eitaa logo
🍀کُمیٖتـــــه‌خـٰادِمیٖن‌ِشـُـهدٰا✨
4.3هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3.5هزار ویدیو
54 فایل
کمیته برادران: @Dp123456 کمیته خواهران: @Md654321 تبادل شبانه @Shahid128 #خادم‌الشهدا فقط یک مدال بر روی سینه نیست! یک هدف و راه است‌ کسانی میتوانند هم مسیر باشند که اَدا و اِدعا را دفن کنند...
مشاهده در ایتا
دانلود
38.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️وصیت مهم امام سجاد علیه السلام به فرزند بزرگوارشان، امام‌ باقر علیه السلام در آخرین لحظات عمر : (فرزندم! حقّ را تحمّل كن هرچند تلخ باشد) 🎤 شهید استاد مطهری ⚫️ 25 محرم( به روایتی )سالروز شهادت امام سجادعلیه السلام تسلیت باد. ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ @khademin_alborz
‹🕊 › - ‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رفیقی‌میگفت: شھید‌،‌شھید‌می‌شود🕊 مـامُرده‌هـا‌هم،‌خواهیم‌مُرد هـرآنطورکه‌زندگی‌کنیم🍃 هم‌آنطور‌می‌رویم..!🚶🏻 شھیدانه‌زندگۍکنیم⁩⁩!' ⤦‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @khademin_alborz
میگفت↓ میدونی‌کِی از‌چشم‌ِ‌خدامیوفتی؟! زمانی‌که‌آقا‌امام‌‌زمان سرشو‌بندازه‌پایین‌و از‌گناه‌ڪردن‌تو‌خجالت‌بڪشه ولی‌تـو‌انگار‌‌نـه‌انگار..! رفیق✨ نزارکارت‌‌بـه‌اون‌جاها‌برسـه!!!👌 @khademin_alborz
شهید احمد مَشلَب همیشـہ میگفت: برای کسایے کہ اعتقاداتتون رو مسخره میےکنند دعا کنید خدا بہ عشق حسین دچارشون کنہ💔🔏 ✊🏻 @khademin_alborz
مـٰافرزندآن‌مدرسہ‌ا؎هسـتیم کہ‌درآنجـٰا‌یـادگرفتیم،آزادزندگۍڪنیم مـٰاامنیت‌رـٰاازدشمن‌التمـٰاس‌وگدایۍ‌ نمۍڪنیم...シ!✌️🏻" @khademin_alborz
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد: در معراج ، داخل بهشت شدم ، در آنجا سرزمينى را ديدم كه فرشتگان با خشتهايى از طلا و نقره بنايى را مى ساختند. گاهی دست از كار مى كشيدند. از آنها پرسيدم، چرا گاهى دست از كار مى كشيد؟❓ گفتند: هر گاه مومنى ذكر تسبيحات اربعه را مى گويد، ما برايش بنايى را استوار مى كنيم ، هر گاه آنها از ذكر باز مى ايستند، ما هم دست از كار مى كشيم ، تا اينكه آن مومن دوباره لب به تسبيح و ذكر خدا بگشايد.📿 تسبيحات اربعه جزو ذكر نماز است كه ثواب و پاداش💎 زيادى را خداوند بر اين ذكر قرار داده . چه خوب است انسان در همه حال به اين دعاى پر فضيلت توجه و مداومت داشته باشد. 📙(ارشاد القلوب ديلمى / ص 85 @khademin_alborz
