آدم های صبور یه خصوصیت عجیب دارن
بی نهایت لبخند می زنند
این لبخند شاید تو نگاه اول حس گذشت بده
اینکه هر زخمی زدی هر چیزی که گفتی فدای سرت من فراموش می کنم
ولی آدم های صبور هیچوقت هیچ چیزی رو فراموش نمی کنن زخمارو می شمارن حرفارو مرور می کنن و همچنان لبخند می زنن
یه روز که صبوری دیگه جواب نداد
با همون لبخند تو یه چشم بهم زدن برای همیشه فراموشت می کنن انگار که هیچوقت تو زندگیشون نبودی
آدم های صبور تا یه جایی میگن فدای سرت
#حسین_حائریان
🔴 گیف مذهبی
https://eitaa.com/kgifemazhabi
آدم های صبور یه خصوصیت عجیب دارن
بی نهایت لبخند می زنند
این لبخند شاید تو نگاه اول حس گذشت بده
اینکه هر زخمی زدی هر چیزی که گفتی فدای سرت من فراموش می کنم
ولی آدم های صبور هیچوقت هیچ چیزی رو فراموش نمی کنن زخمارو می شمارن حرفارو مرور می کنن و همچنان لبخند می زنن
یه روز که صبوری دیگه جواب نداد
با همون لبخند تو یه چشم بهم زدن برای همیشه فراموشت می کنن انگار که هیچوقت تو زندگیشون نبودی
آدم های صبور تا یه جایی میگن فدای سرت
#حسین_حائریان
🔴 گیف مذهبی
https://eitaa.com/kgifemazhabi
آدم های صبور یه خصوصیت عجیب دارن
بی نهایت لبخند می زنند
این لبخند شاید تو نگاه اول حس گذشت بده
اینکه هر زخمی زدی هر چیزی که گفتی فدای سرت من فراموش می کنم
ولی آدم های صبور هیچوقت هیچ چیزی رو فراموش نمی کنن زخمارو می شمارن حرفارو مرور می کنن و همچنان لبخند می زنن
یه روز که صبوری دیگه جواب نداد
با همون لبخند تو یه چشم بهم زدن برای همیشه فراموشت می کنن انگار که هیچوقت تو زندگیشون نبودی
آدم های صبور تا یه جایی میگن فدای سرت
#حسین_حائریان
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
🔴کانال گیف مذهبی
🔴ایتا
https://eitaa.com/kgifemazhabi
🔴تلگرام
https://t.me/gifemazhabi
با ما همراه باشید✅
🔘 داستان کوتاه
از چیزی که برای توست خوب مراقبت کن
هنوز صدایش در گوشم هست
مادربزرگم را میگویم
آن روزها هنوز مدرسه نمی رفتم
پول هایم را جمع کرده بودم برای خریدن یک توپ چهل تیکه ی واقعی
چند ماه طول کشیده بود تا پول هایم جمع شود
پول هایم را گرفتم دستم و به سمت مغازه رفتم
تمام مسیر را در فکر لذت رسیدن به آن توپ بودم
آنقدر غرق رویا بودم که متوجه افتادن پول هایم نشدم
وای که چقدر سخت بود قبول کردن این حقیقت
حقیقتی که می گفت پول هایت گمشده آرزو هایت پریده
تمام مسیر را برگشتم
وجب به وجب را با بغض نگاه کردم
نبود که نبود
انگار کسی قبل از من پول ها را برداشته بود
پول هایی که برای من بودند حالا دست نفر دیگری بود
دوس داشتم تا سر حد مرگ گریه کنم ولی فقط بغض داشتم
چند بار مسیر را رفتم و برگشتم
از هر که رد می شد سراغ پول هایم را می گرفتم ولی خبری نبود که نبود
مثل یک ماتادور زخمی و خسته به خانه برگشتم
بغضم ترکید
مادر گفت فدای سرت
پدر پول داد و گفت با هم می رویم توپ را می خریم
ولی مادربزرگ گفت از چیزی که برای توست خوب مراقبت کن
از آن شب سال های زیادی می گذرد
هر شب وقتی همه خوابند من گذشته ام را قدم می زنم
وجب به وجب میگردم تا کسانی را که گم کرده ام پیدا کنم
تا بگویم شما برای من هستید
بگویم من برای داشتن شما سختی کشیده ام
من فقط لحظه ای شما را گم کردم
اما وقتی گذشته ام را قدم میزنم آن ها را پیدا نمی کنم
انگار کسی قبل از رسیدن من آن ها را برای خود برداشته
کاش پدرم آن توپ را برایم نمی خرید
نمی خرید تا می فهمیدم اگر از دست بدهی دیگر به دست
نمی آوری
هر شب صدای مادر بزرگم در گوشم هست از چیزی که برای توست خوب مراقبت کن
#حسین_حائریان
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
🔴کانال گیف مذهبی
🔴ایتا
https://eitaa.com/kgifemazhabi
🔴تلگرام
https://t.me/gifemazhabi
با ما همراه باشید✅
💢داستان کوتاه
💢چشمات رو ببند تا نگفتم باز نکن
این شگرد مادربزرگ بود ... همیشه وقتی
می خواست بیاد خونمون برای همه هدیه می آورد ...وقتی می رسید دل تو دلم نبود که چمدونش رو باز کنه و منو صدا کنه ... صدام می کرد و میگفت چشمات رو ببند تا نگفتم باز نکن ...
