📜داستان ڪوتاه پــند آموز
✍دختری یک #تبلت خریده بود.
پـدرش وقتی تبلت را دید پرسید:
وقتی آنرا خـریدی اولین کاری که
کردی چی بود؟
دختر گفت: روی صفحه اش را با
برچسب ضدخش پوشاندم و یک
کاور هــم برای جلدش خــــریدم.
پدر: کسی مجبورت کرد اینکار را
بکنی؟ دختر: نه! پدر: به نظرت با
این کارت به شـرکت سـازنده اش
توهین شد؟ دخـتر: نه پدر، اتفاقا
خـودِ شرکت توصیه میکند که از
#ڪاور استفاده کنیــم.
پدر: چون تبلت زشت و بی ارزشی
بود اینکار را ڪردی؟ دخـتر: اتفاقا
چون دلم نمیخواهد ضربهای بهش
بخوره و از قیمت بیفته این کار را
کردم!
پدر: کاور که کشیدی #زشــت شد؟
دختر: به نظرم زشت نشد؛ ولی اگه
زشت هــم میشد به حفاظتی که از
تبلتـــم میکنه می ارزه.
👌پدر نگاه با محـبتی به چــهره
دخــترش انداخت و فقــط گفت:
#حــــجاب که میگن یعنی همین.
http://eitaa.com/joinchat/1273167872C3b5cc0b4b0