🔆سفرنامه(۳۹)
🔰ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی
ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی
ردپایی تازه از پشت صنوبرها گذشت
چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی
ای نسیم بیقرار روزهای عاشقی
هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی
سایه ی زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی
باد، پیراهن کشید از دست گلها ناگهان
عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی
چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت
غنچهای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی
کشتهای در پای خود دیدی یقین کردی منم
سایهای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی
#فاضل_نظری
🔸 #حجتالاسلامبهنامحشمدار
#دلتنگی_یعنی_حال_من
#حرم_امن
#کبوترها_به_آشیانه_رسیدند
#بحق_بی_بی_زینب
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُم
╭┅┈┈┈┈ >>𑁍<<┈┈┈╼┅╮
@khadem_emame12
╰┅╾┈┈┈ >>𑁍<<┈┈┈┈┅╯