نامیرا ؛ کتابی در قالب رمان، درباره واقعه عاشورا. نویسنده واقعه کربلا را در قالب داستانی روایت می‌کند تا فضای شهر کوفه پیش از حادثه عاشورا را نشان دهد و شک و تردید مردم در حمایت از امام حسین(ع) و علل آن را روشن سازد. محتوا: داستان «نامیرا» درباره دختر و پسر جوانی است که برای حمایت از امام حسین(ع) و یزید تردید دارند. در ادامه داستان، این دو جوان طی استدلال‌های مختلف به حقانیت امام حسین(ع) پی می‌برند. نویسنده در این اثر به بخشی از تاریخ اسلام و شیعه می‌پردازد. نامیرا داستانی شخصیت‌محور است. رمانی با خرده‌ روایت‌هایی از تغییر روش، هدف، آرزو و عاقبت انسان‌ها. نویسنده سعی می‌کند درگیر اختلاف روایت‌های تاریخی نشده. با این حال از عقبه تحقیقی هم بهره برده است. برخی معتقدند نامیرا یک دوره فتنه‌شناسی است برای کسانی که در پی حق هستند و می‌خواهند بدانند که حق و باطل چگونه جابجا می‌شود. حتی «عبدالله بن عمیر» با آن همه سابقه در جهاد با کفار، تردید می‌کند که چرا پسر پیامبر به مقابله با یزید برخاسته است؟ نامیرا داستان عاشقانه هم دارد و نویسنده درام و رمانس را در کتابش به هم آمیخته است. آنجا که سلیمه دختر عمرو بن‌حَجّاج با ربیع پیمان زناشویی می‌بنددو خوشحال است که همسرش محب علی(ع) و اولاد اوست و خشمگین می‌شود که چرا پدرش به حسین(ع) پشت کرده است.این عشق آن قدر قوی است که وقتی ربیع کارش به تردید می‌کشد، سلیمه هشدار می‌دهد که پیوند آن دو از سر حب علی و حسین(ع) است. نویسنده : صادق کرمیار ناشر : نشر نیستان @khademin_alborz
میگفت.. دلاتون‌روحوالےِعشقِ‌حسین‌واهل‌بیتش چهارمیخ‌ڪنید! جورےڪہ‌حتے‌اگه‌روزےخواستید بہ‌میل‌خودتون‌هم‌حُب‌حسین‌روازدلتون بیرون‌ڪنید،نتونید... '! ‌‌ @khademin_alborz
📷دیدار اعضای کمیته خادمین الشهدای پایگاه بسیج حضرت حمزه سیدالشهداء ناحیه امام هادی با خانواده شهید رسولی گفتنی است در این مراسم ضمن روایتگری یادگار دفاع مقدس حاج صالحی عباسی و روضه خوانی برادر حسن شعبانی لباس این شهید که پارسال تفحص و در گلزار شهدای امامزاده طاهر دفن شده بود به خانواده ایشان تحویل داده شد. 🔸کمیته خادمین شهدا استان البرز🔸 https://eitaa.com/khademin_alborz
≼• •≽ کاش بودی و دلم تنها نبود🍂 ▫️تا اسیر غصه ی فردا نبود ▫️کاش بودی تا برای قلب من🍂 ▫️زندگی اینگونه بی معنا نبود چَشمـِ تو بـود ڪه پرِ پـروازِ ما شـد🕊 .. @khademin_alborz
«فرستـادن پنج صلوات» به نیابت از (مَشلَب) 🖤 جهت سلامتے و تعجیـل‌در فرج‌آقا‌امام‌زمان‌(عج) شِفای‌بیماران🌱 @khademin_alborz
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از خوش‌رفتار اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 @khademin_alborz
وَ الذین آمَنُوا أشَدُّ حُبًّا لِلّه و آن‌ها كه ايمان دارند ، عشقشان به خدا شديدتر است .. سوره بقره - آیه ۱۶۵ پناه قرآن @khademin_alborz
رد ترکش های پشت پیراهنش و صورتی که زمین خورده حرف ها دارد برای خودش.... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل... 🕊 @khademin_alborz
