eitaa logo
🇵🇸🇮🇷 خبر_تحلیل 🇮🇷🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
38.6هزار عکس
19.3هزار ویدیو
115 فایل
در راستای فرامین مقام معظم رهبری مبنی بر ( روشنگری، مطالبه گری، آتش به اختیار و تبیین ) اخبار و تحلیل های کارشناسان سیاسی،اقتصادی،اجتماعی، فرهنگی و... را در این کانال پیگیری میکنیم
مشاهده در ایتا
دانلود
👆👆 چرا منابع ویژه ساواک در اهداف خاص شناسایی نشدند؟ خاطراتی از یک مقام اطلاعاتی پیشین ساواک، با توجه به هشدارهایی که از سرویس‌های اطلاعاتی همکار دریافت کرده بود، از ماه‌ها قبل از پیروزی انقلاب انتقال اسناد بسیار مهم را به خارج از ساواک، به بیرون از بایگانی‌های رسمی و در مواردی که ممکن نبود امحاء اسناد مهم، آغاز کرد. این امر بویژه شامل هویت منابع اطلاعاتی بااهمیت در اهداف مرتبط با روحانیت و گروه‌های مذهبی می‌شد که اینک معلوم بود به زودی به حکومت آینده تبدیل خواهند شد. نحوه عملکرد ساواک بنحوی بود که هیچ رد قابل شناسایی از منابع فعال در اهداف امنیتی مهم باقی نماند. با توجه به جایگاه ویژه ثابتی، مدیر اداره کل سوم [امنیت]، و سرعت عمل او در انتقال منابع و همکاران تشکیلاتی خود قبل از تحقق انقلاب اسلامی، از این منابع مهم بعنوان «شبکه » نام برده می‌شود زیرا شامل کسانی می‌شد که ثابتی شخصاً و از طریق چند دستیار مورد اعتمادش آنان را هدایت می‌کرد. در سال‌های اولیه پس از انقلاب، حسرتی که کارشناسان دقیق و دلسوز اسناد اطلاعاتی داشتند ناتوانی آنان در شناسایی هویت اصلی منابع بود در اهداف بسیار مهمی چون روحانیت، رهبران اصلی و تأثیرگذار انقلاب، وفاداران به حضرت امام خمینی و جریانات انقلابی و مذهبی و جریان‌سازی‌های رژیم علیه حرکت انقلاب و غیره. از منابعی که مهم‌ترین گزارش‌ها را درباره امام و نهضت ایشان، و علیه همه نیروهای ضداستبدادی به ساواک داده بودند، در پرونده‌هایی که ذیل گزارش منبع نظریه رهبر عملیات درج شده بود بجز شماره‌هایی از هویت منبع وجود نداشت. با این ارثیه اطلاعاتی امکان شناسایی ممکن نبود. در حوالی سال‌های ۱۳۷۱- ۱۳۷۲ برخی دلسوزان انقلاب، که متوجه اهمیت این منابع ناشناخته بودند، کار آزمایشی را برای شناسایی آنان آغاز کردند. آن‌ها با تلاش پرحجم و سنگین بعضی از فعال‌ترین کدهای منابع را در پرونده‌های گوناگون جمع‌آوری کردند. یکی از فعال‌ترین کدها فردی بود که گزارش‌های بسیار مهمی از بیت حضرت امام (ره) در نجف اشرف و فعالیت نیروهای مذهبی و انقلابی در ایران و در خارج از کشور و فعالیت‌های دانشجویی به می‌داد. فعالیت این شخص چنان چشمگیر و نقش او آنقدر مهم بود که انگیزه فراوانی در کارشناسان برای شناسایی هویت او ایجاد کرد. به این ترتیب، گزارش‌های این فرد در تمامی پرونده‌ها ردیابی و استخراج شد و پس از چند ماه با کنار هم قرار دادن این گزارش‌ها و شناسایی سطح دسترسی منبع و محل زندگی و محل تحصیل و ترددها و نحوه ارتباط‌گیری او با بیت امام (ره) فرد فوق شناسایی شد. بر اساس این کار سنگین چند ماهه، گزارشی کاملاً مستند از سوابق و فعالیت‌های این ساواک [م. ع. هـ. ن.] تهیه شد و مدیر مربوطه با شور و شوقی غیرقابل وصف درخواست ملاقات فوری با وزیر کرد. منبع فوق در آن زمان در رده‌های بالا و قابل توجه کشور شاغل بود و در مشاور بعضی شخصیت‌های درجه اول نظام بود. گزارش فوق به وزیر وقت ارائه شد. طبعاً باید وزیر نیز با شور و شوق از این گزارش استقبال می‌کرد و الگوی این کار را برای شناسایی سایر منابع مهم و ناشناخته ساواک در اهداف مهم و مرتبط با حیات انقلاب و نظام