eitaa logo
「خـــاكِ‌مِــعـــ‌راج」
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
21 فایل
. به‌نـام‌ خـالـقِ‌ عشق🤍𓏲ּ ֶָ - بـه امـید روزی کـه پـایـان‌ یـابـد ایـن‌ فـراق‌...! • پُشـت‌جـبهـہ @animatooor کـــپی ؟! مـشکـلـی نـیــسـت لطفا محتوایی که دارای لوگوی خودِ کانال هستن فوروارد بشن ‹: ناشناسمونہ ↓((: https://daigo.ir/secret/55698875
مشاهده در ایتا
دانلود
Fadaeian_Shahadat Hazrat Zahra 14020920_07.mp3
12.47M
مثلِ‌تــومــادَری‌نَیـــومـده‌فاطــمه‌...:) «ارزقِ‌هفتــــــــگی»
بسم‌الله
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
💛🌿💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛 🌿💛 💛 📜 ❌فصل دوم❌ شبي که من خودم رو سرگرم کردم تا چشم و دلم دنبال امیرمهدی له له نزنه . که یادم نره بینمون دلگیری وجود داره. گرچه که یادآوری اون شب برام به خاطر کار پویا چندان خوشایند نبود ولي با فكر به اینكه بعد از چند روز دلگیری اون شب با امیرمهدی حرف زدم و از همه مهمتر کشیده شدن لباسم از طرفش برای اینكه از مسیر ماشین منحرف بشم به اندازه ی کافي دلچسب بود. لب هام کش اومد . و با حالت طلبكاری گفتم : -دقیقاً چي امشبم با اون شب یكیه ؟ مهرداد پیچ و قوسي به خودش داد و ابرویي باال داد: -واال ... اون شبم مثل امشب گیج بودی . یادمه از بس رفتي و اومدی و نگاه اون بنده ی خدا رو دنبال خودت کشوندی اونم سرگیجه گرفت . ابرویي باال انداختم: گفت￾امیرمهدی اصالً حواسش به من نبود. : -بود خواهر من . بود. -پس چرا من ندیدم ؟ -مگه تو باید ببیني ؟ من باید مي دیدم که دیدم . انقدر حواسش زیر چشمي به تو بود که نفهمید کي پیشش نشستم . همچین زدم رو پاش که سه متر پرید هوا! انگار تموم صحنه ها براش تداعي شد که بلند زد زیر خنده . رضوان هم آروم مي خندید. معترض گفتم: -مهرداد ؟ اذیتش کردی ؟ -نه پس مي ذاشتم همچنان نگات کنه تا از زور سرگیجه بره بیمارستان ؟ خب خواهر من نه تو یه دقیقه مي نشستي نه اون حواسش به چیز دیگه ای پرت مي شد . منم گفتم یه ثواب بكنم. 💛 🌿💛 💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛
💛🌿💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛 🌿💛 💛 📜 ❌فصل دوم❌ خنده ش رو جمع کرد و ادامه داد: -مي دوني اون شب در مورد چي حرف مي زدیم ؟ با ذهني که از هجوم خاطرات به تاراج رفته بود ، سری تكون دادم: -نه . بهم نگفتي! . گفت برادرانه بهش کمك کنم . گفت نمي تونه به این￾اون شب از تو و احساسش بهت گفت . ازم کمك خواست عالقه که روز به روز داره بیشتر مي شه بي توجه باشه . گفتم مي دوني چقدر با هم فرق دارین ؟ مي دوني مارال اهل یه حجاب ساده هم نیست و از حجاب بدش میاد ؟ مي دوني تازه شروع کرده نماز خوندن ؟ از همه مهمتر مي دوني مارال چه جور دختری بوده و تو مهمونیا چه جوری لباس مي پوشیده ؟ گفت تا حدی مي دونه . بهش گفتم برو و فكرات رو بكن . اگر مطمئن شدی مي توني با گذشته ی مارال کنار بیای بهم زنگ بزن خیره تو چشمای مهرداد به امیرمهدی و افكارش فكر کردم. یه لحظه آرزو کردم کاش کسي بود که بهم بگه چي شد که امیرمهدی از اون آدم تو کوه رسید به مرد عاشق تو پارك و عالقه ش رو اونجور شیرین بهم ابراز کرد . که انقدر ثابت قدم شد که هیچ جا کوتاه نیومد. نمي دونستم آروزی بر اومده از عمق وجودم زیر آمین مرغ حق پر و بال مي گیره . که گفتن از امیرمهدی مي شه پروسه ای که از مهرداد شروع شده و به دیگران هم تعمیم پیدا مي کنه. با اینكه یه جورایي خجالت مي کشیدم از مهرداد سوالي بپرسم اما دل رو به دریا زدم . شنیدن از امیرمهدی برای من حكم اون لیواب آب با تكه های غوطه ور یخ وسط گرمای طاقت فرسای تابستون بود. تو برزخي که گیر کرده بودم عطش وحشتناکي نسبت به حضورش داشتم 💛 🌿💛 💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛
شاید‌بپرسی:ازچه‌دنبالِ‌دَمِ‌پاکِ‌تومیگردم؛ دل‌مُرده‌ذاتاً‌،از‌دَمِ‌عیسی،چه‌میخواهَد؟! پیغام‌وپس‌پیغام،یعنی:یادتان‌هستم... لیلاجزاین‌پیغام،ازمجنون‌چه‌میخواهَد؟! ای‌انتقامِ‌پهلویِ‌پشتِ‌درِ‌خانه،بیا!برگرد... غیرازظهورِ‌تو،مگرزهرا(س)چه‌میخواهَد؟! ‌"الّلهُــــــمَّ‌عَجِّــــــل‌لِوَلِیِّکَـــــ‌ الْفَـــــــــرَجْ" ‌ ‌‌ تعجیل‌درفرج‌آقاامام‌زمان‌‌صلوات ‌ ‌التماس‌دعا
__ منتظر سقوط ما نباشید ما هنوز به امرِ خدا ، پایداریم .‌..
__ آنکه نیت گناه کرده است ، هر چند به فعل آن دست نیافته است . ولی دل را از دست داده است ؛ [ علامه‌حسن‌زاده‌آملی ]
15.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها...!🖤 🍃⃟🕊@khacmeraj
رفته رفته کار ِمن دارد به خواهش می‌کشد التماست می‌کنم، چیزی نمی‌خواهم؛ بمان . .
باغ را می‌خواستند و یاس را آتش زدند آه حالا باغبان مانده‌ست و باغی سوخته ...