💢بفرمایید چند دقیقه!؟
چهارم مرداد ۱۳۲۰ مانوری نظامی در تپه های اُزگل تهران برپاشد. از محل اجرای مانور با بی سیم جزییات را به #رضا_خان که همراه تعدادی از فرماندهان به روند عملیات نظارت داشت گزارش میدادند. تنها سی روز مانده به هجوم متفقین به ایران، گزارشهای متعددی به شاهنشاه میرسید که ارتش برای جانفشانی آماده است.
#رضا_خان نیمه مرداد در جشن پایان دوره دانشکده افسری نطقی ایراد کرد و از افسران خود خواست تا در راه میهن #جانبازی کنند!
همان شب سپهبد امیراحمدی به دیدار شاه رفت و با نگرانی و ترس در مورد پاسخ ژنرال #ژاندار فرانسوی با رضاخان گفتگو کرد. آنپیام چه بود که رضاخان را در عین عصبانیت، ناراحت کرده بود!؟
#رضا_شاه_کبیر از ژاندار پرسید:
"ارتش ما چند وقت در برابر #متفقین مقاومتمیکند؟"
ژنرال پاسخ داد: "بفرمایید چند دقیقه"
شاه عصبانی شد و جلسه را ترک کرد تنها کسی که جان خود را به خطر انداخت و برای تسکین اعلیحضرت به داخل کاخ رفت #سپهبد_امیر_حمدی بود. او نیز توفیقی نیافت.
واقعیت نیز همین بود، صبحگاه سوم شهریور ۱۳۲۰ متفقین به ایران حمله کردند و ارتش شاهنشاهی بدون هیچ گونه مقاومتی شکست خورد. ایران تسخیر شد و رضاشاه از کشور اخراج شد.
وقتی شما واقعیت تاریخی را میخوانید و بعد با داستانکهای تخیلی امروزی که بصورت قارچ گونه در فضای مجازی ساخته میشوند مواجه میشوید، نمیدانید با خودتان، با تاریخ، با آنهایی که اینها را می سازند و با آنهایی که راحت باور میکنند چه کنید؟
ارتش شاهنشاهی قوی بود اما در سرکوب کُردها، عشایر، بلوچ ها، عربهای خوزستان و... در مقابل مردم خودمان قدرقدرت بودند اما در مقابل خارجی از خود توان و اختیاری نداشتند.
در اواخر #دهه_چهل اسدالله علم هم چنین خاطره ای را از عصبانیت محمدرضا پس از سان دیدن از رژه روز ارتش عنوان میکند.(کتاب کشته شدگات بر سر قدرت صفحه ۵۷۸ را بخوانید.)
#علیرضا_زادبر