eitaa logo
خبر مهم
235 دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
19.8هزار ویدیو
27 فایل
بهترین و تازه ترین خبرها رو اینجا ببینید
مشاهده در ایتا
دانلود
عقرب زردی که صدام حسین از او می‌ترسید ● در یکی از جلسات، فرمانده قرارگاه نجف پرسید: جوان ریش خرمایی کیه؟ یکی از فرماندهان گفت: مسؤول اطلاعات و عملیات، اعجوبه‌ای در کار اطلاعات است. ●وقتی از علی چیت‌سازان خواستند گزارش آخر را بدهد، مقابل نقشه ایستاد و انگشت روی جاده زرباطیه به بدره گذاشت و گفت که فرمانده تیپ عراقی چه زمانی می‌آید و چه زمانی می‌رود، حتی اینکه تا کجا او را با سواری و بقیه مسیر را از کجا تا خط با جیپ و نفربر فرماندهی می‌آورند. ● سردار آنقدر به زبان عربی مسلط بود که در دل دشمن نفوذ می‌کرد. اصلاً‌ محال بود شناسایی برود و دست خالی برگردد ● فرمانده قرارگاه اصلاً‌ باورش نمی‌شد که علی و نیروهایش ظرف یک ماه، خطوط سه و چهار عراق را هم شناسایی کرده باشند! برای همین چیزها بود که صدام به او لقب «عقرب زرد» داده بود. ● این سردار سپاه اسلام در روز چهارم آذرماه سال ۱۳۶۶ حین انجام یک ماموریت گشت شناسایی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. مزار این شهید در بهشت باغ همدان در قطعه ۹۹، ردیف ۲۴، شماره ۸ قرار دارد. 🌹 🕊 🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱
🕊🕊 ●آیت الله حق شناس، در مجلسی که بعد از شهادت احمدعلی داشتند بین دونماز، سخنرانیشان را به این شهید بزرگوار اختصاص داده و با آهی از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند: “این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم .از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و…اما من را بی حساب و کتاب بردند. رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟! " در این تهران بگردید. ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه ●ترکش خمپاره درست از پهلوی چپ وارد و به قلب او اصابت کرد.کمکش کردم تا بلند شود به سختی روی پای خود ایستاد به اطراف نگاه کرد و رو به سمت کربلا قرار گرفت دستش را با ادب به سینه نهاد و گفت : السلام علیک یا اباعبدالله ... یکباره گردنش کج شد  به زمین افتاد ... احمد علی موقع خاکسپاری با اینکه 6 روز از شهادتش می گذشت ولی دستش هنوز به نشانه ادب بر سینه اش قرار داشت..." 🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ @khabar1357 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱
1.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌‌.🌻 سخن شهید: خوشابه حال کسانی که شناختندوجود خویشتن را در این دنیا،و عمل می‌کنند وظایف خود به امید تزکیه نفس و ترفیع درجه و لذت عبادت خشوع قلب❤️ 🍂 سهم شما ۱۰صلوات @khabar1357
🛑 وقتی بزن‌بهادر محلّه، سید پابرهنه‌ی جبهه‌ها شد! ‼️ آقـا حمیـد قصه ی مـا، جوون بـود و بـا کله ای پـر از بـاد ، لات هـای محله کلی ازش حساب می بردنـد . خلاصه بزن بهادری بود بـرای خودش. یـه روز مادر ایـن آقـا حمید ، ایـشون رو از خونه بیرون انـداخـت و گـفت : بـرو دیگـه پـسر ِمـن نیستـی ،خستـه شـدم از بـس جـواب ِکـاراتـو دادم ... همه ی همسایه هـا هـم از دستش کلافـه شـده بودنـد ... تا اینکه برادرش شهید شد و حمید تحت تاثیر پیکر برادر ... روزی از روزهـا یـک راننـده ی کـامیون بهش می گه حمیـد تـو نمی خـوای آدم شی ؟؟! بیـا بـا من بریم جبهه، حمیـد میگه اونجـا من رو راه نمیدن با این سابقه، راننده به حمید می گه تو بیا و ناراحت نباش ... 🔹سید حمید مـا مدتی بعد بر میگرده رفسنجـان ،اولین جـا هم میره پیش دوستـاش کـه سر کوچه بودن !! می گه بچه هـا من دارم میرم جبهه !! شماها هم بیائیـد!! می گه بچـه هـا خاک بر سر من و شماهـا ؛ پاشیم بریم ناموسمـون در خطـره...! اومد خونـه از مادر حلالیـت طلبیـد و خداحافظی کرد و رفـت ... 🔹بـه جبهـه کـه رسید کفشاشـو داد به یکی ، و دیگـه تو جبهه کسی اونـو با کفش نـدیـد ، می گفت : اینجا جایی که خون شهدامـون ریخته شده ؛ حرمت داره ... و معروف شــد به "سید پا برهنه" اونقدر مونـد تـا آخـر با شهید همت دو تایی سـوار موتـور ، هدف قرار گرفتن و رفتن پیش سید الشهداء.. 📎آخرین مسئولیت : مسئول اطلاعات و عملیات قرارگاه کربلا 🌷 ‌●ولادت: ۱۳۳۵/۱۱/۱۷ ،رفسنجان ●شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۱۷ جزیرهٔ مجنون ، عملیات خیبر @khabar1357
🕕 💠🌷💠 👑 داستان ملاقات شهید نواب صفوی با شاه 👤 وقتی نواب وارد محل استقرار شاه می شود، «محمود جم» به او می گوید: «تعظیم کن!» 👈🏻 نواب به او می گوید: «خفه شو!» - شاه می پرسد: «شما چه درسی می خوانی؟» - نواب: «درس هستی! سیاه مشق زندگی!» - شاه: «ما از فعالیت های شما در نجف باخبریم!!» - نواب: «برای مسلمان تکلیف شرعی او مطرح است و کربلا و نجف و تهران فرقی نمی کند!» - شاه: «ما حاضریم هزینه ادامه تحصیل شما را بپردازیم!» - نواب: «مردم مسلمان ما آن قدر غیرت دارند که خرج تحصیل یک سرباز امام زمان را بدهند!» 🗞 در آن ایام مدیر مسول روزنامه «مرد امروز» در نشریه خود آورده بود که من مسلمانم و فلانم، ولی به آقای بروجردی می گویم که حجاب در اسلام نیست و از این حرف ها. ✊🏻 نواب در مورد این مسئله با دست محکم به میز می کوبد و می گوید: «چرا در این مملکت باید کسانی باشند که اعتنا به تعالیم اسلامی ندارند؟» 👑 بعد از این ملاقات، شاه که رفتار نواب شگفت زده شده بود، به محمود جم می گوید: «نه به آخوند دیروزی، نه به سید امروزی! آن آخوند مال عهد دقیانوس بود و این سید، مثل یک افسر که با زیر دستش حرف می زند، با من صحبت می کرد و اصلاً انگار نه انگار شاهی وجود دارد. این چه کسی بود که این جا فرستاده بودی؟» 🌷 🕯 (۱۳۳۴/۱۰/۲۷) 🔹هیئت خواهران طلبه مشهد🔹 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🆔 @heyat_kh_talabe_mashhad