بسم‌رب‌علـے"؏ بی‌شک‌همایِ‌رحمت‌عالم‌تویی‌علی الحق‌که‌خوب‌وصف‌توراشهریارکرد فریاد میزنم‌ دم‌ مردن‌ به‌ سمت‌ عرش یارب‌ به‌ حق‌ حضرت‌ِ حیدر مرا ببخش @khademin_alborz
داشتند‌به‌‌سوی‌‌جهنم‌‌میبردنش! قطع‌‌امید‌کرده‌‌بود‌.. ناگهان‌‌به‌‌دلش‌‌افتاد‌‌که‌‌او‌یک‌بار‌برای‌‌حسین (ع) گریه‌‌کرده‌‌بود‌..! ‌ناخودآگاه‌‌به‌‌زبان‌‌آورد‌"یااباعبدالله" دست‌‌هایش‌‌راول‌‌کردند‌مات‌‌ماند‌وگفت! -کسی‌‌جوابم‌‌را‌نداد‌چرا‌رفتید؟؟ +اگر‌بخشیده‌‌نشده‌‌بودی‌‌نمیتوانستی‌‌ بگویی‌اباعبدالله... @khademin_alborz
34.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌"صوت الشهدا 🌱در محضر شهدا🕊 انسان تا از خودش نگذرد به خدا نمی‌رسد / چرا مردم راهی جبهه شدند؟ 🥀شهید _ همت @khademin_alborz
خسته‌ازدنیاوروزمرّگۍهایش... دل‌تنگِ‌حال‌وهواۍڪودڪۍ... دلزده‌ازآشناوغریبه‌ودوست... پِۍِیڪ‌آرامشِ‌همیشگۍ... دنبال‌یڪ‌گوشِ‌شنوا... یڪ‌آغوشِ‌امن... یڪ‌گوشه‌ۍدنج... یڪ‌لحظه‌نَفَس‌ڪشیدن؛ بۍچون‌وچرا... ڪجابهترازحرم؟! ڪجابهترازڪنجِ‌دنجِ‌شش‌گوشه؟! ڪجابهترازڪربلا؟ 💔 @khademin_alborz
معرفی کتاب📚 📖کتاب: « خداحافظ سالار » نویسنده :حمیدحسام روایت خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسر سرلشگرپاسدارشهید حسین همدانی @khademin_alborz
🍀کُمیٖتـــــه‌خـٰادِمیٖن‌ِشـُـهدٰا✨
معرفی کتاب📚 📖کتاب: « خداحافظ سالار » نویسنده :حمیدحسام روایت خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسر سرلشگر
🔹برشی از کتاب 📔 خواستگارها پاشنه در را ول نمی‌کردند؛ بیشترشان پولدار و آدم‌های اسم و رسم دار بودند. از گاراژدار و راننده کامیون تا کارمند و بازاری. سرآمد آن‌ها که خیلی سمج بود، پسر یک خان معروف بود که گاراژ، ملک، مغازه و حیاط بزرگ را یک جا باهم داشت. ما رفت و آمد دوری با آن‌ها در ایام عید داشتیم و آرزو می‌کردیم که عید برسد تا برویم حیاط زیبایشان را تماشا کنیم. به جای سگ، گرگ جلوی در حیاط بزرگ بسته بودند و به اصطلاح پول‌شان از پارو بالا می‌رفت. پدرم به این وصلت راضی بود اما مادرم می‌گفت که این پول و پله پروانه را خوشبخت نمی‌کند. من در اتاق بغلی فالگوش ایستاده بودم و می‌شنیدم که مادرم می‌گفت: مادر من حسینه، حسین همه جوره تیکه تن ماست. و پدرم جواب می‌داد: حسین پسر خوبیه، خواهرزاده‌امه و بزرگش کردم و هیچ مشکلی نداره اما دست و بالش خالیه. و مادرم صدایش را بلندتر می‌کرد: دو رکعت نماز حسین به یه دنیا پول می‌ارزه. من راضی به وصلت با غریبه‌ها نیستم. اصلا جواب خواهرت رو چطور می‌خوای بدی؟ می‌خوای بگی به خاطر پول، پروانه رو دادم به غریبه‌ها؟ پدر سکوت می‌کرد و من از این سکوت خوشحال می‌شدم... @khademin_alborz