🌱 ⃟♥°
#حرفدرست
تَجربہبِـهمیاددادهکـِه...
بَرایاینکِـهطلبشَهادَتکنۍنَبایدبه
گُذشتهخودتنِگاهکُنۍ...!
راحـَتباش!نِگرانهیچۍنَـباش!
فقطمواظِباینباشکِـه،شیطونبِهتنگہتو
لیـٰاقتشَهادتنَداری..🙂!'
⇠|♥️|••
#اللّٰھمَالرْزُقناتوفیقَشھآدتَفٖۍسَبیٖلڪシ
#الهمعجللولیڪالفرج
💛🌿💛🌿💛🌿💛
🌿💛🌿💛🌿💛
💛🌿💛🌿💛
🌿💛🌿💛
💛🌿💛
🌿💛
💛
📜 #رمان_آدم_و_حوا
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_دویست_و_دوازده
راه افتادیم چند قدمی رو در سکوت آروم طی کردیم
کنارش بودن آرامشی برام داشت وصف ناشدنی صدای نفس کشیدنش لذتبخش بود
حس میکردم رو ابرا قدم میذارم این همه اتفاق خوب تو یه شب !
حرفاش ... حس ناب عاشقیش ... قدم زدن عاشقانه در کنار هم ... غیرممکن هایی که برام ممکن شده بود !
تمنای شنیدن صداش باعث شد سکوت رو بشکنم
من - قرار بود حرف بزنیم
همونجور که سرش پایین بود آروم جواب داد
امیرمهدی - آرامش الانم رو حاضر نیستم با چیزی عوض کنم
حس دو طرفه ی آرامش ما واقعاً خاص بود
من از حضور اون آرامش می گرفتم و اون از حضور من ؛ این خود عشق بود دیگه ،نبود ؟
کاش میدونست با این حرفاش چه حس شیرینی رو روونه ی قلبم میکنه طوری که باعث شد منم سعی کنم چنین حسی رو بهش منتقل کنم
من - دوست دارم تا آخر دنیا همینجوری کنارت باشم حتی اگر تا همیشه سکوت کنی
امیرمهدی - دروغ نیست اگر بگم دلم می خواد تا آخر عمرم اين حرفا رو از زبونتون بشنوم ولی میترسم با ادامه ی این حرفا پشت سر هم نتونم خویشتن داری کنم
من - پس دیگه چیزی نمیگم
امیرمهدی - سکوتتون دلسردم میکنه گاهی روحم به شدت نیاز داره به شنیدن ،تا محرمیتمون گاهی این حرفا رو ازم دریغ نکنین
خیره شد به رو به رو
امیرمهدی - تا چند ماه پیش حاضر نبودم کوچکترین کلمه ای از این حرفا رو از زبون دختری بشنوم ولی نمیدونم چی شده که در مقابل شما سرسختی گذشته ام رو ندارم شاید بله ای که بهم گفتین این جسارت رو بهم داده که گوش هام رو شنوا کنم.
تازه دارم میفهمم خیلی تغییر کردم ، خیلی و این فقط به خاطر شما بوده نمیدونم شما هم حاضرین یه سری تغییرها رو قبول کنین ؟
من - تغییر ؟
سری تکون داد
امیرمهدی - مثلاً حجاب اينکه باید تا آخر عمرتون با حجاب باشین
من - سخته ولی ممکنه
امیرمهدی - بهش فکر کردین ؟
من - یکم
امیرمهدی - پس امشب بهش حسابی فکر کنین ، به خصوص اینکه ممکنه روزهایی پیش بیاد که از صبح تا شب نتونین حجابتون رو بردارین
من -ازصبح تا شب؟ چرا ؟
#گیسوی_پاییز
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد
💛
🌿💛
💛🌿💛
🌿💛🌿💛
💛🌿💛🌿💛
🌿💛🌿💛🌿💛༄⸙|@khacmeraj
💛🌿💛🌿💛🌿💛
🌿💛🌿💛🌿💛
💛🌿💛🌿💛
🌿💛🌿💛
💛🌿💛
🌿💛
💛
📜 #رمان_آدم_و_حوا
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_دویست_و_سیزده
امیرمهدی - بنا به موقعیت ، ما که هميشه تنها نمیریم مسافرت گاهی با خواهر من یا دوستی و آشنایی میریم بالاخره مرد نامحرم همراهمونه
اصلاً به اینجاش فکر نکرده بودم تو ذهن من هميشه حجاب داشتن در مقابل مهمون و برای چند ساعت بود
از صبح تا شب ؟ با روسری ؟ تو گرما و سرما ؟وای ... می تونستم تحمل کنم ؟
واقعاً این کار خارج از حد توانم بود
ادامه داد
امیرمهدی - حجاب فقط داشتن روسری نیست خانوم صداقت پيشه فکر کنم باید به قد مانتوهاتون و سایزشون هم فکر کنین حتی به رنگشون
وای ...
