#حکایتازسعدی
مردی دچار درد چشم شد
و برای درمان پیش یک دامپزشک رفت.
دامپزشک هم قدری از دارویی که
در چشم خرها می ریخت
در چشم مرد ریخت و این باعث شد
که مرد کور شود.
مرد به نزد قاضی شکایت برد که :
"این دامپزشک من را خر فرض کرده
و از آنچه که در چشم خرها میریخت
در چشم من نیز ریخته و این چنین کور شدم. "
قاضی گفت :" دامپزشک هیچ گناهی ندارد
اگر تو خر نبودی با وجود طبیبان توانا
برای درمان پیش دامپزشک نمیرفتی. "
ندهد هوشمند روشن رای
به فرومایه کارهای خطیر
بوریا باف اگر چه بافنده است
نبرندش به کارگاه حریر
غرض از نقل این حکایت آن است
که فرد عاقل کارهای مهم را نباید
به افراد نابلد بدهد
و بعد از دیدن خسارت هم ،
این گناه خود او است
که انتخاب درستی انجام نداده است .
#انتخابات1400
@khabaretaze