فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸شروع هفته تون عالی
🍃دراولین روز
🌸هفته بهترین هارا
🍃براتون آرزومندم
🌸الهی
🍃یک هفته خیر و برکت
🌸یک هفته موفقیت و
🍃یک هفته پراز
🌸دلخوشی نصیبتون بشه
🔴گیف مذهبی
https://eitaa.com/kgifemazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸اول هفته تون عالی
🤍خدایا
🌸درشروع هفته بهترین ها
🤍را هدیه دوستانم کن
🌸بهترین هفته
🤍بهترین موفقیت ها
🌸بهترین لحظه ها
🤍بهترین کسب و کار
🌸بهترین پیشرفت ها
🤍و بهترین زندگی را
🌸روزتون زیبا و در پناه خدا
🔴گیف مذهبی
https://eitaa.com/kgifemazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤍ظهر قشنگتون
💜آکنده از شادیهای بی پایان
🤍عمرتون جاویدان
💜امیدوارم در این ظهر زیبا
🤍خونه دلتون خنک
💜و کاسه عشقتون لبریز باشه
🤍ظهرتون بخیر
🔴گیف مذهبی
https://eitaa.com/kgifemazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤اشڪهایت قاتل زهراست پاکش ڪن علی
🤍فڪربغض مجتبی وقلب چاکش ڪن علی
🖤جان نثارت از توداردخواهشی سردار عشق
🤍نیمہ شب دورازنگاه شهرخاکش ڪن علی
🖤ایام سوگواری بی بی دوعالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت🖤
🔴گیف مذهبی
https://eitaa.com/kgifemazhabi
4_5970075786357511674.mp3
17.07M
🔳شب اول مراسم ایام فاطمیه
▪️منزل حاج کلامی زنجانی
▪️یکشنبه ٢٨ آبان ١۴٠٢
🎤نوای دلنشین استاد حاج مصطفی خورسندی
🔴گیف مذهبی
https://eitaa.com/kgifemazhabi
18.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳#استوری
🔳ایام فاطمیه
🔴گیف مذهبی
https://eitaa.com/kgifemazhabi
💢مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ سالهاش در قطار نشسته بود در حالی که مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند قطار شروع به حرکت کرد
به محض شروع حرکت قطار پسر ٢۵ ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس میکرد فریاد زد پدر نگاه کن درختها حرکت میکنن مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد
کنار مرد جوان زوج جوانی نشسته بودند که حرفهای پدر و پسر را میشنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک کودک ۵ ساله رفتار میکرد متعجب شده بودند
ناگهان پسر جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاه کن دریاچه حیوانات و ابرها با قطار حرکت میکنند
زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه میکردند
باران شروع شد قطراتی از باران روی دست پسر جوان چکید
او با لذت آن را لمس کرد و چشمهایش را بست و دوباره فریاد زد پدر نگاه کن باران میبارد آب باران روی من چکید
زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمیکنید
مرد مسن در پاسخ گفت ما همین الان از بیمارستان بر میگردیم امروز پسر من برای اولین بار در زندگی میتواند ببیند
📕داستانهای کوتاه
🔴گیف مذهبی
https://eitaa.com/kgifemazhabi