به کار می‌گرفت. ولی مدیر فوق با انتقاد شدید وزیر مواجه شد که چرا خارج از مأموریت‌های محوله سازمانی به این کار دست زده. وزیر نه تنها ادامه این کار را اکیداً ممنوع کرد بلکه مدیر فوق را کمی بعد از سمتش برکنار کرد و همه پرسنلی که با او کار کرده بودند از ادامه همکاری با وی منع شدند. راهی بزرگ که با تلاش جهادی آغاز شده بود با ارائه اولین دستاوردش به بن‌بست رسید. اطلاع از هویت اولین منبع شناسایی شده ساواک در بیت امام می‌توانست کلید برخی اسرار مهم باشد و این راه می‌توانست تداوم یابد و رازهای بزرگ‌تری را کشف کند. این راه از همان آغاز مسدود شد به دلایلی که گذشت زمان برایمان روشن کرده است. ✍ حسین قاسمی __________________ 🇮🇷کانال در پیام رسان های ایرانی را به دوستان خود معرفی کنید https://eitaa.com/khabartahlil👈 ایتا @khabar_tahlil 👈سروش 
🔶 شاید وقتی توهین به را دیدیم برایمان عجیب بود که مگه می شود کسی به نماد اقتدار کشور اهانت کند، ولیکن وقتی نام محمد حسین(پدر شارمین) را در لیست ۸۰۰۰ نفره عوامل و اعضای ساواک می بینیم، میفهمیم برای این جماعت ها اسوه اند نه سلیمانی. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🇮🇷کانال در پیام رسان های ایرانی را به دوستان خود معرفی کنید https://eitaa.com/khabartahlil👈 ایتا sapp.ir/khabar_tahlil 👈سروش
+۱۸ آنقدر مرا با شلاق زدند که ناخن‌های پایم از جا پریدند و افتادند و ناخن‌های دستم نیز کنده شدند. در همان حال که خونین و مالین روی زمین افتاده بودم، به زور آب به دهانم ریختند؛ من هم تف کردم توی صورتشان. دست بردار که نبودند. جری‌تر شدند و به زور کمی دانه برنج به دهانم ریختند تا به خیال خودشان روزه مرا باطل کنند. برای اینکه خوشحال نشوند گفتم؛ باز من روزه‌ام، هرکاری کنید، حتی اگر در دهانم ادرار کنید، بازهم روزه‌ام باطل نمی‌شود، چون به زور است. ...مرا بردند و بعد از کتک مفصلی از مچ، پاهایم را بستند و وارونه آویزان کردند. بعد از دقایقی آمدند و مرا به روی زمین انداختند. بعد مجبورم کردند که روی چهارپایه‌ای بایستم و دستهایم را از طرفین به میخ طویله‌ای بر دیوار بستند و بعد چهارپایه را از زیر پاهایم کشیدند و مصلوبم کردند. تمام وزنم را کتف و مچ دست‌هایم تحمل می‌کرد. دستبند لحظه به لحظه بیشتر در مچ دستم فرو می‌رفت. خون به دستم نمی‌رسید. پنجه‌هایم بی‌حس شده بودند. به همین اکتفا نکردند و شروع کردند به شلاق زدن به کف پا و روی پایم... آن شب من لخت و عور بودم. شمعی روشن کردند. پارافین ذوب شده چکه چکه روی بدنم می‌ریخت و می‌سوزاند و پوست را سوراخ می‌کرد. گاهی هم شعله آن را بین بیضه‌ها می‌گرفتند و موها را آتش می‌زدند. با فندک روشن هم موهای بدنم و ریشم را می‌سوزاندند. از سوزش درد به خود می‌پیچیدم. با ناخن گیر یکی یکی موها را می‌کندند و هی تکرار می‌کردند: امشب، شب آخر است. یک کمدی تراژیک تمام به اجرا گذاشته بودند. پنبه آغشته به الکل را به دور انگشت شست پا می‌بستند و بعد آن را آتش می‌زدند. این پنبه شاید دو دقیقه دور انگشتم می‌سوخت. یا پنبه فتیله شده را درون نافم می‌گذاشتند و آتش می‌زدند. گاهی خاکستر سیگار را روی بدنم می‌ریختند. کاری از دستم برنمی‌آمد جز داد زدن. از اعماق وجود فریاد می‌زدم... مرا لخت آویزان می‌کردند و گاهی بر آلت تناسلی‌ام شلاق می‌زدند که بر اثر همین ضربات باد کرده بود... تا ساعت دو نیمه شب مرا به هرشکلی که می‌توانستند اذیت و شکنجه کردند. وقتی دیدند جواب نمی‌گیرند به زیر آپولو بردند. همه بازجویان از اتاق خارج