چشمام رو می بستم و به همه چیزهایی که دوست داشتم فکر می کردم ... خیلی ثانیه های عجیبی بود ... اما همیشه یه مشکلی وجود داشت ... مادربزرگ سلیقه ی من رو بلد نبود ... برای همین هیچوقت اون هدیه چیزی نبود که تو ذهنم تصور می کردم ...
ولی من می دونستم مادربزرگ چقدر دوسم داره .. می دونستم چقدر ذوق داشته برای اینکه خوشحالم کنه ... برای همین وقتی هدیه م رو باز می کردم می پریدم بغلش و خودم رو خوشحال ترین بچه ی دنیا نشون می دادم ...
اما اون خوشحالی فقط ظاهر قضیه بود ... تو خلوتم ناراحت بودم ... مادربزرگ هم می دونست که نتونسته من رو از ته دل خوشحال کنه ولی همیشه تلاشش رو میکرد تا خوشحالم کنه با اینکه هیچوقت موفق نشد...
از اون روزها سالها می گذره... حالا دلم لک زده برای اینکه احساس کنم کسی برای خوشحالیم تلاش می کنه ... حتی اگه هیچ وقت موفق نشه
#حسین_حائریان
🔴گیف مذهبی
https://eitaa.com/kgifemazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢ظرفیت افراد
پنهان ترین ویژگی اخلاقی آدمیزاد #ظرفیت هست ظرفیت آدم ها به مرور زمان مشخص میشه وقتی صبر نداشته باشی برای شناخت آدم ها، تو اندازه ی ظرفیتشون اشتباه می کنی.
اون وقت به کسی که فقط ظرفیت نگاه داره، لبخند می زنی. اون وقت به کسی که فقط ظرفیت ترحم داره، محبت می کنی. اون وقت به کسی که فقط ظرفیت یه سلام علیک داره، رفاقت می کنی و ...
هر جای زندگی احساس کردید کسی بی دلیل رفتارش با شما تغییر کرده، بدونید بیشتر از ظرفیتش باهاش رفتار کردید. بیشتر از چیزی که هست بهش بها دادید.
یادتون باشه قبل از اینکه خودتون رو، احساستون رو، زندگیتون رو برای کسی خرج کنید، اول ظرفیتش رو بشناسید.
#حسین_حائریان
🔴گیف مذهبی
https://eitaa.com/kgifemazhabi
💢داستان کوتاه
💢چشمات رو ببند تا نگفتم باز نکن
این شگرد مادربزرگ بود ... همیشه وقتی
می خواست بیاد خونمون برای همه هدیه می آورد ...وقتی می رسید دل تو دلم نبود که چمدونش رو باز کنه و منو صدا کنه ... صدام می کرد و میگفت چشمات رو ببند تا نگفتم باز نکن ...
چشمام رو می بستم و به همه چیزهایی که دوست داشتم فکر می کردم ... خیلی ثانیه های عجیبی بود ... اما همیشه یه مشکلی وجود داشت ... مادربزرگ سلیقه ی من رو بلد نبود ... برای همین هیچوقت اون هدیه چیزی نبود که تو ذهنم تصور می کردم ...
ولی من می دونستم مادربزرگ چقدر دوسم داره .. می دونستم چقدر ذوق داشته برای اینکه خوشحالم کنه ... برای همین وقتی هدیه م رو باز می کردم می پریدم بغلش و خودم رو خوشحال ترین بچه ی دنیا نشون می دادم ...
اما اون خوشحالی فقط ظاهر قضیه بود ... تو خلوتم ناراحت بودم ... مادربزرگ هم می دونست که نتونسته من رو از ته دل خوشحال کنه ولی همیشه تلاشش رو میکرد تا خوشحالم کنه با اینکه هیچوقت موفق نشد...
از اون روزها سالها می گذره... حالا دلم لک زده برای اینکه احساس کنم کسی برای خوشحالیم تلاش می کنه ... حتی اگه هیچ وقت موفق نشه
#حسین_حائریان
🔴گیف مذهبی
https://eitaa.com/kgifemazhabi