خیابان انقلاب
🔴 سندرم #خود_ارباب_پنداری و #دگر_رعیت_پنداری محمدرضاشاه
🔹در بررسیِ کتابِ یادداشتهای عَلَم، اولین چیزی که در همان ابتدا توجهام را به خود جلب کرد اعترافِ صریحِ نویسنده به نگاه رعیت مآبانهی شاه به مردم بود. با کمی تامل در سطور و نوعِ قلم، به سهولت میتوان دریافت که خود نویسنده هم از این نوع نگاه شاه به اطرافیانش آزار دیده است.
🔻" مدتها بود که درباریان چاپلوس، به سبک دورهی قاجار، به شاه تلقین کرده بودند که همهی مردم ایران رعیت شاهاند و در نتیجه از نظر تشریفاتی او نباید هیچ مردی را «آقا» خطاب کند!... در نشتهایی که شاه در بافتار سخن میبایست کلمهی آقایان را به کار برد، هر بار پس از مکثی این بخش از جمله را به «این اشخاص» یا «اشخاص حاضر در جلسه» تغییر میداد. "
🔹توهمِ «خود ارباب پنداری» شاه و همچنین نگاه رعیت مآبانهاش به مردم و زیر دستان به حدی بود که حتی در نوعِ انتخاب واژگان و ادبیاتش به شدت موثر بود.
🔻نوینسدهی کتاب به یک کنفرانس اقتصادی اشاره میکند که در آن شاه در هنگام سخنرانی، در کمال تعجب، جمع حاضر و اعضای کنفرانس را آقایان خطاب میکند. و این انقدر از نگاه نویسنده عجیب آمده است که در ادامه میگوید "این کلمه شاید برای کسان نا آشنا [با رفتار شاه] طبیعی باشد ولی..." انگار شاه اولین بار است که در عمرش به کسی غیر از خود و دربار همایونی آقا و آقایان میگوید. البته از آنچه که نویسنده در ادامه میگوید، اینطور فهم میشود که به کار بردن کلمهی آقایان توسط شاه در آن کنفرانس، اولین و آخرین بار بود. گویی که همان یکبار هم ناخواسته این لفظ دهانش درآمده است.
🔹نویسنده در جای دیگر میگوید " دکتر حسن امامی، امام جمعه وقت تهران در دیداری به شاه گفت بود که اقکار عمومی با فلان کار دولت موافق نیست. شاه از این گفته سخت برآشفته و به او گفته بود «افکار عمومی یعنی چه؟!» "
نویسنده قبل از این نقل قول، به صراحت اذعان میکند شاه کمترین اصالت را برای مردم قائل بود.
🔻مسئلهی #خود_ارباب_پنداری شاه، فراتر از یک مشکلِ شخصینی و روانی بود. از آنچه که در نقل خاطرات و حوادث بر میآید، این #خود_ارباب_پنداری و #دگر_رعیت_پنداری از سوی شاه، ناشی از طرز نگاه او و از روی اعتقاد کامل بوده است. شاه معتقد به نظامِ استبدادیِ #ارباب_رعیتی بود به طوری که خود و خانوادهاش ارباب و بقیهی ایران رعیتاند! البته که این تفکر شاه، در اجرای سیاستها و کنشهای سیاسی و نوع حکومتداری او نیز به شدت نمود پیدا میکند.
💢نویسنده شاهد مثالی میآورد از دخالت و اعمال دکتاتوری اربابمحمدرضا در انتخابات: " انتخابات مجلس در سال 1342 طبق نقشهی قبلی انجام گرفت و فهرست نمایندگان از پیش به تصویب رسیده بود...! " و این یعنی اثرگذاریِ سندرم #خود_ارباب_پنداری شاه، نه در سیاستها بلکه حتی در انتخابات....!
