن امام صادق(ع) رو به آن مرد کرد و فرمودند: خدا می‌بخشد، من ترسیدم که نماز صبح را قضا کرده باشی. از حضرت پرسیدند که چرا کسانی که در آخر زمان زندگی می‌کنند رزق و روزیشان تنگ است؟ فرمودند: به این دلیل که غالباً نمازهایشان قضا است. 📚کتاب رزق و روزی از دیدگاه قرآن و حدیث کانون فرهنگی امام زمان (عج) مسجدجامع کهریزسنگ telegram.me/kfemamzamani تلگرام eitaa.com/kfemamzamani ایتا sapp.ir/kfemamzamani سروش
روزی رسول خدا (ص) با یارانش نشسته بود که جوانی نیرومند از کنار آنان گذشت. یکی پرسید: در این وقت صبح به کجا میروی؟ گفت: به مغازه‌ام در بازار. همنشین پیامبر (ص) گفت: اگر در این صبح دم برای عبادت خدا بر می‌خاستی، بهتر بود. پیامبر (ص) فرمود: اینگونه نیست! کسی که برای تأمین معاش خود و خانواده‌اش به بازار می‌رود، گویی در راه خدا قدم بر میدارد. کیمیای سعادت ج۱، ص۳۲۵ کانون فرهنگی امام زمان (عج) مسجدجامع کهریزسنگ telegram.me/kfemamzamani تلگرام eitaa.com/kfemamzamani ایتا sapp.ir/kfemamzamani سروش
*🏻 من دیگ نخریدم 👌آورده اند یکی از علما که شیعه بود و انتظار امام زمان رو میکشید ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود تا امام زمان را زیارت کند ۰۰۰ تمام روزها روزه بود ۰۰۰ در حال اعتکاف ۰۰۰ از خلق الله بریده بود...!!! صبح به صیام و شب به قیام ۰۰۰ زاری و تضرع به حضرت حجت۰۰۰ *شب ۳۶ ندایی در خود شنید که می گفت :* فلانی ساعت ۶ بعد از ظهر بازار مسگران در دکان فلان مسگر عالم می گفت: از ساعت ۵ در بازار مسگران حاضر شدم در کوچه های بازار از پی دکان فلان می گشتم ۰ گمشده خویش را در آنجا زیارت کنم... پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می داد... قصد فروش آنرا داشت به هر مسگری نشان می داد ؛ وزن می کرد و می گفت : به ۴ ریال و ۲۰ شاهی پیرزن می گفت : نمیشه ۶ ریال بخرید ؟ مسگران می گفتند : خیر مادر برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد 🍀پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید همه همین قیمت را می دادند پیرزن می گفت : نمیشه ۶ ریال بخرید ؟ تا به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود مسگر به کار خود مشغول بود پیرزن گفت : این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال می فروشم ؛ خرید دارید ؟ مسگر پرسید چرا به ۶ ریال ؟ 🍀پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت : پسری مریض دارم ؛ دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود ✨مسگر پیر ؛ دیگ را گرفت و گفت : این دیگ سالم و بسیار قیمتی است ۰ حیف است بفروشی ۰ امّا اگر اصرار داری بفروشی من آنرا به ۲۵ ریال میخرم!!! پیر زن گفت: عمو مرا مسخره می کنی ؟! مسگر گفت : ابدا" دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت پیرزن که شدیدا" متعجب شده بود ؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد عالم می گوید : من که ناظر ماجرا بودم و وقت ملاقات را فراموشم شده بود در دکان مسگر خزیدم و گفتم : عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی ؟! اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند آنگاه تو به ۲۵ ریال می خری ؟! مسگر پیر گفت *من دیگ نخریدم* من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد *من دیگ نخریدم* 🌹عالم می گفت: از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که...‌ شخصی با صدای بلند صدایم زد و گفت: *فلانی ؛ کسی با چله گرفتن به زیارت ما نخواهد آمد ۰۰۰!!!* *دست افتاده ای را بگیر و بلند کن ما به زیارت تو خواهیم آمد ۰۰۰!!!! ❤️🌹* اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ قنـ🍭ــد و پــــــند      🌸͜͡❥ [ble.ir/join/MDRmMDFhOT]•♥️⃟🌙*