شدند. آپولو صندلی دسته داری بود که کف آن بیش از حد پهن بود. وقتی روی آن نشستم، پاهایم از ساق بیرون از صندلی می‌ماند. دست‌ها را از مچ با مچ‌بند قالبی به روی دسته صندلی پیچ و مهره و سفت کردند. وقتی که پیچ‌ها را سفت می‌کردند قالب‌ها بر مچ و ساق پاهایم فرو می‌رفت و به اعصاب فشار می‌آورد. فشار بر دست چنان بود که هر لحظه فکر می‌کردم خون از محل ناخن‌های دستم بیرون خواهد جهید. درد این لحظات به واقع خیلی بدتر و شدیدتر از درد شلاق بود. دست بیشتر و بیشتر پرس می‌شد و تمام اعصابم از توک پا تا فرق سرم تیر می‌کشید. به دست راست کمتر فشار می‌آوردند، زیرا بعد از پرس دست باد می‌کرد و دیگر نمی‌شد با آن اعتراف نوشت. بعد از مهار شدن دست‌ها و پاها، کلاه کاسکت مخروطی شکل را که از بالا آویزان بود بر سرم گذاشتند که تا زیر گلو می‌آمد. آن گاه به کف پاهایم شلاق زدند. وقتی از شدت درد فریاد می‌کشیدم، صدا در کلاه کاسکت می‌پیچید و گوشم را کر می‌کرد، نه می‌شد فریاد کشید و نعره زد و نه می‌شد درد ناشی از شلاق را تحمل کرد. هیچ منفذ و راه در رویی برای خروج صدا از کلاه کاسکت نبود و صدا در همان کلاه دفن می‌شد. گاهی شلاق را به کلاه می‌زدند، دنگ و دنگ صدا می‌کرد و سرم دوران می‌یافت و دچار گیجی و سردرد می‌شدم. عذاب آپولو واقعی و خرد کننده بود. پیچ‌ها را دائم شل و سفت می‌کردند... کار آن شب بازجویان خیلی طولانی شد. بعد از شلاق و آپولو مرا از اتاق حسینی بیرون بردند و دور دایره گرداندند تا پاهایم تاول نزند و باد نکند. بعد آویزانم کردند… مرا به اتاق شماره ۲۲ بردند. این اتاق شیب کمی داشت و کف آن خیس بود. مرا که لخت مادرزاد بودم کف اتاق نشاندند و گفتند بنویس. من دو زانو نشستم و با یک دستم ستر عورت می‌کردم و با دست دیگرم خودکار را گرفته بودم. از زور سرما دندان‌هایم به هم می‌سایید. از دماغ و دهانم بخار بلند می‌شد. دست و بدنم می‌لرزید. نمی‌توانستم چیزی بنویسم. سرما در بدنم رسوخ کرده و به مغز استخوانم رسیده بود... بخشی از کتاب خاطرات عزت شاهی (فصل شبهای کمیته مشترک یا همان موزه عبرت) ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🇮🇷بهترین ها را در کانال ، و در پیام رسان های ایرانی بخوانید https://eitaa.com/khabartahlil👈 ایتا sapp.ir/khabar_tahlil 👈سروش
یه جوان قمی با شکنجه ساواک فلج شد. میدونید چرا؟ چون علیه سپهبد اویسی شکایتی رو به دست شاه رسونده بود. یعنی اعلام شکایت قانونی هم عواقب وحشتناکی داشت... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🇮🇷بهترین ها را در کانال ، و در پیام رسان های ایرانی بخوانید https://eitaa.com/khabartahlil👈 ایتا sapp.ir/khabar_tahlil 👈سروش
بتول غفاری دختر آیت‌الله حسین غفاری تو خاطراتش میگه سال ۵۳ وقتی پیکر پدرم که بر اثر شکنجه ساواک به شهادت رسیده بود رو تحویل گرفتیم پاهاش رو طوری تا زانو تو روغن داغ سوزونده بودن که گوشتش ریخته بود.. بعد یه عده الان دارند قربون صدقه میرند ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🇮🇷بهترین ها را در کانال https://eitaa.com/khabartahlil
وقتی رژیم صهیونسیتی مثل آب خوردن به کمک رسانه‌ها، جنایت‌های خودش رو تطهیر می‌کنه، این وسط جلاد‌ی مثل هم به خودش جرأت میدن از ساواک و خونخواری امثال منوچهری دفاع کنه! فقط از ثابتی سوال کنید که ادرار کردن روی زندانیان توسط منوچهری هم در راستای حفظ شاهنشاهی بود؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🇮🇷بهترین ها را در کانال https://eitaa.com/khabartahlil