امیرمهدی - و البته موهایی که در بیشتر مواقع خارج از روسریتون زیادی خودنمایی میکنه ، زینت هر زن فقط و فقط باید برای شوهرش باشه نه هر کسی که تو خیابون داره راه میره
سرم رو پایین انداختم
من - رنگ مانتوم ایراد داره ؟
امیرمهدی - این مانتو نه ولی یادمه شما رو با مانتوی قرمز دیدم و یه مانتوی سفید که بی نهایت بهتون میاد و باعث میشه آدم نتونه در مقابلتون چشماش رو کنترل کنه
کمی اخم کردم
من - نمیدونستم انقدر ظاهرم غیر موجهه
امیرمهدی - من کی گفتم غیر موجه ؟
من -همین الان
صداش بی نهایت نرم شد
امیرمهدی - با اولین حرفی که زدم دارین جبهه می گیرین
من - حرف تو...
دستش رو به علامت ادامه ندادن گرفت به سمتم و ایستاد
امیرمهدی - من هر چی که میگم برای اینه که دلم میخواد تموم زیبایی های شما برای من باشه
مارال خانوم ! دوست ندارم کسی که بهش این حس های قشنگ رو دارم ،کسی که شده امید قلبم چشمِ کسی رو خیره ی خودش کنه این حرفا رو بذارین پای حسادتم میگن آدم عاشق حسوده میتونین با این حسادت کنار بیاین ؟
نگاهش کردم
هنگ فقط حرفاش بودم ،هنگ ایرادهایی که ازم گرفته بود و اسمش رو گذاشته بود حسادت
حسادت به زیبا بودن در نظر دیگران
باید میشدم یه مارال دیگه
یعنی میتونستم انقدر از خودم فاصله بگیرم ؟
سکوتم رو که دید آروم پرسید
#گیسوی_پاییز
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد
💛
🌿💛
💛🌿💛
🌿💛🌿💛
💛🌿💛🌿💛
🌿💛🌿💛🌿💛༄⸙|@khacmeraj
_____ __
هر چقدر کھ میتوانـے صبور باش آرام و
صبور ، صبور باش یعنے .. تمامِ دلتـ را بھ
امید فردا کھ نھ ، بھ امنیتِ همین لحظہ
بھ شیرینـے همیـن الان روشن کند بگذار
گریھهایت کھ تمام شد ؛ آفتـٰابِ مهربانـے
اش بتابد بہ گوشھ گوشھیِ دل وجانتـ !!
آرام بگیر کھ خدا همیشھ بھ موقع و
سرِوقت از راھ میرسد🤍!
صبـور باش ؛ آرى باز هـم صبـر کن آنچھ
برایـت پیش مـےآید و آنچھ برایت رقـم
میخورد، بھ دست بزرگترین نویسندھیِ
عالـم ثبت شدھ ، او کھ ؛ بدونِ اذنش
حتے برگے از درخت نمۍافتد🤍 .
___ __
حاج حسین یکتا یه روز میگفت در و دیوار اتاقت، کامپیوترت، موبایلت بوی امام زمان میده؟
آقا بگه دلاتونو بذارید روی میز! نوتبوک و موبایلهاتونم بذارید روی میز، میخوام همه رو باهم چک کنم، ببینیم رومون میشه؟
#تلنگر
#هوشیار_باشید
#الهمعجللولیڪالفرج
همین دو تشییع جنازه گویای همهچیز است...👀
تفاوت حکومت با حمایت "مردم"
و حکومت با حمایت "اجنبی"
#حرفـحق
#روشنگری
#قضاوت_درست
#الهمعجللولیڪالفرج
بعضیا میگن:
اصن رفاقت با "شُهـــدا"چه معنـی میده؟!
چرا بایـد رفیق شهـــید انتخاب ڪنیـم؟!
باید عرض ڪنم خدمتشون ڪه..
زغالهای خاموشرو ڪنار زغالهاۍ روشن مۍگذارند تا روشن بشه؛چون همنشینۍ اثر داره
پس رفیقۍ رو انتخاب ڪنید ڪه به شما انرژی و معنویت ببخشه👌🏻
و چه رفیقۍ بهتـر از "شُهـدا"💛
「خـــاكِمِــعـــراج」
همہۍعالموآدمبہفدایتاربـاب
غمارباببہدلہاچہکشیدندارد ..💔!-
#بےݩواےحسیݩ