eitaa logo
کمیته خادمین الشهداء سملقان( آشخانه )
171 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
50 فایل
بِسْمِه رَبِّ شُهَدا... مینویسم تا یادم نرود: تمام اقتدار میهنم را از پرواز شما دارم... با شهدا بودن سخت نیست،"باشهدا ماندن سخت است" ༅࿐✾࿐༅ ☫ ༅࿐✾࿐༅ ☫ ༅࿐✾࿐༅ روبیکا ؛ Rubika.ir/kh_shohada_samalghan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما سینه زدیم، بی صدا باریدند از هرچه که دم زدیم انها دیدند ما مدعیان صف اول بودیم از اخر مجلس را چیدند ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
افلاک، پشت نام تو سنگر گرفته است اینجا، نماز چلچله ها رو به دست توست دستی که رنگ غیرت حیدر گرفته است چشمان من همیشه همین جا کنار توست اینجا که خاک، بوی کبوتر گرفته است… به یاد شهدا صلوات💐 @kademsohadamane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
17.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏷 قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت حـتـی بـه قـدر نـیـم نـگـاهـی بـبـیـنـمـت تکلیف بی قراری این دل چه میشود اصـلا شـمـا اگـر کـه نـخـواهـی ببینمت ای کاش سه شنبه شبی قسمتم شود در راه جـمـکــران ســر راهـی بـبـیــنـمــت یا که محرمی شود و بین کوچه ای در حـال نـصــب سیــاهـی بـبـیـنمـت @torbatekarbala | تربت کربلا
8.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آهنگ جدید دریاسالار ، سالار عقیلی تیپِ خیلی متفاوت سالار عقیلی 😎 تقدیم به ناوگروه 86 ارتش ، برای ثبت رکورد تاریخی دریا نوردی در دنیا .... @kademsohadamane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از صفحه اسکرین بگیرید هر شهیدی براتون اومد ۱۴ صلوات به نیت سلامتی و تعجیل‌‌ در فرج بفرستید و ثوابش رو به اون شهید هدیه کنید😍 ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓        ┗━━🌺🍃━
هدایت شده از حوزه نرجس خاتون(س)
☀️ فرهنگی و هنری ☀️ ☀️پویش پدر دختری☀️ 📣با انتشار آثار خود با هشتک به بزرگترین پویش دخترانه بپیوندید. قالب آثار: 🌱عکس 🌱دلنوشته 🌱داب اسمش 🌱استوری 🌱کلیپ 🌱صوت 🕘مهلت ارسال: ۸خردادماه ✅اثار خود را در پیام رسان های ایرانی ایتا به آیدی @Narjes_khatonn ارسال کنید. 🎁به بهترین آثار در هر بخش هدیه ای جهت یادبود اهدا خواهد شد . 📣این پویش مختص به استان خراسان شمالی شهرستان مانه و سملقان بخش مرکزی می باشد.
شهید عباس دانشگر «او که همیشه وقتی میرفتم به دیدار اباذری در دانشگاه امام حسین(ع)، به عشق روایت شهدا چنان ما رو تحویل میگرفت و در آغوش میگرفت که گرمی وجودش را هنوز حس میکنم و جای خالی صفا و صمیمیت و اخلاصش را.» ولادت : ۱۳۷۲/۲/۱۸ شهادت: ۱۳۹۵/۳/۲۰ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔰 حاج حسین یکتا 🌐 https://eitaa.com/joinchat/3797614592C4c785700cb
سیره شهدا رو که مرور می‌کنیم، می‌بینیم این دله کنده شده بود. گفت این بند نافه که قیچی میشه، خون خوردن بچه‌هه قطع میشه، شیر خوردنش شروع میشه. حاج احمد فتوحی به من میگفت. معاون و جانشین شهید زین الدین بود. میگفت: عملیات محرم، دیدم یه چیزی توی جیبشه یه لبه‌ی کاغذی پیداست. گفتم: آقا مهدی این چیه؟ گفت: این عکس لیلا دخترمه. فرستادن. نخواستم نگاهش کنم دلم بره. شب عملیات حواسم پرت بشه. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔰 حاج حسین یکتا 🌐 https://eitaa.com/joinchat/3797614592C4c785700cb
47.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اختتامیه جشنواره سرود فجر استانی بسیج استان خراسان شمالی ۲۸اردیبهشت ۱۴۰۲ تهیه شده توسط مرکز آفرینش های معاونت فرهنگی هنری سپاه حضرت جوادالائمه علیه السلام خراسان شمالی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🇮🇷برای دریافت اطلاعیه ها واخبار فرهنگی هنری  درپیام رسان  ایتا به کانال روشنای فرهنگی استان خراسان شمالی بپیوندید👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/roshana_nkh
هدایت شده از گروه فرهنگی میثاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای ناهار میهمان داشتیم. خانواده محسن دعوت بودند. صبح زود از خواب بیدار شده بودم. دوست داشتم برایشان سنگ تمام بگذارم. محسن میدانست اخلاقم را. با آداب و اصول خاص و با توجه به ریزه کاری ها وقت میگذاشتم تا همه چیز خوب و مقبول باشد.خودش هم مراعات حالم را میکرد. مرد خانه بود و اهل خانه. اهل خانه که میگویم یعنی اینکه به ریز و درشت کارها توجه داشت. با حضور و دقتش، دلگرمی و شوق مرا دو چندان میکرد. برایش مهم بود که از روزمرگی و کار در خانه خسته نشوم. وقتی میهمان دعوت میکردیم بدون اینکه من حرفی بزنم خودش دست به کار میشد. علی که به دنیا آمد توجه اش بیشتر شد یک پایش در آشپزخانه بود کنار من و یک پایش در اتاق پیش علی. می گفت میخواهم کمکت کنم. تو هم خسته میشوی. آن روز علی کلافه شده بود هر کاری میکردم آرام نمیشد. روی زمین بند نمی شد. میخواست با دل صبر به کارهایم برسم، بچه را از من گرفت. رفتم توی آشپزخانه. گوش هایم را تیز کردم، صدای علی نمی آمد. تعجب کردم. برگشتم به سالن. رفتم نگاهشان کنم تا مطمئن بشوم. علی ساکت و آرام شده بود. پدر پسری به هم زل زده بودند. جارو برقی را روشن کرد تا خانه را تمیز کند. برای علی هم صحبت میکرد. من هم از کار دست کشیدم و به تماشا ایستادم. از ذهنم عبور کرد که محسن من؛ تو بهترین هستی. بهترین همسر و بهترین پدر ..... برای شهادتش دعا کردم... گوشی را برداشتم تا آن لحظات برای علی همیشه به یادگار بماند. نوشته ی همسر 🔖 میثاق 🌐 @misagh_group_110