#بازخوانی_تاریخ
#خاطرات_علم ( قسمت 1)
➖➖➖➖➖➖
📡 رصد بهترین تحلیلهای روز در خیابان انقلاب👇
http://eitaa.com/joinchat/825098246C346759229f
🔴 اعتراف اسداله عَلَم به شیوه حکومت و خودکامگی شاه
🔻"دریغا که برداشت شاه از این رویدادها به کلی متفاوت بود و به تدریج رویاهای خود بزرگ بینانه او و آنچه مردم توقع داشتند دو راه جدا در پیش گرفتند و کار این دوری فزاینده، به دلسردی و بدبینی و سپس ناخرسندی و خشم مردم کشید، که نیازمند تجزیه و تحلیل دو نکته است:
1️⃣ میزان گرایش فزاینده شاه به خود کاملی
2️⃣ شیوه حکومت و تقدم های شاه"
(یادداشتهای علم، ج ۱، ص 69)
🔹 در یادداشت اول اشاره کردیم، درست است که سندرم #خود_ارباب_پنداری شاه ناشی از کمبودها و حقارتهای شخصیتی است. اما این مسئله تنها عنصر شخصیتی وی نبوده بلکه خود شاه عمیقاً معتقد بود به #خود_محوری ، #خود_کامگی و نظام #ارباب_رعیتی البته به شرطی که در این نظام باطل، ارباب خودش باشد و رعیت مردم!
🔻نویسنده کتاب بیش از هرچیز، از این شکایت دارد که شاه نه تنها به رعایت قانون از سوی خود قائل نیست بلکه حتی برای حفظ ظاهر هم خود را ملزم به رعایت قانون نمیداند. " پس از رفراندومِ بهمن 41 [شاه] پنداشت که خدمت او به ملت ایران آنچنان بزرگ و بی مانند بوده است، که دیگر حتی نیازی به همان احترام ظاهری و نیم بند به قانون اساسی هم ندارد و میتواند خودسرانه هرچه به دلخواه اوست بکند..." (یادداشتهای علم، ج ۱، ص 70)
🔻نویسنده در ادامه، علتِ خشم مردم علیه دستگاه سلطنتی و سپس فروپاشی آن رژیم تحمیلی را همین خودکامگی شاه و ترجیح منافع و موقعیت شخصی و خانوادگیاش، نسبت به منافع مردم عنوان میکند. "[شاه] میانِ دادنِ تقدم به نیازهای معنوی و مادی مردم، یا به اندیشههای #خود_بزرگ_بینانه که جز هوس زودگذز و یکهتازی چیزی نبود، مسیری را برگزید که فرجام آن فروپاشیدن دستگاه بود.... گرفتاری در این بود که شاه نمیخواست هیچ کس مگر خود او بدرخشد و مورد توجه باشد...!" (یادداشتهای علم، ج ۱، ص 70)
🔻در صفحه بعد، بالاخره نویسنده تاب نیاورده و کنایهای حوالهی شخص شاه میکند. "بدیهی است کسی که حتی در داخل دستگاه دولتی شکبیایی این را نداشت که برخی از مسئولان امر در میان مردم محبوبیتی به دست آورند، نمیتوانست گوشش بدهکار دموکراسی و مشارکت مردم و پیدا شدن کسانی که منصوبِ خود او نبودند باشد."(یادداشتهای علم، ج ۱، ص 71)
🔹 شاه نه تنها تابِ تحملِ نظری غیر از اوامر مستبدانهی خود را نداشت، بلکه حتی دیدن موفقیتهای کوچک و محدودِ افراد دیگری غیر از خود را هم تاب نمیآورد، حتی اگر آن افراد وابستهی به دربار و شخص شاه بوده باشند.
💢 محمدرضا دچار یک توهم بزرگ بود، توهم بزرگی که تا حد زیادی ناشی از کمبودهای شخصیتی و ناکامیهای شخصیاش بود. نویسنده علت دیگری را هم در ایجاد این توهم ذکر میکند _که در یادداشت اول به آن اشاره رفت_ و آن چاپلوسی و تملقهای کاذب درباریان بود برای کسب پست ومقام، که باعث شد شاه واقعیتهای اطراف را نبیند و هرچه بیشتر در فساد و تباهی خود و اطرافیانش غرق شود.
#بازخوانی_تاریخ
#خاطرات_علم ( قسمت 2)
➖➖➖➖➖➖
📡 رصد بهترین تحلیلهای روز در خیابان انقلاب👇
http://eitaa.com/joinchat/825098246C346759229f